eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.5هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_چهارصدوبیست‌ودوم آقاجان با خوشحالی گفت: خدا
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• محمد امین از جا برخاست. دستم را کشید و گفت: پاشو بریم اتاق ابن جا سرده بچه سرما می خوره دستم را از دستش بیرون کشیدم و گفتم: شما برو من برای علیرضا شیشه درست کنم میام _من برم که باز بشینی گریه کنی غصه بخوری؟ با بغض سر بالا انداختم و گفتم: نه دیگه گریه نمی کنم محمد امین به سمت اجاق رفت. در کتری را روی اجاق گذاشت و گفت: صبر می کنم شیر که درست شد با هم برگردیم اتاق حاج علی به خاطر تو و دیدن این بچه برای آروم گرفتن دلش میاد این خونه خوب نیست این طوری پاشی از اتاق بری اون بنده خدا الان دلش به تو و همین بچه خوشه به سمتم چرخید و گفت: اصلا تو برو اتاق پیش حاج علی من خودم براش شیشه درست می کنم میارم اتاق علیرضا را زیر چادر رنگی ام بردم و پرسیدم: مگه بلدی شیشه شیر درست کنی؟ محمد امین لبخندی زد و گفت: تا دلت بخواد برای محمد حسین درست کردم و بلدم تو برو اتاق من آب که جوش اومد درست می کنم میارم به ناچار سر تکان دادم از مطبخ بیرون آمدم و به اتاق برگشتم. سلام آرامی گفتم و کنار حاج علی رفتم و علیرضا را به بغلش دادم. حاج علی علیرضا را محکم بغل گرفت، بویید و بوسید و قربان صدقه اش رفت. محمد امین که شیشه شیر به دست به اتاق آمد همه با تعجب بین من و او نگاه چرخاندند و آقاجان پرسید: مگه این بچه شیرش رو نخورده بود؟ چرا باز شیر درست کردی براش؟ محمد امین شیشه را به دستم داد و گفت: حالا باز شیر بخوره قوت بگیره رستم دستان بشه مگه بده؟ این بچه این چند وقت پوست و استخون شده یکم زیاد بخوره جون بگیره گوشتاش بزنه بیرون. 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید سید مهدی سید الحسینی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•