عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوهشتاد :_اگه واقعا برای تو مشکلی نداشته باشه من و م
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوهشتادویک
از واکنشش میترسم.زنعمو به اندازهی کافی مرا ترسانده.
ابروهای مسیح کمکم درهم فرو میروند.
:_نیکی،بهتر نبود قبلش به من میگفتی؟
+:پسـرعــمــ....یعنی... مسیح من فکر نمیکنم کار بدی کرده باشم..
من نمیدونم مشکل شما با پسرخالهات چیه،ولی اونا وقتی مارو دعوت کردن یعنی میخوان
آشتی کنن دیگه..
مسیح انگار اصلا حرف مرا نمیشنود،نگاهم نمیکند.
:_مامان من،فکر کرده اگه تو بهم بگی من قبول میکنم؟هه....
بلند میگویم
+:قبول نمیکنی؟؟
مسیح شوکه به طرفم برمیگردد.
+:فقط زنعمو نه...منم فکر میکردم به من "نه" نمیگی...
:_نیکی تو نمیدونی بین من و آرش..
+:مهم نیست..زنگ میزنم به زنعمو میگم اشتباه فکر میکردیم..
میخواهم رد شوم که برابرم میایستد.
سرم را پایین انداختهام.
:_نیکی...
هیچ نمیگویم.
این ترفند را زنعمو یادم داده.گفت که مسیح طاقت دلخوری و قهر را ندارد.
:_نیکیجان...
آخ،قلبم!
نمیدانم اسمم اینقدر قشنگ است یا تو آن را اینهمه زیبا ادا میکنی.
هرچه که هست،عاشق اسمم شدهام.
دلم طاقت ندارد،لحنش قشنگ و پر از خواهش است.
سرم را بلند میکنم.
:_مگه میشه نیکی خانم چیزی بخوان و من بگم نه؟
مگه ممکنه؟اصلل مگه میشه؟؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