eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‡🎀‡ ‡ ‡ 🚨چرا زنان مسلمان موهاشون رو می‌پو‌شونن؟ ■ قدرت عظیم یک زن محجبه...👌🏻😍♥️ ببینید ✨💥 ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡‡🎀‡
|•👒.| |• 😇.| . . قبل از ازدواج به خانواده همسر دقت ڪن،🧐😌 فرزندان عصاره‌ی تربیتی خانواده هستند👨‍👩‍👧‍👦 و اختلاف فرهنگی حتما روی آنها تاثیر خواهد داشت؛🙂🙃 اختلاف فرهنگی را با اختلاف طبقاتی اشتباه نگیرید.☺️🤗 درست انتخاب ڪنیم😇 . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|
∫°🍊.∫ ∫° .∫ . . براے همسرتان بیشتر از فرزندان ارزش قائل شوید و ڪاری ڪنید ڪه بچه ‌ها بدانند شما اول از همه به همسرتان توجه داريد. پ.ن:ملڪه های مهربون👸 حواستون باشه، آقایون پادشاه خونه هستن☺️ . . ∫°🧡.∫ بہ غیر از نداریم، تمناے دگر👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍊.∫
‌ °✾͜͡👀 🙊 . . 💬 ‌‌سلام و درود بر اهالی سوتیها😀🖐 من خیلی وقته عضوکانالم تاحالام چندتا سوتی فرستادم😬 تازه نامزد کرده بودم دعوت شدم خونه‌ی خواهرشوهرم ایشونم دخترو دامادشون و... رو دعوت کرده بودن؛ همه بودن... خلاصه رفتیم سرمیز شام... روبروی من دامادشون نشستن خلاصه داشتم کلی کلاس میذاشتم توی نحوه غذا خوردنم، جوگیر شدم با چنگال خواستم تُرُبچه از روی سبزی بردارم😆😆😆😆 تُرُبچه با شدت نور محکم خورد توی چشم داماد 🤣🤣😆😆😆چشمش سرررخ شده بود😑 دیگه نتونست چیزی بخوره تا آخر مهمونی با نگاهش بمن می‌گفت که چقدر از من بدش میاد😆😆😆😆 . . ''📩'' [ 521 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
Amir Kermanshahi - Darbedaram (128).mp3
5.82M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 بسیجی واقعی کسیه که بعد از مرگش قبرش میشه دارالشفا... :)☘️ . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
•[🎨]• •[ 🎈]• پس‌صبور‌باش(:♥️ •[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •[🎨]•
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . ‌تُـــ♾ــو... بودنِت انقَد قَشـنگه که ↡ قُــــربونِ هَر لَحظه بودنِت کنارَم برَم... :) 🧿♥️•️ . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_هفتادم ] _خب بریم ؟! نگاهی به روسری رنگ
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] آرام ایستاد و من هم همراهش شدم، از میان همه آن هایی که به قول فاطمه قهرمانان گمنام سرزمین بودند گذشتیم: میدونی ریحانه ؟! الان منو نگاه نکن ، تا یه سال اول داغون بودم ، طوری که دکتر بهم گفته بود باید بیمارستان روانی بستری بشم ، می گفت افسردگی حاد داری اگه تحت مراقبت نباشی خطرناکی! می فهمی این حرف ها رو ؟! آون روز ها تموم وقتم با گریه و تو اتاق مهدی می گذشت ، مادرش خیلی محبت داشت که بهم کاری نداشت ،تموم ثانیه ها رو با عکس ها و صدای ضبط شده و دست نوشته هاش می گذروندم ، شب ها اگه عطرش نبود نمی تونستم بخوابم ! ماجرای اینکه تونستم کمی سر پا بشم چند تا چیز بود :وصیت نامه مهدی و دیدن خوابش ،مدد خود خدا و شهدا و بعدش صحبت های آقای نواب. بدون اختیار لبخندی زدم این نواب چرا همه جا حضور داشت؟! _خلاصه خیلی طول کشید تا بتونم سرپا بشم و برگردم سر درسم،از شمال و دریا بریدم و پناه آوردم تهران هر چند اینجا هم بوی مهدی رو داشت. برای همه مسخره بود این بی تابی های من.. چون هیچ کس از دل من خبر نداشت که از دوسال پیشش مهدی میون قلب من نفس می کشید ! وقتی می خندم وقتی حالم خوبه لبخند و راضی بودن مهدی رو بیشتر حس میکنم خودش هم بهم گفت! بی اختیار بغلش کردم : الهی من فدای دلت بشم آخه.. لبخند پر بعضی روی چهره اش نشست : خدا نکنه ، امیدوارم تو هم زودتر سر پا بشی ولی یه چیزی بگم ؟! سعی میکنی که سر پا بشی ولی بعد فقط با دیدن یه چیز کوچیک یا حتی یه عطر تموم آون بی تفاوتی ها دود میشه میره هوا به قول شاعر : "گاه می پرسند ز من ، عاشقش هستی هنوز ؟! بی تفاوت بودنم را گریه می ریزد بهم ! " منم باید سر پا می شدم و همه چیز رو هم سر پا می کردم. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_هفتاد‌ویڪم ] آرام ایستاد و من هم همراهش شد
