عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_سی_وسه ♡﷽♡ لبخندش پر رنگ تر میشود میگوید:بالاخره بیمارے مینا رو تشخیص د
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_سی_وچهار
♡﷽♡
نسرین آرام میخندد و میگوید: راستے یه سوال از شب تولد آیه تو ذهنم مونده همش یادم میره
ازت بپرسم چرا این تو خانواده فقط مادرشو پریناز صدا میزنه؟
مریم صدایش را پایین می آورد و میگوید:واسه اینکه پریناز زن باباشه ابوذر و کمیل و سامره از مادر باهاش یکے نیستن!!بین خودمون باشه ها
نسرین واقعا شوکه شده بود رفتار هاے آیه و پریناز را به خاطر می آورد با چشمان گرد شده
گفت:تورو خدا؟؟واے مریم اینا هیچیشون به زن بابا و دختر شوهر نمیخوره! واقعا مثل پروانه دور
آیه میچرخه! پس واسه همینه آیه با عمش زندگی میکنه؟
مریم سرے به نشانه مخالفت تکان میدهد و میگوید:نمیدونم واسه چے با عمه اش زندگے میکنه
ولے دلیلش اینے که میگے نیست والا اونچیز که من از بچگے دیدم پریناز آیه رو از ابوذر و کمیل هم بیشتر دوست داشت نمیدونم چه قضیه اے پشتشه!
نسرین همچنان متعجب به مریم خیره است.آیه را هیچوقت نمیتوانست بشناسد! هیچ وقت!
آیه کتاب به دست وارد اتاق نرجس جانے که حالا یک ماه است میهمان این بیمارستان شده است میشود. دختر نرجس جان روے صندلی همراه خوابش برده و نرجس جان عینک به چشم قرآن
میخواند.لبخندے میزند عجیب یاد مادربزرگش مےافتد وقتے نرجس جان را میبیند آرام سلامے میدهد تا هم نرجس جان را متوجه حضورش کند وهم دختر بیچاره را از خواب بیدار نکند.نرجس
جان از پشت عینک فرم قهوه اے اش نگاهے به آیه مے اندازد و بالبخند جواب سلامش را میدهد
آیه کتاب را بالا مے آورد و بعد بے صدا میگوید:آدم بد قولے نیستم سرم شلوغ بود یکم دیر شد.
نرجس جان دستش را دراز میکند و کتاب را میگرد همان بود که میخواست.
نگاهش را به گلهاے گلدان می دوزد رزهاے سفید صورتے دوست داشتنے را از نظر گذراند
بے حرف آب گلدان را عوض میکند با خودش فکر میکند چه خوب میشود از فردا نرگسها را براے نرجس جانش بیاورد!فکر خوبے بود صداے آرام نرجس جان به خود مے آوردش: نظرت در موردش چیه؟ کتابو چطور ارزیابے میکنے؟
آیه خنده اش میگیرد! نرجس جان چه جدے شده...یاد برنامه هاے نقد بے مخاطب شبکه چهار مے افتد.خنده اش را قورت میدهد و میگوید:رمانش عاشقانه نبود! هرچے بود عاشقانه نبود!من فقط
خودخواهے دیدم و بس!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_سی_وچهار ♡﷽♡ نسرین آرام میخندد و میگوید: راستے یه سوال از شب تولد آیه ت
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_سی_وپنج
♡﷽♡
نرجس لبخند میزند.میدانست و خبر داشت از هوش سرشار دختر پیش رویش.
_تو تاحالا تو عمرت خود خواهے کردے؟
آیه فکر میکند...خود خواهے؟دیگر خواهے خیلے کرده بود ولے خود خواهے؟تکانے خورد سنگ سرد
انگشتر به پوستش برخود کرد.یادش آمد:آره من یه بار تو عمرم خود خواهی کردم!بیشتر از این یه بار رو یادم نمیاد!
_یه بار؟ جالب شد! خیلے جالب شد و اون یه بار؟
آیه سکوت میکند...و آن یکبار؟دوست ندارد به آن فکر کند.تلخندے میزند و میگوید: #مادرم...!
نرجس جان اصرار نمیکند که ادامه دهد.چیزے این میان بود که گویا خیلی آیه عزیز را اذیت میکرد....خیلے زیاد.
بهتر دید ادامه ندهد. چیزے یادش آمد:راستی آیه جان در اون کشو رو باز کن یه بسته اونجاست بدش به من بے زحمت !
