eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هفتادو_هشت ♡﷽♡ بابا محمد میپرد وسط حرفم:کی آیه؟ _مادرمو _چی شد؟ پ
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ درد گرفته گلویم از بغض جان میکنم برای ادای واژه ها و میگویم. ازشهرزاد و خواهشش تا عطر غریب و در عین حال قریب و آغوش گرم صاحب عطر... پووزخند میزند بابا محمد _چه وصل یعقوب ویوسف واری! تلخ شدی بابا محمد؟ گناه من چیست؟ مامان عمه میپرسد:خودشم فهمید؟ تلخند میزنم: نه که نفهمید... بلند شدم از جایم. شال بافت مثلثی شکل پریناز را رویم می اندازم و راهی حیاط میشوم. هوا داشت کم کم سرد میشد ولی نه سرد تر از هوای آن تو. کنار حوض فیروزه ای کوچک حیاطمان مینشینم. ماهی قرمزهای ابوذر و سامره و کمیل و البته من فارق از همه داشتند بازیشان را میکردند. انگشتی به آب میزنم ویخ میزنم. با لبخند تضاد سرخی پولک های ماهی قرمز ها و فیروزه ی حوض را تماشا میکنم _یخ میزنید که اینجا کوچولو ها... نگاهم میگردد گرد حیاط. شمعدانی ها و لاله عباسی ها داشتند نفسهای آخرشان را میکشیدند. نه پاییز را دوست داشتم نه زمستان!با تمام زیبایی هایشان...سردی به مذاقم خوش نمی آمد هرچیزش ازفصل و هوا گرفته تا نگاه و کالم!مثل نگاه و کلام چند دقیقه پیش بابا محمد! آفتاب اول صبح مسئولانه، گرما و زندگی ساطع میکند و من میخندم به این تلاشها! _خیلی تلاش نکن خورشید خانم!پاییزه دیگه...بزار جولون بده ... _سردت میشه آبجی... صدای کمیل بود که به درگاه ایستاده بود.لبخندی زدم:نه خوبه داداش... دست به جیبهایش گرفته بود و آرام سمتم می آمد. کنارم نشست و او هم خیره شد به ماهی های قرمز... بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