eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
13.7هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
«🍼» « 👼🏻» اِملوژ مامانی ژونم داشتن تونه تِتونی می‌تَلدن 🎀 من سِیطونی تَلدم ، مامانی اَواسشون پَلت‌ سُد😬 بعدش اِکی از بدشابای خوشِلمون شیتَست! 🍽 اَژ دشتِ تودم نالاحتم☹️ اومدم این‌ژا ساتِت نسَستم تا مامانی تالِشون تموم بسه تِه بِلَم بپَلَم تو بَگَلشون ، عُژل تاهی تُنم😇 🏷● ↓ 🍭 تونه تِتونی : خونه تکونی 🍭 بدشاب : بشقاب 🍭 عُژل تاهی : عذرخواهی 🍭 خوشِل : خوشگل ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ ✨ تربیت فرزند به وسیله‌ی مادر ، مثل تربیت در کلاس درس نیست! 🌼 با رفتار است 🌼 با گفتار است 🌼 با عاطفه است 🌼 با نوازش است 🌼 با لالایی خواندن است 🌼 با زندگی کردن است. ✍🏻 مقام معظم رهبری «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'| |' .| . ↲‌‌ چرا ننهم❓ نهم دل بر خیالت💚 چرا ندهم❔ دهم جان در وصالت🌱 ↳ /✍ |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1742» . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.❄️'|
∫°⛄️.∫ ∫° .∫ از عطـ🌸ـر گل وشکوفه سرشارم کن سرمست چکاوک🕊 چمنزارم کن🍃 ماننـد نسیم صبـ🌤ـح آهسته بیا👌🏻 با شـرشـر آبشـ🌧ـار بیدارم کن😍✨ سلاااااااام صبح قشنگتون بخیر🫀🌼 ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°⛄️.∫
•‌<💌> •< > . . 「🥲」 هرسال با همســرم می‌رفتم هیئت. هر مــراسمی ڪه می‌خواستم، خود مصطــفیٰ من را می‌برد. 「💔」 امســال تنهــا شدم! حالا منم ڪه هر جا می‌روم عڪس مصطــفیٰ را با خودم می‌برم! 「🥰」 دارم به داد و ستد عشق‌تان فڪر می‌ڪنم آقای مصطفی! یڪ روز تو دستش را می‌گرفتی و با خودت همراهش می‌ڪردی حالا او عڪس‌ات را همه‌جا همــراه خودش می‌برد. 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal1
|•👒.| |• 😇.| . . ⭕️ یکی از عوامل طلاق جوان‌های کم سن و سال امروز، تنبلی، بی‌مسئولیتی و وابستگی زیاد پسران جوان به خانواده‌هایشان از یک طرف و رویایی بودن و داشتن توقعات بالای مالی از سوی دختران جوان است.🤌😑 ⭕️ وقتی پسران جوان تا روزی که داماد می‌شوند از مادرشان برای پیدا کردن جوراب‌هایشان هم سرویس می‌گیرند و دختران بی‌علاقه به خانه و آشپزخانه، جز دریافت محبت به سبک سریال‌های رمانتیک👩‍❤️‍👨 و حضور در مراکز خرید لوکس🏢 تصور واقع بینانه دیگری از زندگی مشترک ندارند❌ در ابر💭 رویاهایشان، جایی برای سختی کشیدن وجود نداشته باشد، غافل از اینکه اگر روزگاری برای آن‌ها زندگی بدون دغدغه‌های مالی💵 و داشتن مهارت‌های کافی ممکن شده است، بخاطر زحمات و حضور همیشگی پدران و مادران در پشت صحنه است.👌🙂 ✅ قطعا هر جوانی برای ازدوج موفق و پایدار به آموزش مهارت‌های ارتباطی، حل مسئله، خودآگاهی، خودکنترلی، پختگی و مسئولیت‌پذیری، فرزندپروری، همسرداری، گذشت، همراهی و همدلی و... نیاز دارد و آموزش این مهارت‌ها به زوجین در مشاوره‌های قبل از ازدواج امری حیاتی و ضروری است.😊🤗🦋 . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|
∫°🍊.∫ ∫° .∫ . . چرا مردها معمولا دستور میدن؟!🤪 ✍مردها از بچگۍ به امرۍ حرف زدن عادت مۍڪنند و دخترها به پیشنهادۍ حرف زدن.😊 🔷پسرها در بازۍ هایشان مۍگویند: «توپ را بنداز برای من!»😏 🔶اما دخترها مۍگویند: «مۍیاین با هم خاله بازۍ ڪنیم؟»🌺 اگر مردۍاز جمله هاۍامرۍ زیادۍ استفاده مۍڪند به این معنا نیست ڪه قصدش ریاست ڪردن است، فقط طبق طبیعت مردانه اش رفتار مۍڪند.🙂 پ.ن: دانستن به بیشتر کمک میکند. . . ∫°🧡.∫ بہ غیر از نداریم، تمناے دگر👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍊.∫
‌ °✾͜͡👀 🙊 💬 ‌‌‏یه سال چهارشنبه سوری من و دوستم و خواهرش یه بالن آرزو روشن کردیم هوا نرفته سقوط کرد! فهمیدیم بالن ظرفیت تحملِ وزن آرزوی 3 تا شوهر همزمان رو نداره😂 ''📩'' [ 583 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین 🆔| @Daricheh_Khadem •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
@MaddahionlinYEKNET.IR - monajat - shabane 1401 - narimani.mp3
زمان: حجم: 9.39M
↓🎧↓ •| |• . 🎙 _منکسر بودنم در؛ سلول سلول وجودم عیان است، من سالهاست قلبم از غم های ِ عالم کوچک شده، من سالهاست منتظر تو هستم… . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•[🎨]• •[ 🎈]• ○| لطفا قوی‌بمون😎💪🏻 ○| دوست خوب من🥰💕 •[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •[🎨]•
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . بودنت حال عجيبی است، تو بايد باشی..♥️😌 😍 . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_چهل_ودوم به تجویز پزشک باید مراحل شیمی درمانی آغاز شود.
