eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ این معیارها واقع بینانه نیستن! چون کسی که میخواد ازدواج کنه و این معیارها رو داره جوونی بیست و چند ساله‌س پس همسرشم چیزی حدود همین سنین رو داره حالا من از شما می‌پرسم شما جوون بیست و چند ساله‌ای رو می‌شناسید که این ویژگی‌ها رو داشته باشه؟! ‌
‌ اصلا مگه کسی که این ویژگی‌ها رو داره لزوما همسر خوبیم هست؟! 🪴شما باید واقعیت زندگی مشترک رو در نظر بگیرید و ببینید که در زندگی مشترک،همسر خوب چه ویژگی‌هایی باید داشته باشه ‌
‌ البته نمیگم از آرمان‌ها و ایده‌آل‌های معنوی دست برداریم بلکه باید به گونه‌ای معیارها رو انتخاب کنیم که با واقعیت افرادی که در معرض انتخاب ما هستن،تناسب داشته باشه ‌
‌ دربارهٔ معیارهای مادی هم قضیه همینه و باید واقع‌بینانه فکر کرد! دختری که خونهٔ‌شخصی ، ماشین آنچنانی و حقوق چند میلیونی و.. رو از معیارهای همسر آیندهٔ خودش میدونه از این نکته غافله که خیلی از جوون‌هایی که در سن ازدواج با اونن این ویژگی رو ندارن و خیلی از کسایی که این ویژگی‌ها رو هم دارن به قدری از اون بزرگ تره که حاضر نیست باهاش ازدواج کنه! ‌
‌ پسری که میگه همسرِ آینده‌ی من باید وضع مالی خوبی داشته باشه. دوتا بچه باشن..یکی دختر یکی پسر. هم پدر و هم مادر باید استاد دانشگاه باشن..تحصیلات خود دختر خانوم فلان باشه..فامیل‌شون شلوغ نباشه و ... ایشونم ملاک‌های واقعی‌ نداره و کلا فراموش کرده که از بین دخترایی که وجود دارن باید همسر انتخاب کنه نه این که همسری رو با این ویژگی‌های خاص سفارش بده تا براش حاضر کنن! ‌
‌ حتما تو اطرافیان شنیدید که برخی میگن من باید با کسی ازدواج کنم که باجناق یا جاری و خواهر شوهر نداشته باشم 🤦🏻‍♀ خب اخه اینم شد ملاک؟😬 مگر اینکه کسِ خاصی رو در نظر داشته باشیم و گرنه این مورد اغلب امکان پذیر نیست! ‌
‌ یکی دیگه از زوایای واقعی کردن معیارها در نظر گرفتن واقعیت خودمونه!🪞 اگر در معیارهای معنوی بلند و بالا فکر میکنیم باید خودمون رو هم محک بزنیم و ببینیم آیا در حد و اندازه‌ی این معیارها هستیم؟ ‌
‌ کسی که نماز نمیخونه و روزه نمیگیره و در مواجهه با جنس مخالف خویشتن‌دار نیست آیا درسته که دنبال کسی بگرده که به مسائل شرعی مقیده؟! ‌
‌ یا کسی که چهره‌ی چندان زیبایی نداره آیا درسته که یکی از معیارهای اصلی خودش رو زیبایی آنچنانی همسر آینده‌ش بزاره؟! ‌‌
‌ ملاک‌ها باید مشخص باشن تا بعد بریم سراغ درجه بندی اونها به میزانی که اهمیت دارن و مهمن برامون💡 ‌
‌‌ فکر میکنم برای امروز تا همینجا کافیه☺️ فردا ان‌شاالله راجب درجه‌بندی معیارها صحبت میکنیم اما قبلش.. نقدی،نظری داشتید بگوشم😉👇🏻 @Khadem_Daricheh
‌ از اونجایی که شاید سوالاتی داشته باشید که بخواید ناشناس بپرسید این لینک خدمتتون👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/17257944831170
