Naturists ⁉️
✍ برخی عریانگرایان برای توجیه منش حیوانی خود رنگ و لعاب فلسفی نیز به آن داده و کار خود را سازگار با #فطرت و طبیعتِ (nature) انسان میدانند. و گاه قلم میزنند که ما همانگونه که برهنه پای به دنیا گذاشتهایم، باید برهنه زیست کنیم و برهنه از دنیا برویم.
📚 این در حالی است که وقتی داستان آفرینش انسان را در تورات، انجیل و قرآن کریم بررسی میکنیم به این نتیجه میرسیم که درست بر خلاف ادعای گروههای #عریانگرایی، انسان فطرتاً به پوشیده بودن گرایش دارد، نه برهنگی.
Genesis 3:7, NIV: "Then the eyes of both of them were opened, and they realized they were naked; so they sewed fig leaves together and made coverings for themselves."
🔹 در باب سوم سفر (کتاب بزرگ) پیدایش که مربوط به #هبوط آدم و حوا است آمده: پس از خوردن از میوهی درخت ممنوعه «آنگاه چشمان هر دوِ ایشان باز شد و فهمیدند که عریاناند. پس برگهای انجیر به هم دوخته و برای خویشتن پوشش ساختند.»
🔹 در قرآن کریم در سوره اعراف، آیات ۲۰ تا ۲۲ نیز آمده:
«شیطان آن دو را [با چهرهای خیرخواهانه] وسوسه کرد، تا آنچه از شرمگاهِ بدنشان بر آنان پوشیده بود آشکار کند، [وسوسهاش این بود که] گفت: پروردگارتان شما را از [خوردن میوهی] این درخت نهی نکرده مگر برای این که مبادا هر دو تبدیل به فرشته شوید، یا به عمر جاویدان دست یابید. و برای هر دو سوگند خورد که یقیناً من نسبت به شما از خیرخواهانم. پس آن دو را با فریب کاری [از مرتبهی اطاعت از حق] فرود آورد، [و برای خوردن از آن درخت آماده کرد،] چون از آن درخت چشیدند شرمگاهشان برای هر دو نمایان شد، و دست به کارِ قرار دادنِ برگ [درختِ آن] باغ به خود شدند.»
🔹 اما چرا شیطان باید طرحی میریخت که نتیجهی آن #برهنگی و نمایان شدن عورت انسان باشد؟
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، پایین آیهی ۳۵ سوره بقره اینگونه توضیح میدهد:
«(ﺁﺧﺮﻳﻦ) ﻋﺎﻣﻞ ﻭ ﻋﻠﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺯﻣﻴﻨﻰ ﺷﺪﻥ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺷﺪ، ﻣﺴﺌﻠﻪی ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪﻥ ﻋﻴﺐ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﻋﻴﺐ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻗﺮﻳﻨﻪﺍﻯ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: (ﺑﺮ ﺁﻥ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺮگهای ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ)، ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻮﺭﺕ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻩ، ﻭ ﻣﻌﻠﻮم ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻋﻀﻮ، ﻣﻈﻬﺮ ﻫﻤﻪی #ﺗﻤﺎﻳﻠﺎﺕ_ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ #ﺍﺑﻠﻴﺲ ﻫﻢ ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻰ ﻭ ﻫﺪﻓﻰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ، ﻛﻪ (به هر ﻭﺳﻴﻠﻪای ﺷﺪﻩ) ﻋﻴﺐ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺭﺍ ﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎﺯﺩ.»
#یادداشت
@AskWest
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«إِنْ لَمْیَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَکُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فِی دُنْیاکُمْ»
«اگر دینی ندارید و از حساب آن دنیا نمىهراسید، پس در زندگى این دنیا آزادمنش باشید.»
کلید مغزهای زنگ زده دست حسین است، علیه السلام. آزادی را در کلام او باید خواند و در مرام او تفسیر کرد. در منش میزبانی او ... مهم نیست کجای دنیا هستی و اهل کدام دیار. خوان هدایت که پهن کند، به رنگ پوست و مو و زبان و ظاهر و انگیزه ات کاری ندارد. عثمانی مسلک باشی یا نصرانی، زود رسیده باشی یا دیر، فقط إرفع رأسکَ میشنوی. اصلاً شمر، شمر هم که باشی، نصیحتت میکند که برو و بگذار فرد دیگری شمر شود.
شمر اما نرفت. ماند و به قامت تاریخ قد کشید. ماند و لعن ابدی را به خود و خاندانش خرید. نوادگانش هنوز هم به قصد قربت سنگ بر پیشانی حقیقت میزنند. به قصد قربت سر میبرند و حقیقت ذبح میکنند. هنوز هم با هیاهو مانع از رسیدن باران حقیقت به کویر وجود دیگران و خویش اند. هنوز هم گندم ری در نگاهشان برق میزند و حاضرند عقبا بفروشند و دنیا بخرند.
در این فضای غبارآلود، عدهای از دور نظاره گرند. گرد و غبار معرکه و هیاهوی شمریان حواسشان برده. به هیبت و کثرت و زرق و برق آن طرف که مینگرند هوا برشان میدارد که: «آن طرف هم حق است. بنگر، آزادی را علم کرده. آغوش رایگان میدهد و مزد هر ضربه را در دم به زر ناب حساب میکند. چرا نروم؟»
بلد راه که باشی اما از همان اول، عمود آخر راه را میبینی و میبینی که آزادی حسین و آزادی شمر از دو سنخ اند. از دو سنخ مِثْلِي (لَا يُبَايِعُ) مِثْلَهُ. عمود آخر را عباس دید، که امان نامهٔ شمر را اسارت دید و اسیر حسین ماندن را آزادی. دستت در دست عباس زمانت که باشد، نَافِذَ البَصِیرة میشوی و اسیرِ آزادی شمر زمانه ات نمیشوی...
تقدیم به حضرت احمد بن موسی علیه السلام، #شاهچراغ
#یادداشت
@AskWest
✍️ سندرم خودآزاری ورزشی
چند صباحی است که در ورزش کشور، چه در عرصههای داخلی و چه بین المللی، ورزشکاران، آگاهانه یا از روی همرنگی با جو پیرامون خود، یا حتی شاید به اصرار و تحریک آشنایان و اطرافیان، به عدم بروز احساسات و هیجانات ورزشی خود روی آوردهاند. این موضوع، اگر چه در مواردی خاص (مانند اعتراض به نژادپرستی) در ورزش سایر کشورها هم به چشم میخورد، اما در ایران رفته رفته شکل افراطیتری به خود گرفته است. این پدیده، علاوه بر اینکه موجب عدم تخلیه روانی کامل ورزشکار و تیم و در نتیجه احساس نارضایتی درونی میشود، در جامعه نیز تأثيراتی منفی به دنبال دارد و به وضوح کام مخاطبین و دنبال کنندههای رویدادهای ورزشی را تلخ میکند. در آخرین نمونۀ این موضوع، میتوان به واکنشهای اصطلاحاً «پوکر فیس» بازیکنان فوتبال ساحلی پس از به ثمر رساندن گل، همخوانی نکردن سرود ملی در بازی مقابل امارات و در نهایت برگزاری سرد و بی روح مراسم اهدای جام قهرمانی پس از پیروزی مقابل برزیل اشاره کرد. اتفاقی که متأسفانه در مراسم اهدای جام قهرمانی تیم ملی کشتی فرنگی هم رخ داد و تعدادی از کشتیگیران سر خود را پایین انداخته و به خوشحالی نپرداختند.
