eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.4هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
‡🎀‡ ‡ ‡ در بہار آزادی جاے شہدا خالۍ ✊🏻🇮🇷. ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|•👒.| |• 😇.| . . 💖 نگاه تون رو نسبت به انتخاب همسر عوض کنید.🤗🦋 حجت الاسلام پناهیان👳🏻‍♂ . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|
‌ °✾͜͡👀 🙊 . . 💬 ‌‌کلاس اول راهنمایی بودم قرار بود از طرف مدرسه جمعه ببرن برای راهپیمایی... منم با کلللی ذوق و شوق رفتم مدرسه، یکی از بچه‌ها گفت فقط کسایی که چادر دارن رو میبرن😐 منم با کلی ناراحتی برگشتم خونه، چون چادر نداشتم و چادری نبودم...😔 فرداش یکی از دوستام گفت دروغ گفتن اصلا چادر الزامی نبود!!! توی ذهنم موند تا دبیرستان بودم که چادر پوشیدم ولی فقط برای مهمونی رفتن❗️☺️ دوره پیش دانشگاهی با خودم فکر کردم که چه معنی داره گاهی چادر می‌پوشم گاهی نه!! خیلی با خودم فکر کردم بالاخره به این نتیجه رسیدم که چادرو دوست دارم و تصمیم گرفتم همیشه داشته باشمش😍 خدارو شکر میکنم، با چادرم خیییلی آرامش دارم😊 تا حالا هیچ بی احترامی یا مزاحمتی بهم نشده، حرمت چادر به آدم عزت میده😊 عزتی که هیچ مردی به خودش اجازه نمیده بهت بد نگاه کنه یا توهین کنه😊 و اینطوریه که آرامش یه دختر تأمین میشه🌹 . . ''📩'' [ 553 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
AUD-20220724-WA0018.mp3
3.89M
↓🎧↓ •| |• . . رهبر انقلاب: امروز جوان ایرانی به برکت شعار «الله اکبر» کارهای بزرگی را انجام میدهد . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوسی‌وششم ] زهرا متعجب برگشت : جدی وسط م
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] [یک ماه بعد،تهران] رز سفید و صورتی همراه چند شاخه مریم سبد گلی بزرگی بود که همراه قوطی شیرینی روی اپن جا خوش کرده بود ! بوی مریم ها مستت می کرد ،سینی چای را که به دستم دادند. ناباورانه فقط خندیدم،شبیه معجزه بود ! روزی راهی یک روستا شوی ، آنجا با معلم مردی آشنا شوی که روحیه جهادی اش او را از فرسنگ ها دور تر کشانده به آن روستا و بعدش همان مردی که تمام کار هایش مبهوتت می کند،روزی در کنار دریا شود فرشته نجاتت و حیاتت را نجات دهد ! و بعدش تمام افکار چندین ساله ات را زیر و رو کند و همه چیز را با دیدی جدید و جذاب نشانت دهد اصلا بشود سفیر مهربانی ! بشود رایحه حضورش ! و حالا همان مرد بر حسب اتفاق برادر زاده دوست قدیمی پدرت باشد ! و همسر دوست پدرت تو را به آنها معرفی کند و مادرش بخواهد که عروسش شوی ،با خیال اینکه مخالف است بگذرانی و حالا با همان لبخند که چال گونه اش را نمایش می دهد،با عطر مریم و رز به خواستگاری ات بیاید. به جز معجزه چه می توانستم بناممش؟! سینی را با استرس عیانی به پذیرایی بردم نگاهم که به نگاهش افتاد ، چشمانم را برای لحظه ای بستم زمانی که باز کردم ،او هم نگاهش به فرش بود خبر داشت دلم را میان مشکی نگاهش جا گذاشته ام ؟! سینی را گرداندم و آخرین نفر او بود. نگاهم لحظه ای به موهای لختی که روی پیشانی اش ریخته بود رفت و همین شد فاجعه خواستگاری سینی خم شد به طرفش ،خودش سریع تر دست به کار شد و سینی را از دستم گرفت. نصف چای درون استکان روی پایش ریخته بود و این را فقط من دیدم ولی صدایش را در نیاورد و کنترل زبانم رفت به دست دلم : چرا انقدر خوبید ! و نگاه مات و پر مهرش روی من نشست دلم می خواست بدجنسانه بخندم : منتظر این گونه شیطنت ها باش روی بد کسی دست گذاشتی! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوسی‌وهفت] [یک ماه بعد،تهران] رز سفید و ص
