eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - نماهنگ با تعصبم من به ولایت علی - مهدی رعنایی.mp3
4.18M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• با تعصبم من به ولایت علی جونمو میدم پای خلافت علی . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو #قسمت_سیصدوهشتادوششم از سوال حاج خانم ترس و اضطراب
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• حاج خانم در حالی که زانویش را می مالید گفت: به من ربطی نداره شوهرت ساواکیه یا فراری از دست ساواکی من دنبال درد سرم نیستم دلم نمیخواد چیزی بشه که برام شر بشه حوصله مامور و آژانم ندارم یه عمر آروم زندگی کردم بقیه اش رو هم میخوام آروم بگذرونم تا تموم بشه ولی آدمایی که دنبال شر بگردن این جا کم نیستن بعضیاشون کافیه بفهمن شوهرت فراریه و احساس کنن می تونن از این راه یه پولی به جیب بزنن اون وقته که دیگه کارتون ساخته اس نمونه اش همین داماد خودم یک لاشخور به معنای واقعی کلمه است مطمئن باش تا تهش رو در نیاره شوهرت واقعا پسر حاج علی صفری هست یا نه ول کن نیست حالا یا شوهرت رو می چاپه یا اگه فکر کنه از ساواک چیزی گیرش میاد میره سراغ اونا از جا برخاست و گفت: برای من مستاجر خوش حساب مثل شما کم گیر میاد شایدم نایاب باشه ولی من برای خودتون میگم تا شرّ نشده جمع کنید برید به شوهرتم بگو بیاد تسویه کنه باقی پولش رو بگیره قدمی به طرف در رفت و گفت: انسی که داره دنبال خونه می گرده تو هم که حسابی باهاش قاطی شدی ببینید کجا میره شمام برید همون جا آهی کشید و گفت: انسی طفلک دلم براش می سوزه دلم نمی خواست زا براهش کنم ولی از حرف در و همسایه و اهل محل چاره ای برام نمونده این جا چون همه می دونن مطلقه اس کسی چشم دیدنش رو نداره و میگن باید بره چی شما چی انسی امیدوارم از این جا رفتید گیر یه آدم خوب بیفتید به سمت در رفت و گفت: دیگه دست دست و امروز و فردا نکن که شرّ دامادم دامن تون رو نگیره 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهیده فاطمه میرگچینی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• از شدت ترس و اضطراب نمی توانستم حرفی بزنم. در را پشت سر حاج خانم بستم و دست به سرم گرفتم و گفتم: خدایا حالا چی کار کنم؟ سریع به سراغ وسایل مان رفتم و شروع به جمع کردن کردم. چند دست لباس برای علیرضا در بقچه ای پیچیدم و خواستم سراغ لباس های خودمان بروم که در اتاق باز شد. احمد بود. در حالی که وارد اتاق می شد سلام کرد و گفت: سریع آماده شو بریم چون فکر می کردم او از حرف هایی که حاج خانم زده با خبر است و برای همین این وقت روز خانه آمده است بدون آن که سوال کنم سریع لباس پوشیدم و آماده شدم. احمد علیرضا را بغل گرفت و پرسید: بریم؟ به سمت طاقچه رفتم و گفتم: وایستا من یه یادداشت برای انسی خانم بنویسم بعد بریم. احمد پتوی علیرضا را دورش پیچید و گفت: پس من دم در حیاط منتظرت می مونم سریع بیا در حالی که دست هایم از ترس و اضطراب می لرزید خودکار را روی کاغذ به حرکت درآوردم و نوشتم: سلام انسی خانم ببخشید بدون خداحافظی دارم میرم خوبی بدی دیدید حلال کنید راستی برای خونه و یا اتاق دو نفر می شناسم شاید بتونن کمک تون کنن برید بازار رضا سراغ حجره حاجی معصومی یا حاج علی صفری رو بگیرید حجره هاشون روبروی هم هست بگید رقیه منو معرفی کرده کمک تون می کنن برامون دعا کن و به امید دیدار دوباره کاغذ را تا زدم و با قدم های بلند خودم را به اتاق انسی خانم رساندم و در زدم. دختر هایش در را باز کردند و با خوشحالی گفتند: آخ جون خاله اومدی دنبال مون بریم بازی؟ شرمنده روی شان را بوسیدم و گفتم: نه خاله ... من اومدم ازتون معذرت خواهی کنم من دارم میرم ... شاید دیگه نتونم ببینم تون بچه ها وارفته پرسیدند: کجا میخوای بری خاله؟ نکنه حاج خانم شما رو هم بیرون کرده؟ روی موهای شان دست کشیدم و گفتم: شاید بعدا دوباره دیدم تون دلم خیلی براتون تنگ میشه کاغذ را به سمت شان گرفتم و گفتم: اینو شب بدین به مامان تون به جز مامان تون کسی این کاغذ رو نبینه باشه؟ دخترش کاغذ را از دستم گرفت و گفت: خاله نرو ... برای آخرین بار صورت شان را بوسیدم و محکم بغل شان کردم و گفتم: باید برم خاله برای من و علیرضا خیلی دعا کنید باشه؟ به تایید که سر تکان دادند خداحافظی کردم و به سمت اتاق برگشتم. بقچه لباس های علیرضا را برداشتم، علاء الدین راذخاموش کردم و در را بستم. در اتاق حاج خانم چند باری در زدم اما انگار نبود و مجبور شدم بدون خداحافظی خانه را ترک کنم 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهیده صدیقه قتالی صلوات🇮🇷 ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪• . . •• •• امام رضا(ع) فرمودند: چه نیکوست آن خاموشى و سکوتی که از روى درماندگى و ناچاری نباشد و پُرگو، لغزش‌هایش زیاد است🍃🌸 📗 الاختصاص: ص۲۳۲ . . 𓆩ماراهمین‌امام‌رضاداشتن‌بس‌است𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 ای خوش آن شعر📖 که با یادِ تو آید به قلم🖋 ﮼𖡼 جز به یادِ تو🥰 اگر شعر نوشتم جعل است😉 راحم تبریزی /✍🏼 . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 •🚀 | •📲 بازنشر: •🖇 «1357» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• زندگــے ‌شــیـرین‌ اسـت مثــل‌ شـیرینے ‌یـک ‌روز قشـنگ🍬💚 زنـدگـے ‌زیـبا‌ست مثل‌ زیبایے ‌یـک ‌غنـچہ‌ ۍ بـاز🌸💖 زنـدگے . . . تــک‌تـک ‌این‌ ثانـیہ هاست⏱🤍 زندگۍ چرخــش ‌این‌ عقربہ هاست⏰💌 . . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩💌𓆪• . . •• •• ‍ • کاش شانسم بگه ازدواجم موفق باشه😌 • چرا دعا کنم؟ هرررچی قسمت باشه همونه😢 برای ازدواج، 🎀 یکی از موضوعاتی که ذهن خیلی‌ها رو درگیر می‌کنه همینه: شانس و قسمت توی این مطلب که 🌿 هرچی خدا بخواد همونه حرفی نیست، اما این به این معنی نیست که تلاش و اراده‌ی آدم مهم نیست... : 💡 یه لامپ برای اینکه روشن شه باید نیروگاه برقی وجود داشته باشه تا برق رو تولید کنه؛ از نیروگاه تا خونه‌مون سیم‌کشی بشه، توی سیم‌ها نیروی الکتریسته بیاد، 🔆 بعد، ما کلید برق رو فشار بدیم اگه هر کدوم از این عوامل نباشه لامپ روشن نمی‌شه؛ البته خب ممکنه بهر دلیلی، نیروگاه برق بخواد برق‌ ما رو قطع کنه 🙃 اما در حالت عادی، راه روشنایی اینه.. 🌸 برای ازدواج، خود اهل بیت (ع)، سفارش به دعا و فراهم کردن شرایط داشتند این یعنی مهمه بی خیال نباشیم و برای ازدواج موفق، راههای موثر رو پیدا کنیم . . . و اعتقادِ صرف 🌱 به شانس و قسمت، باعث فراهم نکردن شرایطه و که می‌تونه باعث اتصالی و کم‌نور شدن لامپ ازدواج بشه 😶 البته برای هیچ‌کدوم از دخترونه‌ای خداااا نکنه 😇💜 ‌‌‌. . 𓆩ازتوبه‌یڪ‌اشارت‌ازمابه‌سردویدن𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💌𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• 🍃🌹 و همـانــــا دچـار تر از من براے پیــدا نشد و نخواهــد شد🤚🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• بـدون زعـفـرون و آبلیـمو جنــاب ماهــے رو مـزه دار کـن😎🐟 +بـرای مـزه دار کـردن ماهے: سرکــه پودر سیـر🧄 فلفـل سیاه نـمک🧂 +برای سوخــاری کردن ماهے: آرد سفید زردچوبــہ 💛 جوزهــندۍ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏آبجیم میگه وقتی شیطونی می‌کردم مامان می‌گفت "الهی خدا یه بچه مثل خودت بهت بده" الان خدا یه بچه مثل خودش بهش داده که اونم مامانم نگه می‌داره :)))😂 . . •📨• • 910 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• یه عکس از همسرتون براش بفرستین،یا مثلا وقتی عکسشو واستون میفرسته اینجور واسش دلبری کنید😜👇 نظرکنم به تـو، نازم به انتـخاب خـودم😜😍 بعد براش بفرستید🤩 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•‌
امام عباس(ع).mp3
11.56M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• امام عباس دنیا باهام بد تااا کرده... 💔🥺 🤲 . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•