در اینجا این سؤال جدی مطرح میشود که آیا در تیمهای ملی و باشگاهی ما جایگاهی برای همراهی یک تیم مشاورۀ قوی و آگاه به مباحث روان شناختی، فرهنگی، سیاسی و رسانهای دیده شده تا ورزشکاران را از تبعات اجتماعی تصمیمات فردی خود آگاه کند. آیا آنها میدانند که با انجام حرکاتی از این دست به دو قطبی سازی بیشتر جامعه و تداوم ناامنی در کشور کمک میکنند. ضمن اینکه این دسته از ورزشکاران با این رفتار موجب رشد احساس نفرت و انزجار و از دست رفتن محبوبیت اجتماعی خود در طیفی از جامعه میشوند که اتفاقاً بیشترین حمایت معنوی و حس قدردانی را از آنها داشته است. آیا در سطوح عالی مدیریت ورزش کشور راهکاری برای آموزش و مدیریت این موضوعات دیده شده است؟ اگر ورزشکاری، هر قدر تأثیرگذار، حاضر به تبعیت از چارچوبهای فرهنگی و رسانهای تعریف شده کشور نشد، تا کجا باید با او مماشات کرد؟ تا آنجا که در صفحات مجازی خود از تجزیه کشور یا اخراج سفرای جمهوری اسلامی از سایر کشورها حمایت کند و همچنان به جایگاه خود در تیم ملی مطمئن باشد؟ اگر فوتبالیستی در رقابتهای جام جهانی که هر حرکت بازیکنان زیر لنز صدها دوربین و خبرگزاری قرار دارد، در بازی مقابل انگلیس یا آمریکا موفق به گلزنی شد و حرکاتی مشابه آنچه در این مدت دیدهایم انجام داد، جای جبرانی برای سرخوردگی و خسارت ناشی از این خودآزاری ملی باقی میماند؟
#یادداشت
@AskWest
✍️ دربارهٔ نتایج پر نوسان تیم ملی فوتبال در جام جهانی قطر تحلیلهای متفاوتی ارائه شده است. اما به نظر نگاه ساده و منطقیتری میتوان داشت.
•وقتی تیم ملی فوتبال ایران تنها ۶ بار موفق به حضور در جام جهانی شده و هیچگاه از گروه خود صعود نکرده،
•وقتی آخرین قهرمانی ایران در رقابتهای جام ملتهای آسیا مربوط به ۴۶ سال پیش، ١٣۵۵ تهران، است،
•وقتی آخرین باری که تیم ملی امید ایران موفق به راهیابی به رقابتهای المپیک شده مربوط به ۴۶ سال پیش، ١٩٧۶ کانادا، است،
•وقتی آخرین قهرمانی یک باشگاه ایرانی در رقابتهای قهرمانی آسیا مربوط به سی سال پیش، ١٣٧١، است،
•وقتی مطرحترین باشگاههای فوتبال ایران، استقلال و پرسپولیس، ورزشگاه اختصاصی ندارند و به دلیل عدم صلاحیت و ناکامی در کسب مجوز حرفهای از لیگ قهرمانان آسیا، ١۴٠١، کنار گذاشته میشوند،
•وقتی عامل اصلی یکی از ننگینترین قرادادهای فوتبال ملی، پرونده ویلموتس، کمتر از سه ماه تا جام جهانی قطر بدون هیچ منع قانونی مجدداً به سمت ریاست فدراسیون فوتبال ایران برگزیده میشود،
•وقتی با فساد اخلاقی ملیپوشی که صوت مکالمات تلفنیاش فضای مجازی را پر میکند، با فساد اخلاقی و سیاسی ملیپوشی که از تجزیه و اخراج سفرای ایران مطلب منتشر میکند، با دخالت ملیپوشی که موجب تضعیف جایگاه سرمربی سابق و موفق تیم ملی و در نهایت اخراج وی، اسکوچیچ، میشود و ... برخورد قاطع نمیشود،
یعنی به وضوح در مدیریت این عرصه ناکام بودهایم. در چنین شرایطی با ندیدن واقعیتهای این ورزش و افراد و جریانهای پیرامون آن و «صرفاً» گره زدن این رویداد به باورهای عمیق دینی و سیاسی خود موجب سرخوردگی بخشی از جامعه، بویژه نسل نوجوان، میشویم. نباید فراموش کنیم که این قانون خداوند است که:
«كُلًّا نُّمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا
ﺑﺮﺍی ﻫﺮ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩِ ﺩﻧﻴﺎﻃﻠﺐ ﻭ ﺁﺧﺮﺕﺧﻮﺍﻩ، ﺯﻣﻴﻨﮥ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ میکنیم. ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ موقعیتی ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺎﺩﻩ میکند، ﺑﺮﺍی کسی ﻣﻤﻨﻮﻉ ﻧﻴﺴﺖ.» (اسراء ٢٠)
#یادداشت
@AskWest
🔻فهرست موضوعی مطالب کانال🔻
هشتگ مورد نظر را لمس کنید
▫️#مقاله ||▫️#سبک_زندگی
▫️#فیلم ||▫️#فیلم_کوتاه
▫️#آمریکا ||▫️#تاریخ_آمریکا
▫️#آزادی ||▫️#شیطان_پرستی
▫️#حجاب||▫️#سواد_رسانه
▫️#مستند||▫️#انگلیس
▫️#سوئد ||▫️#دانمارک
▫️#اسپانیا||▫️#رهبری
▫️#تنهایی||▫️#خودکشی
▫️#پاریس||▫️#فرانسه
▫️#ژاپن ||▫️#خانواده
▫️#کانادا ||▫️#مدرنیته
▫️#سکولار||▫️#اسلام_سکولار
▫️#الکل ||▫️#همجنسگرایی
▫️#ازدواج||▫️#آخرالزمان
▫️#زن ||▫️#موسیقی
▫️#مادر ||▫️#یادداشت
▫️#قرآن ||▫️#رهیافته
▫️#کتاب ||▫️#برهنگی
▫️#کلیپ ||▫️#آزارجنسی
▫️#تجاوز ||▫️#انسان_مدرن
▫️#توئیت||▫️#پساانسانگرایی
▫️#ظهور ||▫️#شبکههای_اجتماعی
▫️#تمدن||▫️#نماهنگ
▫️#شهدا||▫️#فلسطین
▫️#آتئیسم||▫️#داروینیسم
╭┅─────────┅╮
🆔 @AskWest
╰┅─────────┅╯
✍ فراخوان رهبران «بی چهره» برای تودههای «بی سر»
«فراخوان دادهاند برای روزهای...»
