عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدونودوشش مردد،نگاهی به اطراف میاندازم. در را کمی فش
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدونودوهفت
و بالش زیر سرش را تکان میدهم.
اینبار مسیح،آرام چشمانش را باز میکند.
انگار از یک خواب طوللنی بیدار شده.
چشمانش را میگرداند و روی صورتم متوقف میکند.
لبهایش مثل دو تکه چوب خشک از هم باز میشوند و به سختی نامم را میخوانند
:_نیکی..
+:مسیح،تب داری...
چشمهایش را میبندد و باز میکند.
به سختی،آب دهانش را قورت میدهد و انگار تازه هشیار میشود.
:_نیکی..تو اینجا چی کار میکنی؟
نگاهی به اطراف میاندازد.
صدایش گرفته.
قلبم میلرزد.
دستم را بالا میبرم و کلید برق را فشار میدهم.
اتاق غرق نور میشود.
:_چرا نخوابیدی؟؟
+:مسیح،پاشو باید بریم دکتر...
:_خوبم من...
:_وقتی میگم پاشو ، رو حرف من حرف نباشه لطفا
بگید چَشم..
مسیح با تعجب نگاهم میکند و پشت دستش را روی پیشانیاش میگذارد.
توجهی به او نمیکنم.
بلند میشوم.آمرانه و محکم میگویم
+:تا دو دقیقهی دیگه جلو در منتظرتون هستم.
اشکالی ندارد حتی اگر از لحن و الفاظ دیکتاتور مآبانهام ناراحت شود.
نگران سلامتیاش هستم و هیچ چیزی برایم مهمتر از صحت جسمیاش نیست؛
حتی ناراحت شدنش از من.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