eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.5هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . :_آخه و اما نداره..همین که گفتم...باشه؟؟ آب دهانش را به زحمت قورت میدهد و سریع،چند بار سرش را بالا و پایین میکند. خنده‌ام را به سختی کنترل میکنم. دستم را از باللی سرش برمیدارم و چند قدم از او دور میشوم. دختربچهی همسایه‌ام چقدر ترسیده بودی! همین سرخ و سفید شدن‌هایت کار دست دلم داد.. نمیدانم این حسِ خوِب جاری درون رگهایم را مدیون کدام عمل نیک نداشته‌ام ؟ یا حتی نمیدانم حضورت کنار مجنونی چون من را تاوان کدام گناهت نوشته‌اند؟؟ هرچه که هست،تصمیم خودم را گرفته‌ام. فرمانده‌ی جنگی میشوم که هدفش،فتح قلعه‌ی قلب توست. به سربازهای مشکی پوش چشمانم دستور میدهم پایه‌های دلت را بلرزانند. حتی اگر دوستم هم نداشته باشی،من تو را عاشق خواهم کرد...محکومت میکنم به حبس ابد در قلبم.. تو تا همیشه،در حصار دستان من خواهی بود.چه بخواهی،چه نخواهی من و تو تا ابدالدهر کنار هم میمانیم. صاحب قلبت خواهم شد... حتی اگر نخواهی .. *نیکی* فنجان چای را روبه‌روی مسیح روی میز میگذارم. لبخند میزند :_ممنون +: نوشِ جان روی صندلی مینشینم و لقمه‌ی کوچکی،نان و پنیر برای خودم میگیرم. مسیح میگوید :_دیشب... دلم هری میریزد. دیشب که با فاصله‌ی چندسانتی از من ایستاده بود،احساس ترس همه‌ی وجودم را گرفت. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