این جملهای است که در این چند ماه بسیار شنیدهام. وقتی میپرسم چه کسی یا کسانی فراخوان دادهاند، لحظهای گیج میشوند و بعد میگویند: نمیدانیم، فراخوان داده شده! ما هم پاسخ مثبت میدهیم.
فکر میکنم چرا رهبری واحد ندارند؟ چرا رهبرانشان چشم دیدن هم را ندارند. رجوی، پهلوی را قبول ندارد و علینژاد آبش با رجوی در یک جوی نمیرود و نازنین بنیادی...
ظاهراً کانادا بعضی را و فرانسه بعضی دیگر را تحویل میگیرد، اما آنها هم تلاشی برای رهبریِ واحد نمیکنند و اگر کسی یکه تازی کند زمینش میزنند! اما چرا نمیخواهند اینها رهبری واحد داشته باشند؟ شاید رهبران مزاحم هستند؟
باز از خود میپرسم و فکر میکنم چه کسی یا کسانی «بدون چهره» فراخوان میدهند؟ ذهنم میرود به ارتشهای سایبری و تصویر صدها و هزاران نظامی که با یونیفرم پشت کامپیوترها در دهها ردیف مینشینند و به جای تیراندازی با سلاح، دست روی کیبورد میگذارند و به ذهنها و خیالها و افکار شلیک میکنند. رباتها را بکار میگیرند و یک حرف را در یک ساعت یک ملیون بار تکرار کرده و در همه جا پخش میکنند! هماهنگ و با پشتیبانی هدف میگیرند: اسیر میگیرند، نه یک نفر و دو نفر بلکه هزاران و میلیونها نفر را!
فکر میکنم به دهههای قبل. میروم به گواتمالا، به شیلیِ سالوادور آلنده و اعتصاب کامیون داران، به ایران و جنبش ملی شدن نفت و صدور علامت رمز کودتا علیه مصدق توسط بی بی سی و حضور شعبان بی مخ ها در خیابان! به شورشهایی که سیا سازماندهی کرد!
این تودههای بی سر و ظاهراً بدون رهبر و ایدئولوژی منسجم که خود را به سیل تشبیه میکنند را چه کسی میبرد و چه کسانی هدایت میکنند؟ حتی نمیدانند فراخوان از کجاست؟
فکر میکنم نکند بی چهرگی خودش نقابی است برای یک حقیقت هولناک؟ نکند این تودههای بی سر بوسیله همانها که با سردوشی پشت کامپیوتر مینشینند هدایت میشوند؟ تودههای بیسر همان میگویند و همان میکنند که بی چهرهها میخواهند!
نکند رواج گستردهٔ مخدر بین آنها کار بی چهرهها است تا معتاد کنند و به بردگی ببرند؟ نکند تخدیر شدهها جنایت کنند! نکند دخترانش در رقص همگانی برای مردان بیگانه آغوش رایگان بدهند و جسم غرق در خون مرد وطن را لگد کنند! نکند برای پیروزی تیم رقیب هورا بکشند! نکند ارتشِ خشم و شهوتِ غرق در مخدر و گل به وطن گل بزند؟
نکند پشت نقابِ بی چهرهها...باشند!
#یادداشت
@AskWest
✍ جریان انقلابی و حامی مقاومت ایرانی، پس از رذالت و تعفن شورش ضد زن، ضد زندگی، ضد آزادی و ضد ایرانِ سال گذشته و محدودیت پلتفرمها، تقریباً از صحنهٔ عمومی و جهانی فضای مجازی حذف شد. این چالشی خطرناک و قابل تامل است و گسستی در ارتباط ما با جهان اسلام و آزادی خواهان جهان پدید آورده و اثرات آن در جنگ اخیر بسیار واضح است و باید برای آن فکری کرد.
این مطلب در کنار فارس زبان بودن ما که گفتگو با امت اسلام - غالباً عربی - و سایر نقاط جهان - غالباً انگلیسی - را دشوار میکند از چالشهای اساسی این عرصه است. اگر قدرت نرم انباشتهٔ فعالان ایرانی به عرصهٔ جهانی وارد شود تحول بزرگی رخ میدهد.
سید محمد هاشمی
#یادداشت
@AskWest
💢 نمیشود جوان را از سرِ صبح تا بعد از ظهر در مقابل علم و عقلانیت غربی تحقیرش بکنم، بعد با یک درس اخلاق، توقع داشته باشم مثل غربیها لباس نپوشد! چرا نپوشد؟ به چه دلیل، شیوۀ آرایش غربی بد باشد؟ مگر همان دانش و عقلانیت نیست که این سبک زندگی غربی و این نوع پوشش را ایجاد کرده است؟
✍ آیتالله میرباقری:
«نکتهای را سالها قبل در جلساتی با حضور دبیران عرض کردم؛ جلسهای بود راجع به اینکه برای اخلاق جوانها چه کار کنیم؟ ناچار شدم عرض کنم که: شما از اول صبح تا بعد از ظهر که سر کلاس هستید، دانشجوهایتان را در مقابل غرب تحقیر میکنید، هر معادلۀ علمی که میگویید با زبان غرب میگویید؛ یعنی گاهی زبانتان زبانِ فارسی نیست و اصطلاحاتتان اصطلاحاتِ غربی است. نام دانشمندان غربی را هم تجلیل میکنید و بالاسر آن میگذارید!
بعد به چه جرأتی به جوان میگویید موهایت را مثل آنها نزن و مدل لباست مثل او نباشد و سبک پوشاکت را عوض بکن؟! او سبک آرایشش را چرا عوض بکند؟! مگر همان دانش و عقلانیت نیست که این سبک زندگی غربی را ایجاد کرده است؟! چرا من جوان را از سر صبح تا بعد از ظهر در مقابل غرب تحقیرش بکنم، بعد با یک درس اخلاق، توقع داشته باشم مثل غربیها لباس نپوشد! چرا نپوشد؟ به چه دلیل، شیوۀ آرایشش بد باشد؟ اگر بنیانِ تمدن جدید بر اومانیزم است چرا وقتی به #سبک_زندگی و به شیوۀ آرایش که میرسد پوچی و نیهیلیزم و فوکولیزم را شما بد میدانید؟ چرا بد میدانید؟ چرا وقتی به شیوۀ آرایش که میرسد، میگوئید بد است؟ (معنای این شیوههای جدید آرایش این است که زیبایی اصلاً هیچ معنای مطلقی ندارد. دیدهاید: هر روز، یک قیافههای عجیبوغریبی درست میکنند که انسان وقتی نگاهش میافتد متنفر میشود. اما بعد از یکمدتی، در خیابان جوانهای زبادی همان قیافه را به خودشان میگیرند!) به جوان میگویم آقا در سبک پوشاکت از او تبعیت نکن! چرا تبعیت نکند؟ چرا الگوی خوراکش را از آنها برداشت نکند؟ چرا فستفودها شلوغ نشود؟
اگر واقعاً دانشگاههای ما، همۀ دانشش وارداتی است و همۀ عقلانیتی که آنها آوردند عقلانیت حقی است و دانش است و علم است و محترم است و مبارک است، چرا این سبک زندگی مبارک نباشد؟ چرا مدل شهرسازیشان و مدل معماریشان، بد باشد؟ چرا سبک خوراک و پوشاکشان بد باشد؟
چه کسی مأموریت دارد که نسل جوان را با این نقطهضعفهای تمدنی آشنا کند و از منحل شدن در این تمدن باز بدارد؟ جز شما اساتید چه کسی هست؟ و جز با اینکه نسبت به این تمدن، واقعاً افشاگری کنید و این تمدن را عریان نشان بدهید و نشان بدهید که این تمدن، یک مجموعۀ بههمپیوسته است و بهراحتی نمیشود خوب و بدش کرد و بلکه باید استحالهاش کرد. من نمیخواهم بگویم صددرصد فاسد است و نقاط مثبت در آن وجود ندارد و نمیشود استفاده کرد، اما میگویم جهتِ حاکم بر او، جهت حقّی نیست. و الاّ در کاخ فرعون هم، موسی کلیم رشد میکند؛ یا آسیه همسر فرعون و مؤمن آل فرعون در کاخ فرعون هست.
