eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.4هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ °✾͜͡👀 🙊 . . 💬 ‌‌ما نامزد بوديم رفتيم بيرون همينطوری یه دوری بزنیم و بگرديم... مامانم زنگ زد كه سيب زمينی با خودت بيار... منم میخواستم پیش نامزدم بگم من از خرید خونه خيلی حالیم میشه و بلدم😌 بسیار شيک و مجلسی جلوی نامزدم رفتم به مغازه‌دار گفتم: ببخشيد آقا اين سيب زمينیا ارگانيدههه!؟😩😅 . . ''📩'' [ 538 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
مداحی_آنلاین_همین_آرزومه_پویانفر.mp3
2.09M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 اینکه؛ - چه چیزی را آرزو کنیم؟ - چطور آرزو کنیم؟ - آرزوهایمان را چطور اولویت بندی کنیم؟ نشان می دهد چقدر در راه رسیدن به موفق بوده‌ایم! . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[🎨]• •[ 🎈]• شب آرزوها خیلی بزرگه.. میدونستیم؟!✨ خدا منتظر یه قدم کوچیک ماست تا برامون ره صد ساله رو هموار کنه :) •[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •[🎨]•
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . تن من قایق لنگر زده🚤' در طوفان است🌬' خودم اینجا دل من❣' پیش تو سرگردان است😢' . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
5855026054.mp3
4.28M
✨🌙 هندزفریاتون‌آمادست(:؟ شب‌لیله‌الرغائبہ..!🖐🏿🌸 صوت‌رو‌حتما‌گوش‌بدید اشکتون‌دراومد‌مارو‌ازدعاۍِ‌خیرتون محروم‌نڪنید💔(:! ... . . 💛 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_صدوچهارم] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ با
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] روز بعد ، پس از کلاسم راهی اتاق بسیج شدم مردی پشت به در ورودی روی میز خم شده بود ، مردد بودم که چطور اعلام حضور کنم که خودش برگشت. سرش را به زیر انداخت و سلام کرد ! آرام در دل گفتم : اینم که مثل نواب سر به زیره ! : سلام، خانم شاهرودی هستند ؟! _ بله اتاق روبرویی ان ممنونی نجوا کردم و به طرف اتاق رفتم مهیا شاهرودی خودش قبلا دانشجوی گرافیک همین دانشگاه بود و حالا مسئولیت بسیج خواهران را بر عهده داشت دختر ریز نقشی با چشمان میشی و چادری ! با تن صدای بسیار ظریف و ملایم ! خودم هم خنده ام گرفت از این همه توجهم نسبت به او حالا خوب است برادر ندارم ! بعد سلام و احوال پرسی فلش را تحویل دادم و حسابی هم تعریف و تمجید شنیدم گفت که اگر مایلم از این پس عکاسی مراسم ها را بر عهده بگیرم و خوب من مشکلی با این پیشنهاد نداشتم ! به خانه که رسیدم ، مادرم گفت مهمان دارم و من متعجب و کنجکاو راهی اتاقم شدم و با سارا روبرو شدم . _سلااام سارا خانوم ! پشت چشمی برایم نازک کرد : چه عجب ما شما رو دیدیم ! مقنعه را از سرم کشیدم و با لبخند با او دست دادم : چقدر غر میزنی تو ؟! حالا چرا اخمات تو همه؟! _ تو چت شده این مدت ؟! ابرویم را بالا دادم : من ؟! چطور مگه ؟! _ والا یهویی میری مشهد ، چند وقته کلا تو کتابی یا هم که هندزفری تو گوشاته ! فقط هم که با این چادری ها میپری؟! خودت هم که دیگه یه پا شدی حاج خانوم ! یاد برخورد فاطمه افتادم، می گفت : حق نداریم با هیچ بهانه ای به کسی توهین کنیم ، کارش فقط لبخند است ، خودت باید تشخیص دهی که اکنون سکوت علی(ع) لازم است یا رجز خوانی زینب(س) ؟! لبخند کم جانی رو به سارا زدم : چیز خاصی نیست تو فک کن متحول شدم ! شانه بالا انداخت: چی بگم دیگه بهت ؟! تا عصر کمی حرف زدیم و من سعی کردم صحبت هایمان در حد دانشگاه و درس ها باشد ، نه تغییر این روز های من ! خودم به شدت راضی بودم از این تغییر .... [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوپنجم ] روز بعد ، پس از کلاسم راهی اتاق
