🍃🍒
ســربازے ڪه میــره تو پادگـان میگن
مقابل فرمانده #پاتو_بڪوب
یعنــے احتــرام بذار به فرمانــده
میــگه نه آقــا فرمانده آشنــاس ..
رفیقمونه .. بنظرتون تو پادگان این چیزا معنے میــده؟😕
نه... میگن فقط پاتو بڪوب
🍃🍒
🍃🍒
سرنمــاز می ایستی ادبــو رعایت ڪن
چشماتــو اینور و اونور نــدوز
نمازتــو مودبانه بخون
نماز مودبــانه یعنے وقتی میری رکوع
به پاهات نگاه کن
میدونے چرا ؟؟
چون اگه موقع رکوع به مهرنگاه کنی
زاویــه دیدت عوض میشــه .چشمت میاد بالا
مییرے سجــده ،به محل سجــده
موقع تشهــد چے؟
باید به دستات نگــاه ڪنے چون اگه چشمت به مهــر باشه باز چشمت جورے
تنظیــم میشه ڪه پلڪ بیاد بالا👌
🍃🍒
🍃🍒
یڪے میــگه داشتــم نماز باحال مے خوندم
اینقــدر غرق نماز شدم ڪه نفهمیــدم رکعت اول بودم یادوم😕
براے محکم کاری یه رکعت بیشتــر خوندم
میگما یوقت تعارف نکنیـــا
چه زود پسر خالــه شدے ادب رو رعایت کن عزیزمن😑
تورکعت اول ودوم شڪ کردی نمازت باطله
🍃🍒
🍃🍒
خدایی چقدر وقت گذاشتی که نمازتو عربی بخونی؟
میگــه چرانمازمو باید عربی بخونم؟
خب من ازت میپرسم چرا دورکوع نه یه سجده؟؟
گفت خدا تعیین میکنه.
گفتم اونم خدا تعیین میکنه (نماز رو کم و زیاد میکنه)
همینه که هست
🍃🍒
🍃🍒
خواهرم برادرم اذان شد نایست
هرچی داری ول کن برو نمــاز
دونفر بودن داشتن بازی میکردن
توجوش بودن اذان میشه اولیه میگه میخوام برم نماز بخونم دوستش میگه حیفه وسط بازی ـ.الان سختمه بیام
اولیه میگه منم سختمه دوستش،میگه خب پ چرا میری نماز
اولیه میگه چون میخوام آدم بشم
تا کار سخت نکنیم آدم نمیشیم
🍃🍒
🍃🍒
پس قدم اول برای اینکه نماز درست بخونیم 👈نگاهمون رو به نماز درست کنیم
🍃🍒
🍃🍒
خدا میخواد حالتــو بگیره؟👈حالتو بده ب خدا
چقدر سختی داره نماز را اول وقت خوندن
چقدر سختی داره ازنماز کم کردن
به اندازه کافی وقت بذاریم (بترسیم ازخدا)
🍃🍒
#صبحونه
🌸🍃صبـ🌤ـح جمعه
دستـ بر سینه #سرآغاز ڪلام
اے شڪوه آفـرینـ😍ـش
حـضـرتـ مهـ💚ـدے سـلام🍃🌸
#آدینهتون_مهدےپسند😊💐
🍃🌻// @asheghaneh_halal
✨
#پابوس
دردهایم غالبا💯
پیـش تو درمان مے شود👌
با کریمانکارهاےسخت آسان می شود
بیگمان وقتیبیایـےاز سرشـرمنـدگـے
پشت ماه روےتو،خورشید🌞
پنهان مے شود😍
#سلاممولاجانم✋
#جمعہهاےانتظار💔
✨ @asheghaneh_halal
°•| #ویتامینه🍹 |•°
#خانمها_بدانند
اقتدار و غرور همسرتون رو حفظ ڪنید
یڪے از بدترین و بےشرمانہ ترین حرفها
اینہ ڪہ بعد از اینڪہ اتفاقے افتاد بگیم:
••[من ڪہ بهت گفتہ بودم
••[من مے دونستم
بعد از اینڪہ اتفاق افتاد، دیگہ
سڪوت ڪنید...