بنابراین نمیخواهیم بگوییم که در تمدن غرب اصلاً عنصر خوب پیدا نمیشود. ولی ببینید این جریان، یک جریان به هم پیوسته است. نمیشود بهراحتی غربِ خوب و بد کرد. نمیشود بهراحتی ژاپن را اسلامی درست کرد. ژاپن ایدئولوژی خودش را با خودش بههمراه دارد و اثر میگذارد. این غربِِ به هم پیوسته، لایههایی دارد. ظاهرش محصولاتِ مدرن است. ظاهرش نظم خیابانی و کارخانه و شهر و فستفود و ماشین بنز است. این ظاهر آن است. باطنش عقلانیت است و سرّش ایدئولوژی غرب است. این مجموعه را شما باید به نسل جوان معرفی بکنید و بهخصوص این کار را بهشکل عالمانه و تخصصی در حوزۀ دانشی خودتان انجام بدهید. یعنی نشان بدهید که این دانش با فلسفهاش با ایدئولوژیاش یک پیوستارِ به هم پیوستهاند. نمیشود بگویید من دانش اقتصاد غربی را قبول میکنم، ولی ایدئولوژی غرب را قبول ندارم، نمیشود.
نمیشود بگویید من علوم انسانی آن را لااقل، قبول میکنم ولی ایدئولوژیاش را قبول نمیکنم! اصلاً ایدئولوژیِ تجسّدیافته در حوزۀ عقلانیت، تبدیل به دانش میشود و ایدئولوژیِ تجسدیافته در حوزۀ عینیت تبدیل به مظاهر تمدنی میشود. شهر و جاده و خیابان و کارخانه و برق و همۀ اینها تجسّد آن میشود. ایدئولوژی در عقلانیت تجسد مییابد. ساختارها و علوم و فناوریها و رسانههای غربی، فرهنگ غربی را به همراه خود میآورد.
البته این تمدن را نمیشود کنار گذاشت؛ باید به قلههای علمِ مدرن دست یافت و حتی مرزشکنی کرد. مقدمهٔ عبور از تمدن غربی و منحل کردن آن در تمدن اسلامی، تسلّطِ به قلههای علمی موجود و استحاله آن در جهاز هاضمه #تمدن اسلامی است، اما این «تسلّط» بهمعنای «مسخّر شُدن» نیست.» (۱۳۹۰)
#یادداشت
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/4636
@AskWest
✍ کدام شیعه؟
🔹 شیعه در تاریخ، یک گروه و فرقه مذهبی نبوده است، یک مکتب بوده، یک خط سیاسی، فکری، مذهبی. ما اما گیر برخی مبلغین و واعظین و مادحین و مربیانی افتادیم که برای مبارزه با دشمن دیروز امیرالمومنین (ع) مبارزینی پرورش میدهند که با دشمن امروز علی (ع) در مبارزه حداقلی هم نیستند چه رسد به سرشاخ شدن! اگر مکمل منافع و خط و روش آنها نباشند. اگر به کمک دشمن امروز نیامده باشند و جبههای روبروی دوستان امروز مهدی فاطمه (عج) نساخته باشند!
🔹 شیعه بودن نه درتاریخ این بوده و نه حالا؛ اینطور که شخصی به صرف شهادت ثلاثه (یعنی اشهد ان علی ولی الله گفتن اذان) شیعه شود و با نگفتنش دشمن! امروز شیعهٔ مذهبی و فرقهای و مداح و منبری حامی صهیونیستها با عبدالحمید حامی صهیون با فلان سنی دولت مرتجع که مرز بر فلسطینیان بسته با خود صهیونیستها چه فرقی میکند؟جبههٔ دشمنان و دوستان امروز علی و اهل بیت (ع) کجاست؟
🔹 امروز مسلمان مبارز غزه حامی معنای مکتب تشیع است یا خیلی از این ظاهراً شیعهگرایان؟ امروز در حرفهای مردم غزه معانی کربلا بیشتر ظهور پیدا میکند و آثار معانی مکتب اهل بیت دیده میشود یا این ظاهراً شیعگان؟ امروز آن زن حتی بدلباس آمریکای جنوبی که با شور و حرارت در دنیای وارونهٔ رسانهها و دنیای سانسورِ مظلومیت برای تظاهرات حمایت از #فلسطین بیرون آمده به سعادت نزدیکتر شده یا فلان قمنشینِ ساکت در امر غزه؟
🔹 آنچه از علی (ع) مانده چیست؟ مکتب قرآن از کدام جهان سخن میگوید؟ تو مسلمان مظلوم غزه امروز را به صف قیام مهدی فاطمه نزدیک میبینی یا آن دیگری را؟ همان آدمهای معمولی آمریکای جنوبی و اروپا و آفریقا که حامی غزهاند، همان ضد اسرائیلیها یا برخی از این به ظاهر شیعهها را؟ به نظر تو فردای نزدیک #ظهور همینها روبروی امام زمان میایستند یا آنها؟ کدام مستعدترند؟ آری ما مثل هم نیستیم!
🔹 جهان اقامهٔ ولایت، جهانی است که نه فقط مرز فرقهٔ مذهبی که حتی مرز اسلام را به مرز مستضعفین اهل مبارزه با ظلم و اهل قیام به عدالت میرساند و ما را به مفهومی فراتر از امت اسلام آشنا میکند. شاید حزب جهانی مستضعفین، امت مستضعفین و همان هستههای مقاومت در سراسر عالم که ما را به قیام نهایی خواهد رساند. دنیا در ولولهای است که اتفاقاً میبینی در بارسلون اسپانیا سلام فرماندهٔ عربی میخوانند! این خون مظلوم و زیست جهان مبارزه با کانون شرارت و فساد و ظلم یعنی اسرائیل است که مسلمان ظاهراً سنیِ امروز غزه را خیلی بیشتر از تو واعظ و مادحِ لعن بگیر حامل معانی مکتب اهل بیت کرده است!
🔹 تو چنین با جهان اقامه حقیقی ولایت نیستی، جهانی که شهید عالم اهل سنت و شهید مسیحی و بانوی خبرنگار بیحجاب شهید فلسطینی و اهل آمریکای لاتین میسازد! البقرة ۶٢: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون. مؤمنین و اهل مذهب یهودی و نصرانی و صابئی ها هر که ایمان به خدا و روز آخر دارد و اهل عمل صالح است اجرشان در نزد پروردگارشان برایشان (محفوظ) است و هیچ ترسی و هیچ حزنی ندارند.»
🔹 آیهٔ بالا و مشابهش در سوره مائده یعنی سورهٔ اقامهٔ ولایت گویی از چنین جهانی میگوید. مسئله، کماهمیت بودن شریعت، اصرار بر ظاهر مذهب چه رسد دین نیست، مسئله این نیست که پایبندی هر چه بیشتر به تمام این معارف، شخص را برای سعادت وسیعتر و عمیقتر آماده میکند، مسئله طیف سعادت نیست! مسئله ظاهرگرایی جهنمی است! نوعی ظاهرگرایی که تو را به جبهه دشمن باطن دین میکشاند، است! مسئله اسلام متحجرین است که همان اسلام آمریکایی است چه در ظاهر شیعه چه در ظاهر سنی.
🔹 وصیتنامهها و سخنان و توئیت های چند روز قبل شهدای غزه را بخوانید، کودکی که زیر تیغ عملِ بدون بیهوشی قرآن میخواند. برادر کوچکی که شهادتین با خواهر کوچکش تمرین میکند. مادری که جنازه فرزند را کم ارزشتر از خونهای بزرگ در راه اسلام میداند، پدری که در دیدن جنازه شهیدش لبخند میزند و به شوخی به پسر دیگر میگوید بعدی من یا توییم (که این آخری در لبنان است) و ... همهٔ این حرفها، این صحنهها آشنا نیست؟ در دفاع مقدس خودمان در همین خانوادههای معمولی خودمان، در همین زنان الگوی سوم همین معمولیهای بی اسم و رسم و غیرسلبریتی و غیر دانش بنیان و غیر مدیر ندیدیمش؟ چه چیزی انسان قیام، انسان انقلاب، انسان دنیای مهدویت و در یک کلام این انسان موحد را میسازد؟ به این سؤال عمیقاً فکر کنیم.
حجت الاسلام مجتبی عرب مازار
#یادداشت
@AskWest
✍ تفکر شیعی: هوش فرهنگی در مدیریت تعارض
۱) حماس و مردم غزه نه تنها وهابی نیستند، بلکه از جهاتی به عقاید شیعه نزدیکاند و به همین دلیل نسبت به سازمان فتح و یاسر عرفات و محمود عباس، هم خیلی راحت کمکهای شیعه را میپذیرند و هم به راحتی ارتباط برقرار میکنند. برای نمونه، در بین سنیها این عقیده پذیرفته شده که اجداد رسول الله (صلی الله علیه و آله) موحد نبوده و مشرکاند، در حالی که مردم غزه برای هاشم از اجداد رسول الله (صلی الله علیه و آله) حرم ساخته و به زیارت او میروند. این زیارتگاه هم از قدیم بوده. اینکه به زیارت قبر میروند، یعنی وهابی نیستند و این که به زیارت قبر جد رسول الله میروند، یعنی به شیعه خیلی نزدیکاند، زیرا شیعه همه اجداد ایشان را موحد میداند. از این نکته میگذرم که بسیاری از شهدای جنگ جمل، صفین و نهروان، و بلکه برخی از شهدای کربلا، اصلاً به معنای امروزی شیعه نبودند، با این حال قطعاً عند الله از شهدایند.
۲) معیار جاری شدن احکام اسلام، شهادتین است. یعنی اگر کسی شهادتین را گفت، سنی باشد یا شیعه، میشود با او ازدواج کرد، ذبیحهاش را خورد، اگر درگذشت، کفن و دفن او واجب است و ...؛ مگر این که دلیلی وجود داشته باشد که او مسلمان نیست. بنابر این، کشتههای غزه، اگر در معرکه شهید شدند، با همان احکام شهید دفن میشوند و اگر در غیر معرکه شهید شوند، حکم شهید در غیر معرکه دارند و نماز بر آنها واجب است (در وضعیت فعلی غزه، احتمالاً همهٔ شهداء حکم شهید در معرکه دارند).
۳) فرض میکنم که اهالی غزه ناصبیاند که قطعاً فرض نادرستی است. اما در همین فرض هم دفاع از آنها واجب شرعی است. شیخ حسن کاشف الغطاء، از علمای عصر زندیه و اوایل قاجار است و کتاب فقهی او به نام انوار الفقاهة از کتابهای مورد توجه است. وی در این کتاب مینویسد: قاعدهٔ نفی سبیل که مفادش رفع سلطهٔ کافر بر مسلمان است، حتی شامل منتحلین به اسلام میشود، یعنی اگر کفار بخواهند بر منتحلین به اسلام سلطه پیدا کنند، باید از آنها دفاع کرد و کفار را عقب راند. منتحلین به اسلام به کسانی میگویند که آنها خودشان را مسلمان میدانند، ولی ما به دلایلی آنها را جزء مسلمانان به شمار نمیآوریم، مثل غلاة یا خوارج یا ناصبیها.
۴) دفاع از سرزمین اسلامی مورد توجه همهٔ فقیهان شیعه بوده است. برای نمونه، سید یزدی، صاحب عروة، که از فقیهان بسیار مهم دورهٔ مشروطه است، دفاع جدی از قیام عمرمختار کرده و علیه ایتالیا حکم جهاد میدهد. فقیهان نجف و قم از ابتدای فتنهٔ فلسطین، به صورت جدی از قیام فلسطینیان حمایت کردهاند، بدون توجه به مذهب آنها. حمایت کسانی چون آیات عظام خویی، شهید سید محمد باقر صدر، شهید شیخ محمدتقی جواهری، شهید سید نصرالله مستنبط و حضرت آیتالله سیستانی از حوزهٔ نجف، و آیات عظام بروجردی، گلپایگانی و مرعشی نجفی و البته بالاتر از همه امام خمینی، از #فلسطین از نکات روشن است.
۵) وقتی مسئلهٔ دفاع از سرزمین اسلام در برابر هجوم کفار مطرح است، مطرح کردن اختلافات درونی مسلمانان قطعاً خلاف روش اهل بیت علیهم السلام است، بلکه فتنهای است که فرمودهاند بالاتر از کفر و قتل است.
حجت الاسلام ابوالحسن حسنی
#یادداشت
@AskWest
✍ این مسألهای است و «اسلام ناب» مسألهای دیگر: چند سطر دربارهٔ «تلک قضیة»
موضوع شعر که با صدایی گرم و سرشار از حزن خوانده شده، اگر چه #فلسطین و روزگار فلسطینیها در جهان امروز است، اما در حقیقت تمثیلی از تقابل ناتمام مظلوم با ظالم است.