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] پیام مادرم را با بهت خواندم ^سلام ریحانه جان بعد کلاست زودتر بیا خونه قراره بریم سفر ^ نگاه متفکری به روبرو انداختم در اوایل شهریور ماه چه وقت سفر بود ؟! آن هم این همه با عجله و یهویی؟! ماشین را امروز با خودم نیاورده بودم و قرار بود با مترو برگردم ولی از زور کنجکاوی و دلشوره رخنه کرده در قلبم ؛ از همان جلوی دانشگاه دربست گرفتم ! سرم را به شیشه تکیه دادم و در افکار خودم غوطه ور شدم که رسیدیم با حواس پرتی از تاکسی پیاده شدم _ ببخشید خانوم کرایه؟! لبم را به دندان گرفتم و برگشتم: شرمنده حواسم پرت بود بعد هم کرایه را حساب کردم و وارد خانه شدم . چمدان آماده پدر و مادرم جلوی در بود . هر دو هم حاضر و آماده نشسته بودند : سلام کجا قراره بریم ؟! چرا انقدر یهویی؟! مادرم با لبخند جلو آمد: علیک سلام چرا انقدر تو هولی دختر ؟! قراره بریم جنوب تو که ما رو کشته بودی بریم اهواز بریم اهواز ... با صدای بلندی که منشاء ش ذوقم بود گفتم : وای جدددیییی؟! مادرم مرا به سمت اتاقم راهی کرد : اره جدی حالا هم زود وسیله هات رو جمع کن ، زودتر راه بیفتیم! به طرف کمد لباسم رفتم و در همان حالت که رو به کمد بودم مادرم را مخاطب دادم : مامان چند روزه میریم؟! مادرم به طرف اتاقم آمد : مشخص نمیشه ولی حداقل یه هفته الی ده روزی می مونیم. با تعجب به طرفش برگشتم : مامان چه خبره مگه ؟! چشمکی زد و از اتاقم خارج شد چشمانم بیشتر از این گرد نمیشد در آینه برای خودم شانه بالا انداختم و وسایل را جمع کردم در ماشین که نشستم بعد چند دقیقه با ذوق از روی نت جاهای دیدنی اهواز و خرمشهر را شمردم . _ وای اینجا هم باید بریم هااا مادرم از داخل آیینه با خنده خیره ام شد : انگار بچه است ، چقدر تو ذوق داری ؟! خودم هم خنده ام گرفته بود اصلا انرژی خاصی وجودم را در بر گرفته بود . از آن طرف هم دلشوره خاصی ته قلبم بود . پارادوکس عجیبی بود ! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 . میشه امشب بین دلبری ها، ازتون زیارت بخواییم آقای مهربون؟!:)✨ . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
AUD-20220203-WA0071.mp3
5.86M
🍀 || 🎙 -ِنَفْسِي أَنْتَ أُمْنِيَّةُ شَائِقٍ يَتَمَنَّى کاش می‌دانستم تو را چگونه آرزو کنم؟ آرزویِ من یاصاحب‌الزمان.. 💙 . . اینجا، یاد ☫ باش ☺️👇 ✿ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ••
«🍼» « 👼🏻» . . بامامان ژونی اومدیم هیئت امسب سب جمعه وسب زیارتی اربابه بلا ظهور دتا تنیم 🏷● ↓ 🦋بلا:برای 🦋دتا:دعا 🦋تنیم:کنیم ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ ‌مامان مهربون! غذا گذاشتن در دهان کودکی که خودش توانایی خوردن دارد، یک کمک و محبت بی مورد است. 👈 چراکه باعث می شود دلبندت از لذت غذاخوردن و بهبود مهارت خوردن محروم شود❗️ ❌ کودک شما از این به بعد در تمام کارها محتاج شما خواهد بود. . . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . ‌ 𝗜 𝗪𝗜𝗦𝗛𝗘𝗗 ғᴏʀ ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ ᴄᴀᴍᴇ ᴛʀᴜᴇ من عشق‌رو آرزو کردمو تو مستجاب شدی! . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