5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
* خون❣
شهید سید عباس موسوی🌷
بر زمین نماند👌🏻
* خون شهید سید حسن🕊
هم بر زمین نخواهد ماند✌️🏻
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰🏴 #سیدحسن_نصرالله
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1503 𓈒
.
𓂃شبنشینےبامقاممعظمدلبرے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌙
⏝
🍳
⏝
֢ ֢ #صبحونه ֢ ֢
.
چــشم بگـشاے
ڪہ خـورشـید شڪـفت . . .✨💛
.
𓂃صبحروعاشقانهبخیرکن𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🍳
⏝
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
«ما استفاد امرء فائدة بعد الاسلام افضل من زوجة مسلمة تسره اذا نظر الیها، تطیعه اذا امرها و تحفظه اذا غاب عنها فی نفسها و ماله»
پیامبر خدا (ص)فرمود:
پس از اسلام، هیچ نعمتی برای مرد بهتر از زن مسلمانی نیست که هر گاه به او بنگرد، مسرورش کند و هر گاه به او فرمان دهد، اطاعتش نماید و در غیاب او حافظ ناموس و مالش باشد.👌🫀☝️
منبع:من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 255✍
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
آهنين جانم🥲
وليـــــ✋🏻ــڪن
آهنين دلـــــ🫀
نــیســ🚫ــتم!
- صائب
- خلاصه که بله👩🦯
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
تو مرا می فهمی🙃
من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه
یک انسان است، تو مرا میخوانی🥰
من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم و
تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی💚
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
ترفـند فـوق العاده ڪـیڪـ 🤩🍰
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 سال دوم ارشد یه همکلاسی داشتم
عاشق یکی از دخترای سال پایینی شد،
بخاطرش از عمد دو تا درس رو افتاد
گفت باهاش همکلاسی میشم💝
الان اون دختره مهاجرت کرده،
این بدبخت سه ترمه دوتا درسشو
نتونسته پاس کنه😐
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1038 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر محترم شهید : سال زندگی با شهید زارع از بهترین روزهای عمر من بود.لحظات خوبی را از زمان ازدواج تا شهادت با وی سپری کردم لحظۀ رفتنش آرامش خاصی داشت.یک آرامش عجیب و دوست داشتنی که آن لحظه همیشه در نظرم عیان است.قرآن را بالای سرش گرفتم و با صلوات بدرقه اش کردم همسر شهیدم بسیار آدم سادهزیست، باگذشت،شوخ طبع،پرتلاش و اهل خدمت به دیگران بود.وقتی از محل کار به خانه میآمد، خستگی کار را پشت در خانه میگذاشت و با حالت مهربانی و چهرهای خندان و بشاش وارد میشد با ورود ایشان فضای ساکت منزل کاملاً شکسته میشد.همۀ اعضای خانواده او را دوست داشتند.برای مادرم مثل پسر بود،نه داماد.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عبدالصالح_زارع
#روایت_عشق
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
.
همیشه یه چیز از بین میره
تا یه چیز بهتر بدست بیاد
فقط صبر داشته باش🌱🫀
.
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
چند کار اشتباه در مورد استفاده از #موبایل که به رابطه ی عاشقانه صدمه میزنه:
1⃣👈چیزیکه باعث خندتون شده رو به شریک عاطفیتون که کنارتون نشسته ، نشون نمیدین
2⃣👈هرجا میرید تلفنتون رو با خودتون میبرید و این کار باعث میشه اون شدیدا بهتون شک کنه
3⃣👈موقعی که دارید باهم حرف میزنید هی #گوشی رو چک میکنید
4⃣👈هرچی نوتیفکیشن بیاد فوری چکش میکنید
5⃣👈ساعت غیرکاری همش گوشی دستتونه و انگار نه انگار خانواده ای دارین که باید براش وقت بذارین
6⃣👈به جای اینکه با کلمات به شریک عاطفیتون ابراز احساسات کنید واسش فقط ایموجی میفرستین
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
.
زیر ایوانِ طلا✨️
چشم ترم 🥹
مخصوص ِتوست❤️
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستوشش جلو میآید و مامان را بغل میکند، به نظر مهربان و
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوهفت
هم الآن است که قالب تهی کنم... حس میکنم فشار خونم افتاده..
*مسیح*
حس میکنم چیزی از جیب مانی زمین میافتد، نگاه میکنم،کاغذی کنار پایم افتاده. مانی به طرف
نیکی برمیگردد.
خم میشوم تا کاغذ را بردارم،یک آن یادم میافتد مانی فراموشکار است ،با اینکه از خلقیات نیکی
خبر دارد،اما...
کاغذ را برمیدارم و قبل از اینکه بلند شوم،آهسته میگویم
:_دستت رو بنداز مانی...
بلند میشوم،به وضوح رنگ نیکی پریده...
مانی دست در موهایش میکند
+:شرمنده... ببخشید حواسم نبود...
عمو و زنعمو میروند و نزدیک مامان و بابا مینشینند.
نیکی کنار پدرش مینشیند،اضطراب به وضوح از حرکاتش پیداست..
پای راستش را روی پای چپ میاندازد و مدام تکانش میدهد.
درست روبه روی نیکی مینشینم،سرم را پایین میاندازم و حر کات جمع را کنترل میکنم.
مانی هم کنار من مینشیند.
مامان خیلی زود با زنعمو صمیمی شده و با هم گرم صحبت اند..
نیکی با گوشه های روسری اش بازی میکند. و سکوت وحشتناکی بین عمومسعود و بابا برقرار
است...
تک سرفه میکنم تا مامان متوجه یخ جمع بشود.
مامان نگاهم میکند و تصنعی میخندد
:_آقامسعود ما خیلی مشتاق دیدارتون بودیم...
عمو سرش را پایین میاندازد.
هیچ نمیگوید،غرورش برای من اما ستودنی است...
پس بابا راست میگفت که من شبیه عمومسعود هستم..
باز هم نگاهم به نیکی میافتد،همچنان سرش را پایین انداخته ...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