شعر، بدون هیج مقدمهای، دوگانهای عجیب را به تصویر میکشد: لاک پشتهای دریا را نجات میدهند / اما «حیوانات انسانی» را میکشند! / این مسألهای است / و آن مسألهای دیگر!
با این مقایسه، شعر به چهرهٔ پر تزویر غرب کنایه ای سنگین میزند که چگونه برای حیات حیوانات ارزش قائل هستید، اما برای حیات انسانهایی که آنها را از رنگ و نژاد و دین خود نمیدانید، خیر. تا جایی که دیگر نقاب از چهره برداشتهاید و آنها را «حیوانات انسانی» (human animals) میخوانید.
«تلک قضیة» بر مبنای همین دوگانه گسترش مییابد و درحالیکه تصویری از مجسمه آزادی را در زمینه قرار داده خطاب به مجسمه سپید آزادی، که نماد الههٔ آزادی [آمریکایی] است، میگوید:
چگونه میتوانی یک فرشته سپید باشی / درحالیکه وجدانی دوگانه داری / از سویی شعار آزادی بدهی / و از سویی آزادگان را ذبح کنی / یا عاطفه ات بر اساس نژاد باشد / این مسألهای است / و آن مسألهای دیگر!
چگونه میتوانی متمدن و قانونمدار باشی / از الفاظ درست و زیبا استفاده کنی / درختان را در آغوش بگیری ... اما در کنارت مدارس را بمباران کنند / و وقتی تو را شریک در این خون بدانند / بگویی آنها هر دو قربانی اند؟! / این مسألهای است / و آن مسألهای دیگر!
چگونه دنیا را باور کنم؟ / وقتی از انسانیت دم میزند / درحالیکه قاتل و مقتول را برابر میداند / و ژست انصاف و بی طرفی هم میگیرد / این مسألهای است / و آن مسألهای دیگر! ...
ترجیعبند شعر اما در انتها تغییر میکند: تلک قضیة / و هذا کفاح. شعر به زیبایی هر چه تمامتر در برابر تمام دوگانگی های غرب «راه» را اینگونه نشان میدهد: «مبارزه»
«تلک قضیة» با تکرار واژهٔ «کفاح» و اوج گیری موسیقی در کنار این تکرار به پایان میرسد.
دلیل اینکه این قطعهٔ هنری اینقدر جذاب و پربازدید درآمده و شنیدن چند باره آن ملال آور نیست ریشه در جذابیت آن اسلامی دارد که امام خمینی و رهبر انقلاب از آن به «اسلام ناب» تعبیر میکنند. اسلامی که رهبری آن را در مقابل «اسلام سکولار» تعریف میکند:
«باید تلاشمان این باشد که اسلام ناب را مطرح کنیم، اسلامِ طرفدار مظلوم و ضد ظالم را در دنیا مطرح کنیم. همان جوانی که در اروپا است، یا در آمریکا است، یا در مناطق خیلی دوردست است، از این خصوصیت مبتهج میشود، به هیجان میآید که معلوم بشود اسلام عبارت است از نیرویی، انگیزهای، فکری که علیه ظالمین و ستمگران و به نفع مظلومین حرکت میکند، برنامه دارد و این را وظیفه خودش میداند. ... اسلام ناب را نشان بدهیم، بگوییم اسلام، این است؛ اسلامِ متعهّد در برابر لاابالیگری. ... اسلامی که انسان را متعهد دانسته، او را متعهد میخواهد و میطلبد؛ اسلامِ حاضر در متن زندگی، در برابر اسلام سکولار! اسلام سکولار شبیه مسیحیت سکولار است که میرود در گوشهٔ کلیسا، خودش را زندانی میکند و در محیط واقعی زندگی هیچ حضوری ندارد؛ اسلام سکولار هم همینجور است؛ کسانی هستند امروز دعوت میکنند به اسلام منزوی؛ اسلامی که هیچ کاری به کار زندگی مردم ندارد؛ مردم را به یک عبادتی، به یک چیزی گوشهٔ مسجد یا گوشهٔ خانهها فرامیخواند. اسلامِ واردِ در متن زندگی را معرفی کنیم؛ اسلامِ رحمت به ضعفا؛ اسلامِ جهاد و مبارزه با مستکبران.»
#یادداشت
@AskWest
جریان «نوحجتیه» با چفیه ظهور کرده است❗️
اینکه امام در آخرین متن مکتوب خود یعنی «منشور روحانیت»، خطر جریان نفوذی متحجر را تا آن حد بالا میبرد و تاکید میکند که استعمار نفوذی های خود را تا حد مرجع رشد داده است یک نگرانی فرعی است یا مهم؟! اگر مهم است چرا دغدغه هیچ یک از بچه های انقلاب نیست و طلاب حوزه علمیه نسبت به آن هیچ عکس العملی ندارند؟!
دلیل اصلی این است که این حضرات هم در ظاهر با ریش و چادر و عمامه و حتی چفیه و عکس آقا هستند و در «مناسک مذهبی» با جریان انقلابی اشتراک دارند و تشخیص آنها کار آسانی نیست مگر آنکه ملاک اصلی تمایز این دو را بشناسیم.
ملاک اصلی تمایز چیست؟
بروید به صفحات اینها و ببینید آیا پس از خواندن دهها مطلبِ آنها اگر دشمن اصلی شما «استکبار جهانی» و «آمریکا و اسرائیل» شد بدانید که تمایز اصلی یعنی «اولویت شناسی» را درک کرده ولی اگر خواندید و مهمترین دشمن شما «اهل سنت» یا دیگران شد شک نکنید که آن جریان نوحجتیه است.
حال برخی از آنها میدانند و مواجب بگیرند که میشود از اینکه صبح تا شب بدون شغل در اینترنت فعالیت میکنند و کارشان «بانی» دارد، آنها را شناخت و برخی هم جهل دارند و سرباز بی جیره مواجب این جریان شدهاند حتی اگر دل در گرو انقلاب داشته باشند و چفیه هم بیاندازند!
راه حل این است که از ظاهر بگذرید و به این ملاک یعنی «اولویت فکری» نگاه کنید. از برچسب خوردن توسط این جریان دروغگو هم نترسید چون خود امام میگوید اینها به ما برچسب «وهابیت و بدتر از وهابیت» میزدند و آقا میگوید اینها به ما میگویند شما «سنی» شدهاید!
✍ علیرضا کمیلی
#یادداشت
@AskWest
⭕️ واشنگتن پست:
«مسئله این است که آیا میانهروهای ایران [قشر خاکستری] به نفع پزشکیان مشارکت میکنند یا اصلاً مشارکت نمیکنند؟ ... نظام خواهان مشارکت است، اگرچه ترجیح میدهد آن کسی که مشارکت به واسطه او بیشتر میشود بیرون نیاید!»
🔗 Six men are running for president in Friday’s vote. Only one is considered a reformist.