آیه در کشوے میزے که وسایل نرجس جان روے آن بود را باز کرد و بسته کادو پیچ شده را به نرجس جان داد. نرگس نگاهے به بسته انداخت و آنرا زیر و رو کرد و بعد عینکش را از چشمش
برداشت و لبخندی به آیه زد: این مال شماست سوغاته مشهده! آیه ذوق کرد! هدیه از نرجس جان شیرینے خاصے داشت! تعارف بےجا دروغ بود دروغ نگفت فقط گفت:واے من اصلا راضے به
زحمت نبودم خیلے خیلے ممنون و بعد بسته را باز میکند
یک چادر مشکے خوش جنس با لبخند به آن خیره میشود یک لبخند پر از حسرت...نرجس جان
دست روی شانه اش میگذارد و میگوید: میدونم چادرے نیستے ولے شما مثه خواهرم که مشهد رفته بود بهم گفت چیزے لازم ندارے؟ منم یهو به دلم افتاد که برات اینو سفارش بدم
آیه هیچ نگفت تنها بلند شد و پیشانے نرجس جان را بوسید. و بعد گفت:یکے از بزرگترین آرزوهام اینه که چادرے بشم
نرجس جان خنده اے کرد و گفت:خب حالا چرا آرزو؟
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
🌙•| #آقامونه |•🌙
⊙ رهبـــر منـ (💚
نـور چشمانـ منـ استـ (👀
⊙ عشـقِـ او آیینـ {👇
و ایمــانـ منـ استـ {☺️
⊙ ذوالفقار حیـدرے (🗡
در دســتـ او (👋
⊙ طاعتشـ میثاقـ {😉
و پیمـانـ مـنـ استـ {👌
⊙ سیـدے از نسلـ (🌺
پاڪ فاطـمهس (🏴
⊙ همـ ز نسـلـ شیـرِ {😎
یــزدانِـ مـنـ استـ {✋
#سلامتے_امامخامنــهاے_صلوات
#شبنشینے_با_مقاممعظم_دلبرے
#نگاره(275)📸
#ڪپے⛔️🙏
°•🌺•° @Asheghaneh_Halal
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
با هرنفسے،عطـ🍾ـر همسرم رو
تو زندگیم حس مےکنم!
وقتے سر مزارشــ🕊مےرم، یادم بھ
حرفھاش میوفتھ!
کھ میگفت:
_تو بزرگترین سرمـ💚ـایھ ے زندگے منے!
_اگھ مےشد،تـ🌸ــو رو هم با خودم
سرکار مےبردم
_بزرگترین رنج و غم من این ماموریتـ
هاییھ کھ باید بدونـ😞 شما برم...
الان کھ پیش من نیستـ✋🏻
کاسھ ے آبـ🍶براے بدرقھ اش کھ
چیزے نیست!
پشت سرش آبـ💔شدم کھ برگردد...
#زندگےبه_سبڪ_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شھید_علی_شاهسنایی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
°💙° @asheghaneh_halal
🍃🕯
#مجردانه
در روایاتـ|📖داریم
اگر ڪسے ببیند ڪه دختر
و پسرے دچار انحراف شدهاند
(به خاطر این ڪه به موقع ازدواجـ|💍
نڪردهاند) و به آن ها ڪمڪ نڪند براے
تشڪیل خانواده، در گناه آن ها شریڪ
است،ولو این ڪه اهل نمـ📿ـاز
و روزه هم باشد...
#ڪمڪ_به_ازدواج_جوانانـ💗
#استاد_رحیم_پور_ازغدے
@asheghaneh_halal
🍃🕯
°•| #ویتامینه🍹 |•°
•• مجادله ممنوع
حتے اگر حق با شما باشد••
بدلیل اینڪہ در هنگـ🍃ـام عصبانیت
و خشم، موضوعے حل نمےشود..✋🏻
حریم بینـ🌸شما شڪسته مےشود
فـ👫ـرزندان آسیب مےبینند
و...
هر وقت از رفتـ🗣ـار همسرتان
ناراحت شدید در اولین قدم
خودتان را آرام ڪنید..
#عجولنباشید☺️
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
#ریحانه
کاری به دیگران ندارم،
اما از صبح چهارشنبه، همهی با شرفها نگرانت شدهاند و برایت دلشوره دارند.
💔
آه از وقتی که یادم میآید حجاب از سرت گرفتهاند و زنجیر به پایت زدهاند!
داستانت برای خودش روضهی عصر عاشوراییست 🍂
اما خدا رو شکر که شما نه پسرت آنجا بود... 🌺
نه شوهرت را دست بسته مقابلت زدند و بردند... 🌷
نه فرزندی در شکم داشتی تا سقط شود... 🌹
با این حال مامورین فرودگاه هم ظالمهای متأخرند، پیروان همان ظالمین متقدم... 😈
میدانی!
فاطمیه نزدیکَست و شیعه دلش هوای روضهی مادر کرده...
روضهی کوچه... 🔥
*بین خودمان بماند؛
حتما آن روزها هم همه بیشرفها خفهخون گرفته بودند تا علی تنها بماند و مادری ۱۸ ساله میان کوچهها... 😭
#مرضیه_هاشمی
#فاطمیه
#مرگ_بر_امریکا
🌸🍃🌸🍃🌸
@Asheghaneh_halal
🌸🍃🌸🍃🌸
منم و داغ غم تو منم آتیش قلبم.mp3
6.99M
🎶🔘 #ثمینه 🔘🎶
|•💔•| منم و داغ غم تو
|•🔥•| منم و آتیش قلبم
|•😓•| رفتے و نیستے ، ببینے
|•😢•| زندگیم پاشیده از هم
#فاطمیه🏴
#پیشنهاد_دانلود👌
#حاج_حسین_سیبسرخے🎤
دانڪنشارژشے👇
⚫️ @asheghaneh_halal 🔚
😜•| #خندیشه |•😜
اگـــه گفتـــین رفتـــیم
تـــو چــه ماهے از ســال🗓
مـــدیـــونید اگـــه از روی #باد_صبا
نگـــاه ڪنید👀
من مےدونم ڪه شمــا مےدونید😁
یــه بچــه حـــزب الهے و انقلابے
از صــد فــــرسخے😉 بــوی
مــاه بهمـــن بهـ مشــامــش مےرسه😌
بعــــــــــــــله قــدم گــذاشتیم👣
در مــاهے ڪه خــتم مےشه به
چــــهل ســــالگے😇😍
حتمـــا یــادتون مــیاد😊
چنـــد مــــاه پــیش
دونــــفر از خـواننـــده های🎙
نــــسل مــــامان بـــزرگ👇
مــامان بزرگــامون😂
یـــه آهنــگ بـــا عنــوان #چهــل_سالگے
خـــونــدن😂😂😂😂
مثـلا الڪے چــهل ســال داریــم و دارند
زجــــر مےڪشیم و مےڪشند
بــــنده از همــین تــریبون اعلام 😆
مےڪنم🎤 ســــیا جـــان😎
و مـــامان بــــزرگ جــان😅
ان شـــاءالله آهنگ 120 ســالـــگے
انـــقلابمـــونو بخـــونید😉😉😉
راضــےبه زحمــت نـــبودیــم
داداش گــلم 😎
خـــواهــــر سنـــبلم😂😂
ببینـــید مـــا داریــم روزشمــاری
مےڪنــیم برای تــولد😎
انــــقلاب دلبـــرمون😍🙈
ولـــےشمـاها دلتـــون به چے
خـــوش ڪرده بــودین
بچـــه های خــوبــےباشــین👦👱
تـــا ســالگــردهای بعـــدیمونم
بتـــونید آهنـــگ بخـــونید🎙
بـــه بــه بهمــن آمـــد😎
بــــوی عشــــق آورد😍😉
روزشــــماری ڪــنیم💯
بــــرای زدن سیلے 👋👋👋 جــانانـــه
بــــه دشمـــن👊👊👊
بپــــا لگـــد نشے😂😂😂
#ڪپـے_ڪنــے_سیاسے_میشے😂
#نـــشر_بــدیم_برای_انقلاب🇮🇷
ڪلیڪ نڪنے انــقلابے نمیشے🇮🇷🇮🇷
•|😜|• @asheghaneh_halal
🕗🍃
🍃
#قرار_عاشقی
• به دریا مےزنم، دریـ|🌊|ـا ضریح
توست غرقم کن
• در این امواج پرشورے ڪه من یڪ
قط|💧|ـره از آنم
#السلام_علیڪ_یاعلےبن_موسےالرضا
#بیا_و_ڪریمے_و_بطلب💔
🍃 @asheghaneh_halal
🕗🍃