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
🍃🇮🇷
🇮🇷
😍•| #خندیشه |•😍
یڪے از افتـخارات جـوان ایرانے🇮🇷
ایـن است ڪه انقلاب بزرگ و شڪوهمندی همچون انقلاب اسلامے را دیده
و در آن زندگـے ڪـرده است😎
حــالا جــووون ایرانے
ڪه چشمـات و باز کردی و در ایران
متــولد شدی😉
جــووون #دهــه_هفتــادی🇮🇷
تـــو در بــرابر این انقلاب مسئولے
پــس قـدم به قــدم با مــن جــلو بیا
تــا بهت یاد بـــدم مسئولیــتتــو
ڪه باید آینـــده رو تووووو بسازی☺️💪
😎#جـــوان_انقلابے(1)😎
جــوان انقلابے، باید بصیــر باشد🔦
باید بینــا باشد👀
باید پیچیدگــےهای زمــانه را درڪ ڪند
باید،بفهمــد☺️
ڪم چیزی نیست وقتے مشاور امنیت
ملے ڪاخ سفید🏛
جــان بولتون👊
مےگـوید ایران #چهــل_سالگے
خــود را نمےبیند👊
یعنے از نظر آنها مـا نمےبینیم👊
ولے مــا همــواره دنــیا را
شگفت زده مےڪنیم✊✌️
ایـــن یعنے قــدرت یڪ
مــلت ایرانے انقلابے😌
تــرامـپ☝️
نظاره گــر قدرت #ایـــران🇮🇷🇮🇷
فڪر مےڪنید موشڪهای ☝️
حــال حــاضرمان را چه ڪسانے
مےسازند💪
همــین جـوانهایے ڪه درس خواندند(هوافضا)
با ایمـان و پشتڪار جـلو رفتنـد
تــا به پــیروزی و موفقیت رسیدند💪💪
پــــس بلنــد شو و یه یاعلے بگو
باور ڪن تا زمانے ڪه تڪیه گــاهت خداست
هیچ ڪاری و هیچ راهے نشد و بن بست
نـــداره💪💪
یاعلے💪💪
•|😍|• @asheghaneh_halal
🍃🇮🇷
🇮🇷
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🇮🇷 🇮🇷 😍•| #خندیشه |•😍 یڪے از افتـخارات جـوان ایرانے🇮🇷 ایـن است ڪه انقلاب بزرگ و شڪوهمندی همچون انق
☀️💪
آسمـــون برای رسیدن
یه جــوون ایرانے به اهدافش
و ساخــتن ایران و انقلابش
ڪــوتاهـــه☺️😍
بروووو ڪه باید تو دهـه پنــجم
انقلابمــون مــا جــووونا ڪولاڪ
ڪنیم و پشت به پــشت رهــبرمون
قــدم برداریم💪💪💪
از امــروز روزای جمـعه
بـــا #جــوان_انقلابے
همــراهمـون باشــین☺️
اولیـن قدم😉
1. بصـــیر باش💪
2.شرایط حساس و درڪ ڪن💪
3. خـوووووب درس بخون💪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷|••
#شهید_زنده
🎥..| تصاویری از رصد لحظهای هواپيماهای جاسوسے آمريڪا توسط سپاه و توضیح سردار حاجےزاده
#سردار_حاجےزاده
#نیروی_هوافضای_سپاهـ🚀
.🕊. @asheghaneh_halal
🌷|••
🕗🍃
🍃
#قرار_عاشقی
°{😢}° اینجا ڪه منم،
حسرت از اندازه فزونست
°{😓}° خود دانے و
من دانم و، این خلق خدا هم
#السلام_علیڪ_یاعلےبن_موسےالرضا
#دلتنگمــ💔
🍃 @asheghaneh_halal
🕗🍃
🏛🍃
🎯°| #غربالگرے|°🎯
تمـــدن پــوشالے غـرب
رابشــناسیم🗣
اگــر دوران زنــدگے انسان را
به دو بخــش تقسیــم ڪنیم✌️
1. جــــاهلیــت اولیــه👀
2. جـــاهلیت مـــدرن👀
به نتـــایج چشم گـــیری خواهیم
رسید ڪه برای عبور از #جاهلیت_مدرن
ڪه توسط #غــــرب ایجاد
شده است، راهای زیاد
و صــــدرصدی پـــیش رو داریم✊
ڪه با پـــیاده ڪــردن آنهــا
به تمـــدنے اسلامے
خــواهیم رسید ڪه نتیجــش
ایجـــاد #جــامعه_مهدوی
اســت💪💪💪
این موضوعات☝️
را دونه به دونه بررسے
خواهیم ڪــرد با
ذره بیــن#غربالگـرے👌🔍🔎
نمــونه از جــایگــاه #مـــادر
در جــامعه #مهــدوی🍃🍒🍃☝️
•|🔍|• @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
🏛🍃 🎯°| #غربالگرے|°🎯 تمـــدن پــوشالے غـرب رابشــناسیم🗣 اگــر دوران زنــدگے انسان را به دو بخــش
🍃🍒🍃
#تمـــدن_پــوشالے_غــرب
را هر هفتــه #جمــعه
همـــین ساعت☺️
از همــین ڪانال #دلــــبر😌
دنــــبال ڪنید😉
به نتـــایج #انـــرژی_بخشے
خــواهیــم رسید🍒🍃
یــادتون نـــره☝️
جمــعه ها #تمـــدنے_پــوشالے👊
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_سی_ویک ♡﷽♡ خورشت را میچشد و میگوید: همین الان اومد. با ابوذر کار
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_سی_ودو
♡﷽♡
امیر حیدر میپرسد: راستی بلاخره ما کی شیرینی دومادیه داداشمونو میخوریم؟
مامان عمه میگوید: ان شاءالله آخر هفته میریم برای تعیین تکلیف.
مبارک باشه ای میگوید و من تازه یادم می افتد آخر هفته عروس برون داریم! چه زود خواهر
شوهر شدم!
بابا محمد میپرسد: ابوذر میگفت میخواید شرکت بزنید آره؟
_با چند تا از بچه های ارشد صحبت کردم برای تحقیقات اولیه پروژه که البته تا یه بخشیشو
خودم انجام دادم دنبال یه کارگاهیم تا فعال یکم کار بره جلو بعد بیوفتیم دنبال بودجه اش
_جایی رو هم پیدا کردید؟
_یه چند تا جا بچه ها رفتن اما مکانش خیلی مناسب نبود هنوز پیدا نشده!
مامان عمه میپرد وسط بحثشان و میگوید: طبقه ی پایین ما یه سوئیت خوب هست که خیلی وقته
میخوان اجاره اش بدن نزدیک خونتون هم میشه خواستید یه سر هم به اونجا بزنید!
متعجب نگاهی به مامان عمه می اندازم و از خودم میپرسم واقعا این چه کاری بود؟
خدای من شروع شد! ساختمان ما ساختمان آرامی بود و من میدانم وقتی چند پسر کنار هم جمع
میشود چه اتفاقی می افتد!چشم غره ای برای مامان عمه میروم و با چشم و ابرو برایش خط و
نشان میکشم که بعدا با او کار دارم!
________________________
نگاهی به مانتوی نباتی رنگم امی اندازم مامان عمه هول هولکی آن را دوخته بود اما خیلی شیک از
آب در آمده بود.شال هماهنک با آن را سرم کردم و توجهی به اصرار مامان عمه و پریناز برای
آرایش نمیکنم.داشت 24 سالم میشد و اینها هنوز این را متوجه نشده بودند که من پیش نامحرم
آرایش نمیکنم! از این بالانر من واقعا بدون آرایش هم زیبا بودم!
بالاخره قال قضیه کنده شده بود و قرار شده بود امشب محرمیتی بین ابوذر و زها خوانده شود تا
بعد از آزمایش و بلقی تشریفات یک مراسم عقد رسمی بگیرند.خانه حاج صادق از دفعه ی قبل
شلوغ تر بود عمو و دایی بزرگتر زهرا نیز دعوت بودند.ماهم تنها نیامده بودیم حاج رضا علی منت
گذاشته بود آمده بود تا با نفس حقش صیغه محرمیت را بخواند.
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_سی_ودو ♡﷽♡ امیر حیدر میپرسد: راستی بلاخره ما کی شیرینی دومادیه داد
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_سی_وسه
♡﷽♡
سامره روی پایم نشسته بود و کنجکاو بزرگتر ها را نگاه میکرد.با چشم دنبال امیرعلی گشتم و اورا
در آغوش پدرش یافتم ابوذر داشت توضیحح میداد که درآمدشغلی و پس اندازش تنها میتواند
کفاف خرج یک عروسی خیلی ساده و یک خانه کوچک استیجاری مرکز شهر را بدهد.
واضح بود که اینها به مذاق برادر عروس خوش نیامده بود اما حاج صادق که دید زهرا مشکلی
ندارد قبول کرد کرده بود .بحث مهریه که پیش آمد بیش از پیش متعجب کرد .صد و سی و پنج
سکه ! زهرا گفته بود 135سکه! گفته بود ابجد نام زهرا
بشود مهریه ام چقدر این دختر دوست داشتنی به دلم نشست. میشد شادمانی را در چهره ابوذر
دید با خودم فکر میکردم کاش زودتر این تشریفات تمام شود.عاشق این سکوت حاج رضاعلی
بودم. صامت نشسته بود و هرگاه لازم بود حرف بقیه را تایید میکرد وقت تلف نمیکرد ذکرش را میگفت!
هیچگاه فکر نمیکردم لحظه ازدواج برادرم تا این حد هیجان انگیز باشد
بعد از به توافق رسیدن بزرگتر ها زهرا با خجالت کنار ابوذر روی مبل مینشیند . پریناز ذوق میکند و
بابا محمد لخند روی لب دارد صدیقه خانم بغض دارد از آنهایی که تهش میشد اشک شوق.
حاج رضاعلی روی مبل کناریشان مینشیند با لبخند از زهرا مپپرسد:شما راضی هستی؟
زهرا محجوب لبخند میزند و میگوید:بله
حاج.رضاعلی صیغه را خواند و آن لحظه دلم.میخواست قربان قبلت گفتن دختر نجیب رو به رویم
بروم
نزدیک زهرا میشوم محکم.گونه اش را میبوسم و میگویم :به جمع ماخوش اومدی خانم
سعیدی!
ابوذر زیرزیرکی عروسش را دید میزند و زهرا مدام رنگ عوض میکند
گوشه ای می ایستم و اشک شوقم را پاک میکنم.صدای مردانه ای را میشنوم که میگوید:ته
تغاریه طاقت بی مهری نداره براش خواهر باشید نه خواهر شوهر
باتعجب سمت صاحب صدا بر میگردم .آقای برادر است.
میخواهم جوابش را بدهم که از کنارم میگذرد!
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