✍ تصویری که واشنگتن پست در گزارش خود کار کرده بانویی را نشان میدهد که در عین حال که پوشش کامل اسلامی ندارد، بی حجاب هم نیست تا به نوعی نماینده قشر خاکستری محسوب شود. در زمینه عکس هم دیوار نگاره امام خمینی را میبینید که جهت نگاه او متفاوت از جهت مسیر سوژه عکس است تا اشارهای به زاویه پیدا کردن این قشر با اصول اولیه انقلاب باشد.
این نشریهٔ آمریکایی پارادوکس انتخابات پیش روی ایران را هدف قرار داده است. پارادوکس تمایل نظام به مشارکت حداکثری و در عین حال نگرانی جریان انقلابی از به قدرت رسیدن مجدد جریان غرب گرا.
انتخابات برای جریان غرب گرا دو سر برد است. چنانچه به پیروزی برسد خود را صدای اکثریت جامعه معرفی کرده و مردم را راغب به جهتگیریهای خود میپندارد؛ و چنانچه شکست بخورد، مشارکت پائین را به خسته بودن مردم از ارزشهای انقلاب و هزینه دادن برای مقاومت تفسیر کرده و آن را چماقی برای فرود آوردن بر سر نظام خواهد کرد. این در حالی است که ریشه کم شدن مشارکت و دلسردی بخشی از مردم، تفکرِ جریان غربگرایی، در عرصههای مختلف، بوده است.
#یادداشت
@AskWest
✍ برشی از سخنرانی شهید مطهری در روز عاشورا ١٣۴٨
«اگر پیغمبر اسلام زنده میبود، امروز چه میکرد؟ درباره چه مسئلهای میاندیشید؟ واللهِ و باللهِ قسم میخورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود میلرزد. ... اگر کسی نگوید، گناه کرده است. من اگر نگویم واللهِ مرتکب گناه شدهام، و هر خطیب و واعظی اگر نگوید مرتکب گناه شده است. ...
واللهِ و باللهِ ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. واللهِ قضیهای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده، این قضیه است. اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر میخواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش میگفت برای من عزاداری کنید، میگفت چه شعاری بدهید؟ ... اگر حسین بن علی بود میگفت: اگر میخواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید #فلسطین باشد. ... شمرِ هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمرِ امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان میخورد.
مرتب دروغ در مغز ما کردند که این یک مسئله داخلی است، مربوط به عرب و اسرائیل است. ... آیا چند روز پیش در روزنامه نخواندید که در سال گذشته یهودیان سایر نقاط دنیا، نه یهودیانی که فعلاً شناسنامه اسرائیلی دارند، پانصد میلیون دلار برای اینها فرستادند که با این پولها فانتوم بخرند و بر سر مسلمانان بمب بریزند؟! شنیدهام یهودیان ایران خودمان در سال گذشته معادل پول دو فانتوم فرستادند. سی و شش میلیون دلار پول از یهودیان ایران خودمان برای آنها به عنوان کمک رفت. و من آن یهودیها را به عنوان اینکه یهودی هستند ملامت نمیکنم، ما خودمان را باید ملامت کنیم. او به همکیشش کمک کرده است؛ با کمال افتخار پول میفرستد، رسیدش هم از موشه دایان میآید و آن را در بازار هم نشان میدهد، میگوید بیا رسیدش را ببین. مگر همین دو سه شب پیش ننوشتند که الان فقط یهودیان مقیم آمریکا روزی یک میلیون دلار به اسرائیل کمک میکنند؟! آن وقت تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است؟
به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم، خودمان را شیعه علی بن ابیطالب بخوانیم. اصلاً من باید بگویم بعد از این، داستانی را که ما از علی بن ابیطالب نقل میکنیم، حرام است که دیگر در منابر نقل کنیم که روزی علی بن ابیطالب شنید دشمن به کشور اسلامی حمله کرده است: «وَ هذا أخو غامِدٍ وَ قَدْ وَرَدَتْ خَیلُهُ الْانْبارَ». بعد فرمود: شنیدهام زینت یک زن مسلمان را یا زنی که در حمایت مسلمانان است گرفتهاند؛ شنیدهام دشمن سرزمین مسلمین را غارت کرده است، مردانشان را کشته یا اسیر کرده است، متعرّض زنان آنها شده است، زیورها را از گوش و دست زنها جدا کرده است. بعد همین علی بن ابیطالب - که ما اظهار تشیع او را میکنیم و نسبت به او حساسیتهایی بیمعنی و دروغین نشان میدهیم - گفت: «فَلَوْ انَّ امْرَأً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوماً بَلْ کانَ بِهِ عِنْدی جَدیراً» اگر یک مرد مسلمان با شنیدن این خبر دق کند و بمیرد، سزاوار است و مورد ملامت نیست. ...
آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم؟ آیا اینها مسلمان نیستند، عزیزان ندارند؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمیکنند؟ ... به وسیله مال که میتوانیم کمک کنیم. واللهِ این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولین سؤالی که بعد از مردن از ما میکنند همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید؟ پیغمبر فرمود: «مَنْ سَمِعَ مُسْلِماً ینادی یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یجِبْهُ فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ» هرکس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد میکند: «یا لَلْمُسْلِمینَ» مسلمانان به فریاد من برسید، و او را کمک نکند، دیگر مسلمان نیست، من او را مسلمان نمیدانم.»
📌حماسه حسینی، جلد یک، ٢٧۵-٢٧٠
[لازم به ذکر است که استاد شهید آیت الله مطهری پس از این سخنرانی توسط ساواک دستگیر شد.]
#یادداشت
@AskWest
چطور [بعضی] منبری ها نمیگذارند غزه محور وحدت علیه طاغوتیان بشود؟
این خونهایی که از حزب الله شیعه لبنانی [یا حوثیهای شیعه یمنی] در راه دفاع از غزه ریخته میشود بزرگترین مصداق وحدت جهان اسلام، علیه بزدلان و طاغوتیان جهان امروز است.
این دقیقاً همان وحدتی است که امام آن را بجای دوگانه ساختگی شیعه و سنی - به تعبیر شهید فتحی شقاقی - ایجاد کرد و تأکید نمود که دوگانه اصلی در جهان اسلام، وحدت علیه ظالمان است و این مبنای اصلی وحدت شیعه و سنی است.
چرا جامعه مذهبی ما این دوگانه را درک نمیکند؟
سخنرانان مذهبی و منبری های حتی ظاهراً انقلابی که دائم دوگانه شیعه و سنی را با بازخوانی های غلط تاریخ، تقویت میکنند عامل اصلی هستند! اینها برعکس رهبری انقلاب که بنا دارد نقاطی از تاریخ که شیعه و سنی در مقابل ظالمان بودهاند را بازنمایی کند، به اختلافات مذهبی اشاره میکنند و این «شیعه تاریخی» است که نمیتواند خود را در طرف درست تاریخ پیدا کند!
این نکته طبعاً درباره همه سخنرانان نیست ولی اکثر آنان متأسفانه درک درستی از صحنههای درگیری ندارند. حتی مراجعه به غزه هم از منظر اینان نه نقطه اتحاد واقعی شیعه و سنی که نگاهی دلسوزانه و انسانی به کشته هاست!