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] بعد صحبت های متداول این مراسم ، راهی اتاق شدیم تا به گفته شان سنگ هایمان را وا بکنیم ! ابتدای ورود صبر کرد تا من داخل شوم و این کارش شدیدا دلم را لرزاند. بعد هم به پیشنهاد او روی زمین نشستیم در ذهنم یک کلمه تداعی شد ^خاکی ^ ده دقیقه ای در سکوت سپری شد ،که با جمله اش انگار تازه باورم شد او به خواستگاری ام آمده. _ خب هر سوالی دارین من در خدمتم سوال که زیاد داشتم اما حالا فقط تهی بودم ، تهی! آب دهانم را به سختی قورت دادم : خواسته خودتونه اینجا بودنتونه؟! با تعجب سرش را بلند کرد سوالی بود که مثل خوره به جانم افتاده بود ، باااید می پرسیدم _ زنعمو بعد برگشت از تهران خیلی درباره شما می گفتن و خب مامان هم خیلی دنبال ازدواج کردن من بودند،بعدش هم خوب شما رو پیشنهاد دادن قرار شد زنعمو دعوتتون کنه اهواز تا مامان بیشتر باهاتون آشنا بشه و خب تو همین دیدار اول به دل مادر نشسته بودین.. میان حرفش پریدم : پس مادرتون خواستن نه خودتون ؟! حس کردم کمی دلخور شد از اینکه میان حرفش پریده بودم ولی باز ادامه داد : من احترام زیادی به تصمیمشون داشتم و دارم و مخالف این قضیه نبودم ،فقط خواستار بیشتر آشنایی بودم همین. با جمله آخرش کمی دلم آرام شد _ و یه مسئله ای هست که برای همین تردید داشتم ،اینکه شما حاضرید اول زندگی مشترکتون رو تو بیش مله شروع کنین؟! ابرویم بالا رفت ،بیش مله قشنگ بود خوش آب و هوا بود ولی دانشگاهم و حرفه ای که می دانستم در تهران بیشتر خواهان دارد : برای همیشه یا فقط برای مدتی ؟ _ برای یه مدت ، حدودا یکی دو سال بعد اونم بر می گردم اهواز ولی بازم خود اهواز مشغول تدریس نمیشم مکثم را که دید دوباره ادامه داد : نیازی نیست الان جواب بدین یاد جمله ای افتادم که قبلا خوانده بودم "با عشق ممکن است ، تمام محال ها " دل کندن از تهرانی که در آن قد کشیده بودم سخت بود.. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
«🍼» « 👼🏻» اَااااا... شی‌گَد پَلْشَم! 🇮🇷 اَااااا... شی‌گَد آدم!😮 شی‌گَد ایجا ها سُلوگه😃 شِه لاهپیمایی آیِ بزلگی😍 دالَم لاهپیمایی آیِ اِملوز لو از تیلیبیژیون می‌بینم ، تواَم بیا بِبیییم 👀 دلم می‌تاد زودتَل بُزلگ بِسَم و لاه لَفتن آد بِدیلَم تِه بتونم ئه پَلْشَم بَلدالَم و با مامانی و بابایی بلم لاهپیمایی🤩 من عاشِدِ ایلانم💚🇮🇷 🏷● ↓ 🍬 لاهپیمایی آیِ : راهپیمایی هایِ 🍬 تیلیبیژیون : تلویزیون 🍬 پلشم : پرچم 🍬 عاشد : عاشق 🍬 آد بدیلم : یاد بگیرم 🍬 ببیییم : ببینیم ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: اَکثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ اَوْلادِکُمْ فَاِنَّ لَکُمْ بِکُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً ‌فِى الْجَّنَةِ. مابيْنَ كُلِّ دَرَجَةٍ خَمْسَمِأهِ عامٍ🌱 فرزندان خود را زیاد ببوسید. زیرا با هر بوسه ، برای شما مقام و مرتبتی در بهشت فراهم می‌شود که فاصله ی میان هر مقام ، پانصد سال است.😇 «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'| |' .| . . ‖↵ هرگز به غیر جانان ما جان نمی‌فروشیم❗️ جان می‌دهیم اما، جانان نمی‌فروشیم😎 ‖↵ دشمن اگر ببخشد، کاخ سفید خود را🏛 یک تار موی رهبر، بر آن نمی‌فروشیم💚 |✋🏻 |📖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1712» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.❄️'|
☀️☁️ ☁️ مـنـ و خورشـ|☀️|ـید با هـ|😊|ــمـ بہ توافـ|👋|ـق رسیدیمـ صبــ|🌸|ـح را با تپـشـ قلـ|💚|ـب تـو آغـ|💐|ـاز ڪنیمـ ... ☁️ @asheghaneh_halal ☀️☁️
•‌<💌> •< > . . 🌸/• در زمانی ڪه چروڪ بودن لباس‌ها و نامرتب بودن مـوها نشـانه بی‌اعتنـایی به ظواهـر دنیا بود، حمید خیلی خوشگــل و تمیـز بود. 🌼/• پوتین‌هایش واڪس زده و موهایش مرتب و شانه ڪرده بود. به چشـمـم خـوشگـل‌ترین پاسـدار رو؎ زمین می‌آمد. 🌷/• روح و جسمش تمیـز بود. وقتی می‌خواست برود بیــرون، می‌ایستــاد جلــو؎ آینـه و با مــوهایش ور می‌رفت. 🌹/• به شوخی می‌گفتم: ول ڪن حمـیــد! خودت را زحمت نده، پسنــدیده ام رفته. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡ ‡ گویـند: آخࢪچه‌ڪسۍحوصله"چادࢪ"راداࢪد..؟! بله‌دࢪست‌است... زهـࢪایۍبودن‌لیاقت‌مۍخواهـد♥️🌿 ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