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ جزوه را از دست سارا گرفتم و به طرف کلاس رفتم ، ده روزی سپری شده بود ؛ نه پدر حرفی زده بود نه مادرم ، سکوت شان عجیب آزار دهنده بود ، یک جورایی بلاتکلیف بودم! سه روز پیش بود که پیامی از سعید دریافت کردم ، پیام که نه طومار بود ، تمام شدن رابطه را اعلام کرده بود و گفته بود همراه دختر خاله ای که مادرش قصد آن را داشت تا عروسش شود راهی آلمان هستند! پیام را سین کرده و جوابی ندادم و بعد هم بلاکش کردم ، کاش این کار ها را قبل از این اتفاق کرده بودم ! در این ده روز فقط حرف های فاطمه سر پا نگهم داشته بود ، چند باری هم با نورا صحبت کرده بودیم سرش گرم بود ، گرم چه خدا می داند! سرم گرم کتاب ها بود که گوشیم زنگ خورد ، اسم خانم دکتر را که دیدم شرمنده شدم ، در این مدت حتی پیامی هم نداده بودم ! سری برای خود تکان داده "خیلی بی معرفتی ریحانه" تماس را وصل کرده و صحبت کردم ، صدایش پر از انرژی بود. برای عصرانه به خانه اش دعوتم کرد و وقتی دو دلی ام را دید ، گفت فاطمه هم دعوت هست . نمی دانستم چطور به مادرم خبر دهم ؟! او که با من حرف نمی زد! برایش پیامی ارسال کردم ، تنها نوشت : خوش بگذرد ! همین جمله کوتاه هم بعد ده روز دلگرم کننده بود. دیدار اول بود و من نمیدانستم باید چجور لباسی تن کنم ؟! بعد کمی فکر مانتوی بلندی که به سلیقه نورا گرفته بودم را همراه روسری اش پوشیدم. میلی به آرایش های کمرنگ همیشگی نداشتم اما رنگ در چهره ام نبود ، رژ صورتی ملایمی زدم و بعد با برداشتن سوییچ ماشین از خانه بیرون زدم ! زندگی این روز هایم، نیاز به تکان داشت ، یک تکان اساسی،دلم از روتین وار گذشتن روز ها عجیب گرفته بود. جلوی خانه زیبایی که آراگل آدرسش را برایم ارسال کرده بود پارک کردم بعد هم وارد حیاط شان شدم ، بوی گل های مختلفی در بینی ام پیچید،حوض زیبایی وسط حیاط بود ، آدم را یاد خانه های قدیمی می انداخت که عاشقش بودم ! بعد استقبال گرمش وارد پذیرایی شدم ، طیف کرم ، قهوه ای پذیرایی دل نشین بود ، چشمم به بالای تلویزیون که خورد مکث کردم. تابلوی وان یکاد ، همراه تصویری از کربلا میان قاب جا خوش کرده بودند. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 . باید به پـــای اســـم قشنگت بلــــند شد شوخی که نیست ، صحبتِ سلطانِ عالم است😌♥ . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
«🍼» « 👼🏻» جاتون هالی اون هفته لفته بودم دیدال حژلَت آدا😍 نَدَم بَلاتون اینگَده مهلبون و نولانی بود 😇 وهتی مم دید بَگَل مامانی هشم هیلی هوسحال شد تون مم سلباز توچولوشونم دیجه♥️🥰 هدا لهبل عژیژمون را واشمون حفظ تونه هیییلی ماهه✨🤲 🏷● ↓ هالی🌙خالی حژلت آدا🌙حضرت آقا نَدَم🌙نگم نولانی🌙نورانی بَگَل 🌙بغل تون🌙چون لهبل🌙رهبر ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــ پدر و مادرهای عزیز که یک دسته گل دارین حیف نیست فرشته هاتون تنها باشن؟ یا خدای ناکرده پژمرده بشن؟😔 پس نگذارین تنها باشن و یک داداش و یا یک خواهر کوچولوی زیبا به جمعشون اضافه کنین ♥️👼😍 ‍ هر آن کَس که دندان دهد نان دهد سربازای امام زمانمون را بیشتر کنین😇 . . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . [😇] همین که میگُذری از مقابلم خوب است [😉] چه خوب جانِ مرا میبری، ادامه بده 😍❤️ . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