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• نگاهـم محو چشمانـت ، برایـت شعـر میخوانـم ؛ خودم اینجا ، دلـم اینجا ، حواسـم را نمیدانـم :)🫀 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩🖤𓆪• . . •• •• آنچه در هر گوشه صحن و رواقت دیده‌ام عشق بود و عشق بود و عشق بود... . . 𓆩پنجرهِ‌فولادِرضابراتِ‌کربَلامیدھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🖤𓆪
💕⃟🛵 •• •• . . √ هیچ وقت قهر من و حاج آقا طولانی مدت نبود.. هربار که سر یه موضوعی بحث میکردیم .. از خونه میرفت بیرون و بعد از ۲ ساعت با یه شاخه گل برمیگشت خونه🌹 :) همیشه ام میگف: ببین حاج خانم! اگه منم‌ بخوام با شما قهر باشم این دلِ ما طاقت نمیاره :) ○ کپے!؟ - تنها‌باذڪرآیدی‌منبع‌،موردرضایت‌است☺️ ‹ 💌 ›↝ ‹ 🤫 ›↝ . . ‌◞مرا وصلھ بزن بھ سمتِ چـ♡‌ـپِ پیرهنت⇩◟‌ Eitaa.com/asheghaneh_halal 💕⃟🛵
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_صدوشصت‌وشش عمو سرش را بلند میکند،با دست روی پیشانی اش
•𓆩💞𓆪• . . •• •• تاریک است و چشم هایم جایی را نمیبیند. مدتی طول میکشد تا چشم هایم به تاریکی عادت کند. بابا روی تخت دراز کشیده و ساعد چپش را روی پیشانی اش گذاشته. چشمانش بسته است. نگاهی به اطراف میاندازم،خیلی وقت بود که اینجا نیامده بودم. اتاق مامان و بابا... :_چیزی میخواستی منیر؟ +:منم بابا...نیکی... چشم های بابا باز میشود و به سقف خیره میشود. سرش را برمیگرداند و به من نگاه میکند... دوباره،نگاهش سقف را نشانه میرود. +:میشه چند لحظه باهم صحبت کنیم... :_نیکی من واقعا حوصله ندارم در مورد این پسره.. +:در مورد من،بابا.... بابا بلند میشود و کنار تخت مینشیند. :_گوش میدم... +:بابا...من...یعنی...راستش نمیدونم چی بگم...خیلی وقته با هم زیاد حرف نمیزنیم.. بابا پوزخند میزند :_آره،سه چهار سالی میشه... +:یادمه بچه که بودم،با هم بادبادک درست میکردیم...یادتونه؟ بچه های دوست و فامیل،به من حسودی میکردن...چون همیشه بادبادک من بالاتر از همه بادبادک ها بود... اشک مزاحمی که تا پشت لبم رسیده با سرانگشت میگیرم و حرفم را ادامه میدهم +:شما استاد ساختن بادبادک بودین...ماهرانه و بااصول،میساختین و یادم میدادین چطوری بفرستمش آسمون...چطوری هدایتش کنم..چطوری اوج بگیره...چطوری نخش رو کم یا زیاد کنم... کنار بابا مینشینم.از یادآوری کودکی هایم لبخند روی لبش نشسته.. +:بابا همیشه میگفتین بادبادک باید خودش راهشو پیدا کنه؛سخته ولی اگه تو مسیر خودش پیش بره،میرسه به اوج.میشه بهترین... میره تا خود خورشید... بابا نگاهم میکند،بغضم را قورت میدهم و حرفم را از سر میگیرم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• +:بابا من هنوز همون دخترکوچولوی شمام... نگاه نکنین قدم بلند شده و عدد سال های عمرم،دورقمی.. بابا من همون دختر کوچولو ام که وقتی سوار دوچرخه میشدم اونقدر زمین میخوردم که سرزانوهام خونی میشد،ولی تا دستتون رو پشتم میذاشتین میشدم بهترین رکاب زن دنیا.. بابا من هنوزم حمایت شما رو میخوام...من هنوزم نیاز دارم که شما تشویقم کنین...بابا من دلم نمیخواد روبه روی شما باشم...