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . . صبح که شد برگه ی معارفه را با حوریا به مطب پزشک مربوطه برد که طبق کمیسیون شیراز، جلسات شیمی درمانی را تنظیم کنند. بعد از اتمام کار وقتی با ماشین حسام به سمت منزل حاج رسول می رفتند، حسام دست حوریا را گرفت و گفت: _ کاملا حال و روزتو درک میکنم. نگرانیتو، سردرگمی و دلتنگیتو... همه رو میفهمم. اما حوریا جان وقتی هنوز اتفاقی نیفتاده نباید نگران باشی و غصه بخوری. باید امید داشته باشی و به پدرت امیدواری بدی و محیط شاد و آرومی براش فراهم کنی. همه مون در کنار هم باید به حاج رسول کمک کنیم. اگه خدا خواست و شفا گرفت که چه بهتر... اگه هم... چی بگم... لااقل حسرت به دلمون نمی مونه که ای کاش این کارو می کردیم ای کاش اون کارو می کردیم. می فهمی چی میگم؟ اشک حوریا دوباره در آمده بود. با نگاه خیسش به حسام خیره شد و لب زد: _ من از دنیای بدون بابا می ترسم حسام... نمی دونم باید چیکار کنم... و هق هق گریه اش محیط ماشین را پر کرد و حسام را کلافه و دستپاچه کرد. ماشین را کنار اتوبان نگه داشت و بطری آب را به سمت حوریا گرفت و به طرفش چرخید و دلسوزانه به او خیره شد. _ حوریا با گریه هات دیوونه م می کنی. این حال روحی تو رو از پا در میاره باید خیلی قوی تر از این باشی. حوریا من تنهات نمیذارم. هرگز نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره. غمت غم منه شادیت شادی من. منم به پدرت مدیونم تا جایی که لازم باشه برا سلامتیش پا به پای تو و مادرت تلاش می کنم مطمئن باش. حوریا ارامتر شده بود. بدون اینکه به حسام نگاه کند گفت: _ وسط این حجم از پریشونی فقط داشتن تو و حضورت سر پا نگهم داشته حسام. حسام با این حرف حوریا لبخندی رضایت بخش به لبش نشست و ماشین را به حرکت در آورد. ( محمدرضا می گوید ) همه ی همسایه ها به عیادت حاج رسول می رفتند. خانواده من هم به پاس چند سال دوستی و صمیمیت با بقیه همسایه ها همراه شدند. هر چه پدرم اصرار کرد من هم با آنها بروم، قبول نکردم و نرفتم. تحمل دیدن حسام را نداشتم که به آشپزخانه برود و سینی چای و وسایل پذیرایی را از حوریا بگیرد و مثل پسر حاج رسول از مهمانها پذیرایی کند. کاری که اکثرا من انجامش می دادم. اصلا تحمل دیدنش در کنار حوریا و در آن خانه از عهده ام خارج بود. به حدی از او و حتی حوریا نفرت به دلم ریخته بود که آرام و قرار نداشتم و بعد از آن روزی که حوریا را دیدم از خانه ی حسام بیرون می آید مثل مار زخم خورده به خودم می پیچیدم. باید کاری می کردم. قطعا حوریا بخاطر بیماری پدرش قدرت تعقل و تصمیم گیری خوبی ندارد. باید حسام را برای همیشه از چشمش بیاندازم و پای این پسر بی همه چیز را از خانه شان ببُرم. حتی اگر حوریا مال من نشد نمی خواهم به حسام هم برسد. [⛔️]ڪپےتنها‌باذڪرمنبع‌‌ونام‌نویسنده‌ موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal