eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . '🖇' سنجاق کن دوستت دارم هایِ مرا '💌' سمتِ غربِ سینه ات تا قلبت بشنود، بلرزد ، '💉' بتپد تنها برایِ من 🌹 . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
هدایت شده از رصدنما 🚩
[• 🧐 •] . . ♦️ نتیجه نهایے نظرپرسے(شماره 2) 👁‍🗨 تعداد بازدید نظرپرسے: 1.6k 🔹 سوال : ▫️مهمترین هدف کشورهای غربی از تبلیغات علیه پهپادهای ایرانی را چه می‌دانید!؟ 📌 گزینه با بیشترین تعداد رأی: ✔️ فشار بر ایران جهت امتیازگیری در مذاکرات هسته‌ای 🌀 مشاهده نظرپرسے(شماره2) 🌀 تحلیل نتیجه نظرپرسے(شماره2) . . 📱 📆 📝 ✔️ لینک توضیحات طرح نظرپرسے مطالبه به روش پرسش‌گری😉👇 •🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
|. 🍁'| |' .| . . 👇|• حالِ حالا را نبین ما هم بهاری داشتیم🌸 🗡|• یک نفر ما را چُنین پاییز بی کاشانه کرد😔 /✍ |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: | 🖼 «1617» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.🍁'|
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
چالشمون جایزه داره ها😍🎁🎈
دیگه ببینیم جایزه نصیب کدوم انسان خوش روزی میشه😉😍🎁🎊
∫°🍁.∫ ∫° .∫ . •|👀💚|• ترس یعنے نبـود عشــق! •|🌚🌪|•همـان‌ گونہ کہ تاریکے نبودِ نور است. •|✨✋🏻|• به جای اینکــه با تـرس‌ هایـت بجنگے ، •|😍🌹|•عشـق‌ هایـت را روز افـزون ڪـن. . ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍁.∫
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . •🪴• •عارفی رفت به آینده چو برگشت، همی• •دیدم او مست شده!حال و هوایی دارد!• •گفتمش چیست درآینده چه دیدی؟!گفتا:• •به‌به ایوان حسن، عجب صفایی دارد!!!• . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
◦≼☔️≽◦ ◦≼ 💜≽◦ . . |✨| يُرسلنا الله بعضنا لبعضٍ كالأرزاق |🦋| خدا بعضے از ما رو |😉| براے بعضے دیگہ مثل رزق مےفرستہ… 🙄👀 . . ◦≼🍬≽◦ زنده دل‌ها میشوند از ؏شق، مست👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◦≼☔️≽◦
•‌<💌> •<      > . . •🏔• جمعـہ بہ جمعـہ با دوستـاش مۍرفت ڪوهنوردۍ، یڪ بار نشد ڪہ دست خالۍ برگــرده. •💐• همیشہ برام گلــہاۍ وحشۍ زیبا یا بوتہ‌هاۍ طلایۍ مۍآورد. معلوم بود ڪہ از میون صــدتا شاخہ و بوتہ به زحمت چیــده . •🌾• بعد از شہــادتش رفتم اتاق فرمـاندهۍ تا وسایلشو ببینم و جمع ڪنم. دیدم گوشہ اتاقش یہ بوتہ خــار طلایۍ گذاشتہ ڪہ تازه بود. •💖• جــریانش رو پرسیدم، گفتند: از ارتفــاعات لولان عــراق آورده بود. شڪ نداشتم ڪہ براۍ من آورده بود. 🌷شـهـیـد دفاع مقــدس سید حســن آبشناسان . . •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌>  Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.| |• 😇.| . . ✨نشـونــه‌های پیشـرفـت:👇 -به خاطر ڪمبودهاۍ خودت دیگران‌رو آزار نمیدے!🤗 ⊹برای برنده‌شدن بحث نمی‌ڪنی.🙂 -دیگه راجع‌به هـر چیزے نظر نمیدی.😶 ⊹دیگه دنبال تایید دیگران نیستی!👌 -فقط براۍ خودت زندگی می‌ڪنی.🙃 ⊹تقصیررو گردن ڪسی نمی‌ندازے.😌 -دیگه سعی نمی‌ڪنی نظر دیگران‌رو جلب ڪنی!😇 . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|
‡🎀‡ ‡ ‡ . . █████‌❤️█████ ـ چــــــــــــــــادرم را باد نـــیاوردھ ڪہ بــــــاد ببـرد پرچم غیرت همہ سرزمیــــنم است مردانے که سرخے خونــــــــــشان را به سیـــــــاهے آن بخشـــــیدند . . . من امانــــــت دارِ خونتان می مانم █████❤️█████ـ . . ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡
YEKNET.IR - tak - vafat hazrat masoume 1401 - pouyanfar.mp3
4.72M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 آہ اے دِل... حسینے بمـــــــون...(: حسینے بمــــــــیر...♥ . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
•[🎨]• •[ 🎈]• در‌جاده‌ی‌موفقیت‌جریمہ‌ی‌ سرعت‌وجودندارد‌پس‌هرچقدر میتونی‌گازبده‌و‌بہ‌جلو‌برو🥛🍓 . . •[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •[🎨]•
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . تـــ🙄ــو مهمترین زنِ جهانے😌👌 چون من... دوستت دارمـــ💙 😍❤️ . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] حال و حوصله ی مغازه را نداشتم. چند روزی بود که با خودم خلوت کرده بودم و به راهی که در آن چندین سال به اشتباه قدم گذاشتم، فکر می کردم. دوست داشتم از جایی شروع کنم اما نمی دانستم از کجا... اصلا نمی دانستم باید چه چیزی را شروع کنم و اصلا در چه مسیری قدم بگذارم که باز هم به بیراهه نروم. کسی را نداشتم از او راهنمایی بگیرم. دلم را توی مشتم محکم گرفتم و از خانه بیرون زدم. قصد داشتم پیاده کمی قدم بزنم و البته با ماشینم نمی توانستم جایی بروم چون به تعمیرگاه سپرده بودم برای صافکاری و محو کردن آثار خشم شیطان‌. نزدیک مسجد بودم که... _ گفتی بچه ی این محل نیستی که... برگشتم. صدایش را می شناختم اما از دیدنش بیشتر شوکه شدم. _ نیستم... یعنی سلام... _ سلام پسرم... پس فکر کنم خاک این محل دامن گیرت کرده. نمی دانستم چه بگویم. دوست هم نداشتم بیشتر از این دروغ بگویم اما چه کنم که از اول گیر آن دروغ بی موقع بیمارستان افتاده بودم و همینطور زنجیره وار دروغ بود که پشت دروغ بافته می شد. _ اومدم جای زمین افتادنم رو ببینم خندید و گفت: _ خاطرات بد رو خیلی مرور نکن. اصلا ما دوست نداریم از مسجد محلمون چنین خاطراتی داشته باشی. پس... دعوتت می کنم به مجلس ختم قرآن. میدونی که چند روز آینده ماه رمضان شروع میشه... ما میخوایم بعد از نماز جماعت ظهر و عصر، روزی یک جزء از قرآن رو بخونیم و آخر ماه ختمش کنیم ان شاءالله. برات مقدروه بیای؟ دوباره لبخندی معنادار زد و گفت: _ محله تون که خیلی از اینجا دور نیست؟ جواب سوال دومش را ندادم اما در جواب سؤال اولش بی رودرواسی گفتم: _ من اصلا نماز نمی خونم. تا حالا روزه هم نگرفتم. قرآن هم در حد همون آیاتی که تو مدرسه یادمون می دادن، خوندم. نفس راحتی کشیدم و گفتم: _ با اجازه تون. پیرمردی از جلوی درب مسجد بلند گفت: _ چی شد حاجی؟ چرا نمیای؟ با صدایش میخکوب شدم. _ آهای پسر جون. یه کمکی به ما نمیدی؟ نماز و روزه رو بیخیال شدی... تا حالا به کسی هم کمک نکردی؟ « چی از جونم میخواد؟» با اکراه برگشتم و دیدم جعبه ای چوبی که نقش و نگار خاص و زیبایی روی آن حک شده بود کنار ویلچرش بود. با اشاره به جعبه، لبخندی زد و ویلچرش را به حرکت درآورد و به سمت مسجد رفت. جعبه را برداشتم و پشت سرش بی صدا وارد مسجد شدم. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] چند نفر از چهارپایه و نردبان بالارفته بودند و مسجد را غبار روبی می کردند و همان پیرمردی که حاج آقا میمنت را صدا زده بود، به جوانی که جاروبرقی استوانه ای و بزرگ مسجد را دنبال خود می کشید، می گفت که از کجا جارو کشیدن را آغاز کند. _ جعبه رو بذار توی اون قفسه. و قفسه ی چوبی ساده ای که گوشه ی مسجد قرار داشت و پر بود از کتاب های کوچک و بزرگ را با اشاره ی انگشت نشانم داد. جعبه را که گذاشتم حسی دو جانبه از حضورم در مسجد داشتم. هم آرام بودم و هم بی قرار که مرا چه به مسجد؟ می خواستم شروع کنم به خوب شدن اما نه از مسجدی که جای تمام مقدسی مآب ها و حاجی حزب اللهی ها بود. مرا چه به این عصاقورت داده های نعلین سعلینی؟ می خواستم از کنار دیوار، آرام از محیط مسجد بیرون بروم که... _ پسرم... سر این بنر رو بگیر و وصل کن به اونجا. پیرمرد که انگار سرایدار مسجد بود این بار وظیفه ای بر من محول کرد. بنر بزرگی بود که نیمی از یکی از دیوار های مسجد را می پوشاند و علاوه بر نقش و نگار و رنگ و لعاب زیبایی که داشت، با خطی زیبا و درشت وسط آن همه نقش گل و بلبل نوشته شده بود « حلول ماه بهار قرآن مبارک باد» بدون شک منظور از ماه بهار قرآن «رمضان» بود اما چرا به بهار قرآن نامیده می شد؟! وسط سوالات ذهنم... _ میخوای بهم بگی چرا نماز نمی خونی یا روزه نمی گیری؟ کمی پا به پا کردم و گفتم: _ چی بگم... من تا چیزی رو نشناسم اصلا طرفش نمیرم. من هیچ شناختی از نماز ندارم حتی بلد نیستم درست بخونم. یا اصلا نمی دونم گرسنگی کشیدن چه فایده ای داره... و این را با پوزخندی بی اختیار بیان کردم. _ میخوای کمکت کنم جواب سوالتو پیدا کنی؟ شاید متقاعد شدی و به ماه بهار قرآن امسال برسونی خودتو... حیفه... سکوت کردم. نه مایل بودم به بیشتر ماندن با این مرد زیرک و نه پای رفتن داشتم. انگار کسی را پیدا کرده بودم تعلیماتی از او بگیرم که تا کنون باید به دیدگاهش می رسیدم. _ دنبالم بیا... اینجا فایده نداره. میریم خونه ی ما و دل سیر حرف می زنیم. فقط یه تماس با خانوادت بگیر بگو نمیای. زن داری؟ خندیدم و گفتم: _ هنوز عقلمو از دست ندادم. البته دور از جون شما _ ان شاءالله که مجنون هم میشی... پس زنگ بزن به مادرت بگو مهمون دوستت هستی. ناهار رو باهم می خوریم و حسابی بحث می کنیم. و گوشی خودش را از جیبش درآورد و مشغول برقراری یک تماس شد _ نمیخوام مزاحم بشم. آدرستونو لطف کنید بعدا میام خدمتتون. با دست به من اشاره ای کرد و طی مکالمه اش با کسی حضور مرا در کنارش اعلام کرد و با هم راهی شدیم. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 آقـای امام رضا؛ تو تنها می‌توانے آخرین درمـانِ من باشے و بى شڪ دیگـران بیهوده مے جـویند تسڪینم💕 ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . [😌] قالیچه و ایوان قشنگی دارم [🌧] موسیقی باران قشنگی دارم [🍁] پاییز و هوای خش خش خوشبختی [🤩] من با تو چه آبان قشنگی دارم 😎🧡 . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
|. 🍁'| |' .| . . 😌|• ‍‌ز ناز و غمزه در آن چشم هرچه خواهی هست👌 🙈|• ‍‌ولی چه سود اسیــــــــران نگاه می‌خواهند😉 /✍ |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1618» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.🍁'|
«🍼» « 👼🏻» . . اِملوز توے آینه🖱 عَسڪ هودَمو دیدم😳 شِه قَد شبیه من بود😌 منم به لوش هَندیدم😍😂 🏷● ↓ املوز: امروز هودمو: خودم رو به لوش: به رویّش هندیدم: خندیدم ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ 😉|● ‌یڪے از راههايکے ساده و در عين حال بسيار مهم در شڪل گيرے اعتماد به نفس ڪودڪ، تماشاے بازے او است. سعے ڪنید روزانه چند دقيقه را به تماشاے بازے يا ساير فعاليت هاے ڪودڪ خود اختصاص دهيد.|●😌 . . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦ ◦≼ 💜≽◦ . . <❄️> نعمت فقط برف و باران نیست … <✨> گاهی « خدا » <😇> ڪسے را نازل می کند <🌧> زلال تر از باران 😢💦 . ◦≼🍬≽◦ زنده دل‌ها میشوند از ؏شق، مست👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◦≼☔️≽◦
•‌<💌> •< > . . •{👧🏻}• دختــرمون ۹ روزش بود ڪہ علۍ از منطقہ اومد. براے عقیقـہ ، گوسفنــد خرید و شروع ڪردیم بہ تدارڪات مقــدمات مهمــونۍ. برنامہ ریزےها شد، مهمــون‌ها هم دعـوت شدند. •{☎️}• یہ مرتبہ زنگ زدن گفتند: مأموریتۍ پیش اومده و باید بیاے اهــواز! •{😔}• وقتۍ بہ من گفت خیلۍ نـاراحت شدمو ڪلۍ گــریہ ڪردم. بهش گفتم: ما فــردا مهمـون داریم، برنامہ ریزے ڪردیم. •{🌻}• وقتۍ حــال من رو اینطـور دید بہ دوستــاش زنگ زد و رفتنش رو ڪنسل ڪرد. •{💝}• گفتہ بود: بۍانصــافیہ اگہ همسـرمو تنهـا بزارم، این همہ سختۍ رو تحمــل ڪرده حالا یہ بار از من خواستہ بمــونم. اگہ بیام اهــواز با روح جوانمردے سازگــار نیست...! 🌷شـهـیـد مدافع وطــن سیــد علــی حسینـی . . •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‡🎀‡ ‡ ‡ . . دفاع‌جانانه‌‌‌ی‌شهاب‌حسینی|😎| |🌿♥️| از ؛)😉🌱 ➖ دمت گرم،بچه سید🖐🏻💚 . . ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_اول ] _ در رو پشت سرت ببند با اشاره ی سر و د
😍😍🌸 . قسمت اول رمان جذاب و داااغ😍🔥 از اینجا بخونش☘👆 هرشب ساعت ۱۹ منتظر پارت جدید باش😍👌