بابا من... من شما رو خیلی دوست دارم،بیشتر از جونم... نفس عمیقی میکشم و نگاهم را به صورت بابا میدوزم. چشم هایش بارانی است،مثل من... +:بابا...نمیخوام و نمیذارم..سیاوش،دانیال....هیچ کدوم...هیچ کدوم ارزش اینو ندارن که دلتون از من چرکی بشه....بابا فقط،از حرفتون برگردین... بابا من هیچ مناسبتی با ایشون ندارم، دانیال رو میگم...ما هیچ جوره هیچ سنخیتی با هم نداریم.... بابا خواهش میکنم..من کلا دیگه قصد ازدواج ندارم... میخوام تا آخر عمرم پیش شما بمونم... بابا بلند میشود و رو به رویم میایستد. من هم بلند میشوم :_نیکی منو میشناسی...آدم تند و عصبی نیستم... اما بهم حق بده که ناراحت باشم...رفتارای این پسره تو در و همسایه و شرکت،اعصاب منو بهم ریخت... پچ پچ بین کارگرا و کارمندا پیچیده بود که کارخونه شده محل رفت و آمد خواستگارای دختر نیایش.... هیچ صورت خوشی نداشت.. هر روز یکی با دست گل میاومد... یه روز دانیال،یه روز این پسره...(صدایش را پایین میآورد) امروزم که این شاخ شمشاد اضافه شد... بلند میشوم و چشم در چشمش میدوزم.. نفسش را با صدا بیرون میدهد :_مسیح...امروز تو رو خواستگاری کرد... با ناباوری سر تکان می دهم. +:مـَسـ...مسیــــح؟؟ :_آره...مگه خبر نداشتی؟ ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• واکنشی نشان نمیدهم این آدم کیست که تا این حد،داخل زندگی مان نفوذ کرده؟؟ ذهنم گنجایش این معما را ندارد.... :_نیکی ازت خواهش میکنم...این پسره اصلا شایسته ی تو نیست... من دارم ازت خواهش میکنم نیکی... به عنوان پدرت،به عنوان کسی که خیر و صلاحت رو میخواد،راجع دانیال یا مسیح بیشتر فکر کن... مطمئن باش یکی از این دو نفر،بهترین گزینه برای تو هستن... یکیشون رو انتخاب کن،خواهش میکنم... لحنش به التماس میزند ... +:چی؟ :_یکی از این دو نفر رو انتخاب کن...من اجبار نمیکنم،اما...یا دانیال... یا مسیح! این به نفع خودت هم هست... می دونی که من با خونواده ی مسیح مشکل دارم ولی با این حال یه تارموی مسیح می ارزه به صد تا مثل این پسره... اجباری نیست ولی به خاطر من بین دانیال و مسیح یکی شون رو هرچه زودتر انتخاب کن.. چقدر دامنه ی انتخابم وسیع است!اجبار نیست،فقط یا دانیال،یا مسیح!! +:اجبار نیست یعنی این؟؟ بابا از کوره در میرود :_خیر و صلاحت رو میخوام،حتی شده به زور.... سعی میکنم بر اعصابم مسلط باشم +:خیر و صلاح من،تو ازدواج اجباریه؟؟ :_آره... من میخوام خوشبختیت رو ببینم نیکی، حتی اگه مجبور بشم به زور سر سفره ی عقد مینشونمت....یا خودت انتخاب کن یا من یکیشون رو.... +:بــــــــابـــــــــــــــــا؟؟ :_دختر،به حرف من گوش بده.... بدون اینکه کلمه ای حرف بزنم،از اتاق بیرون میزنم . عصبانیم،بیش از حد عصبانی ام... رفتم تا بابا را منصرف کنم،تنها توفیق حاصل شده،اضافه شدن گزینه ی دیگری به شروط ازدواج بود. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• عمو خانه نیست... موبایلم را برمیدارم و شماره ی عمو را میگیرم. بعد از بوق چهارم صدایش در چاه گوشم میپیچد :_الو نیکی +:عمو....عمو این مسیح کیه؟ :_چی؟؟؟ خودکاری از جاقلمی برمیدارم و تهش را به دندان میگیرم. +:عمو میگم این مسیح کیه؟؟شما میشناسینش مگه نه؟؟ :_دختر چی میگی؟؟ الآن وقت این حرفاست؟ +:این مسیح کیه که من باید بین اون و دانیال یکی رو انتخاب کنم...؟ چند ثانیه سکوت میشود و عمو آرام میگوید :_چی؟؟صبر کن الآن میام خونه موبایل را روی تخت پرت میکنم... دستم را بین موهایم فرو میکنم و افکار پریشانم را نوازش میدهم،شاید رام شوند... شاید آرام گیرند... شاید. روی تخت مینشینم و دست هایم را روی پیشانی ام میگذارم... دلم نمیخواهد ناشکری کنم...دوست ندارم کم لطفی کنم.... دلم نمیخواهد مهربانی های خدا را از یاد ببرم،اما...مگر من چند سال دارم؟؟ اشک ها مجال ریختن پیدا میکنند... نه،من محکم تر از این حرف ها هستم... من کوه مستحکم و قدرتمندی هستم که پشتم به خدایم گرم است... به او که در سخت ترین لحظات تنهایم نگذاشته.. در بزنگاه ها به دادم رسیده و دستم را محکم تر از قبل گرفته. اشک هایم را پاک میکنم. نباید به همین سادگی تسلیم شد. صدای زنگ موبایلم بلند میشود. شماره ی سیاوش است.. پوف میکنم و نفسم را بیرون میدهم. به تنها چیزی که الآن نمیخواهم فکر کنم،سیاوش است. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🌙𓆪• . •• •• * عَلَم را، بچرخان...🚩 . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🌹 •📲 بازنشر: •🖇 «1485» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
🍃👰🏻‍♀💍🤵🏻‍♂🍃 ایـن شما و ایـن جدید‌تـرین دورهـــمـی‌ِ کــــانال😍 با موضوعِ: " مهارت‌های انتخاب همسر " 💙| لینك روز اول¹ : ‌ انتخابِ‌خویش قبل از همسر 🤓🙄👇🏻https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84639 ✨| لینك روز دوم² : مسئله‌ای که باید قبل از ازدواج حل میشده نه بعد از ازدواج 🧐👇🏻https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84680 💙| لینك روز سوم³ : معیارهای شما کلی هستن یا جزئی ؟! 🤨🔍https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84716 ✨‌| لینك روز چهارم⁴ : معیارها را _چه مادی چه معنوی_ واقعی انتخاب کنیم😎👇🏻 • https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/84825 ادامه دارد . . . هر روز راس ساعت ۱۵:۰۰ منتظرمون بـاشید😉 @Asheghaneh_Halal 🍃👰🏻‍♀💍🤵🏻‍♂🍃
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• ‏می‌گـفت :همیشـہ درختی کـهــ از حـیاط یا دیــوار باغ زده باشـہ بیرون از همه درختا بیشـتر بار میده 🌿 اون بـارِ زیاد، بخاطـر روزیِ دیگرانـہ🌸 مـےگفت همینو به عنوان یہ روش تو زندگیت بہ ڪـار ببر ، به فڪر دیگران باش تا برڪت ببینی 💚😇 . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• کوه هم طاقت ندارد دوری از معشوق را حملِ کوهِ دوریت در کوله بارم مشکل است ..🥲♥️ . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• /🦋/ من نگاه از مردمِ این شهر مےدزدم! ولے آن کِه را سیرے ندارم از تماشایش یـے... /🦋/ 💚 🤲🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•