عجیب اینکه حتی جریانات مدعی نگاه تمدنی هم درباره جایگاه وحدت تبیین درستی ندارند و هنوز دچار اعوجاج نظری میباشند!
نیازمند جریانی نو هستیم که باورمند به نگرش تمدنی باشد. مشکل بچههای حزب اللهی این است که به لحاظ «سیاسی» پیرو انقلاب هستند نه «معرفتی»!
✍ علیرضا کمیلی
#یادداشت
@AskWest
«مرگ سرشار» شاخصی متفاوت در ارزیابی تمدنها
چارلز تیلور در مقدمه کتاب «عصر سکولار» به مفهوم «سیری و سرشاری» (fullness) اشاره میکند و آن را در صورتبندی عصر سکولار در غرب عاملی هدایتگر و بلکه مهمترین غایت تلقی میکند. انسان جدید با عبور از دین در تاریخ غرب، در پی رسیدن به آنات سرشاری و سیری از زندگی دنیویِ اینجایی و اکنونی است و اساسا فلسفۀ زندگی نیز در این جهان چیزی جز سرشارشدگی از لذتهای مادّیِ در اوج نیست (فرهنگ enjoy it). امتلاء و سرخوشیهای ازحدّ گذشتۀ انسان مدرن گاه در حس سرخوشیِ خودخداپنداری، گاه با زیادهرویهای بیحدّ جنسی، و گاهی در خودفراموشیها (forgetfulness) و حس بیمعنایی، و گاهی هم با نوعی از خشونتهای شورانگیز یا بیرحمیهای بیحساب رخ مینماید. این گونه از سرشاریهای اینجایی و اکنونی برآمده از پوچی و نبود معناست همانطور که خود همین سیریها و سرشاریها هم منتهی به سطحی عمیق از بیمعنایی و حس تهیبودگی میشود.
تیلور به گونهای دیگر از سرشاری (سرشاری متافیزیکی) هم در ادبیات و فرهنگ دینی اشاره میکند. جنس سرشاری در ادبیات دینی (و مسیحی در تعبیر ایشان) در کامجوییهای سرشار از دنیا نیست، بلکه در سرشارشدگیِ حاصل از خودگذشتگی و فداکاری، و نیز سرشاری حاصل از سرسپردگی به خدا است. در این منظر، نسبتی هست بین خود و خدا، و رابطهای هست بین فیض الهی و جوشش انسانی. حال، اینکه تیلور این بحث را به کجا میبرد بماند، لیکن از منظر فلسفی ـ الهیاتی و همین طور از نگاه تاریخی و تمدنی و در تضاد بین اسلام و غرب، با دو نوع تمدن و با دو فلسفه زندگی و اکنون در دو نقطه جوشِ تاریخی قرار داریم: تمدنی سکولار که سرشاریهای سیریناپذیرش را در اوج دنیاگرایی و خشم و نفرت حاصل از آن پی میگیرد، و تمدنی اسلامی که در اوج مقاومت و صبوری، سرشاریهای حاصل از سرسپردگی به خدا را پیش میبرد. در تمدن #سکولار، مرگ، پایانی هولناک برای سرشاریهای مادی و دنیوی است (در این نگاه مقولۀ «مرگ» نمیتواند اخلاقی باشد) و در تمدن اسلامی مرگ و شهادت (به مثابه احدی الحسنیین) تصمیمی است اخلاقی برای سرشاریهای مستانه و ابدی از یک سو، و برای بقای ارزشهای انسانی در همین دنیا از سوی دیگر. البته برندۀ معرکه هم کسی خواهد بود که از چنین مرگی نمیهراسد و زندگی واقعی را در عنصر «عزت» (و نه صرفاً کرامت) و نه «لذت» پی میگیرد: «الموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاه فی موتکم قاهرین» (مرگ در زندگی ذلتبار، و زندگی در مرگ عزتمندانه).
✍ حبیب اله بابائی
#یادداشت
@AskWest
الجزایر بی حجاب❗️
✍ آنچه میخوانید بخشهایی از «الجزایر بی حجاب»، نوشته فرانتس فانون متفکر مشهور آفریقایی تبار است:
«روش پوشاک، سننِ لباس پوشیدن و زینت ها، اساسیترین و مشخص ترین شکل یک جامعه است که بلافاصله به چشم میخورد. ... و میتوان مراحل عظیم #تمدن و یا مناطق مختلف فرهنگی را، بر حسب روشهای اصلی و اختصاصی مربوط به لباس مردان و زنان تقسیم بندی کرد. ...
اینک خواهیم دید، مسأله چادر که یکی از عوامل و سنن و لباس ملت الجزایر است، موضوع مبارزه عظیمی قرار خواهد گرفت. در این مبارزه نیروهای اشغالگر، متنوعترین و قویترین تدارکات خود را تجهیز خواهند کرد. ...
مسئولین دولت فرانسوی در الجزایر، که مأموریت داشتند اصالت ملت را نابود سازند، … حداکثر کوشش خود را بر مسئله #چادر متمرکز کردند و آن را به منزله علامت اصالت ملی و وضع خاص زنان الجزایری تلقی کردند ... این روش تمسکی است ساده و روشن به ضرب المثلی قدیمی، که میگوید: ”زنان را به دست بگیر، همه چیز به دنبال آن خواهد آمد.“
... آنگاه اداره کنندگان دستگاه استعمار میتوانند نظریه سیاسی روشنی ابراز کنند و معتقد شوند: اگر بخواهیم به تار و پود جامعه الجزایری هجوم بریم و استعداد مقاومت او را مغلوب سازیم، باید بدواً زنها را تحت تسلط خویش قرار دهیم. باید برویم زن را در پشت چادری که خود را با آن میپوشاند و در درون خانوادهها که مرد وی را مخفی میکند، جستجو کنیم؛ و لذا موقعیت و وضعیت زن اساس فعالیتها قرار میگیرد … پس دفاع از زنِ تحقیر شده و مطرود شده! شروع میشود ...
دستگاه استعماری برای این مبارزه مبالغ هنگفتی را اختصاص داده است و بعد از آن که تشخیص داد که زن، محور اصلی و نقش اساسی مبارزه است تمام کوشش وی مصروف به تسلط بر زنها و کنترل آنان شد. ...
هنوز امروز – سال ۱۹۵۹ - رؤیای رام کردن جامعه الجزایر به کمک ”زنان بی حجاب که شریک جرم اشغالگرند“ از مغز رجال سیاسی استعمار بیرون نرفته است، مردان الجزایری نیز به نوبه خود، هدف انتقادهای دوستان اروپایی و یا به طور رسمیتر کارفرمایان اروپایی خویش قرار میگیرند! یک کارگر اروپایی نیست که ... از کارگر رفیق الجزایری خود نپرسیده باشد: ”آیا زن تو چادریست؟ چرا تصمیم نمیگیری مثل اروپاییها زندگی کنی؟ چرا زنت را به سینما، مسابقات و کافه نمیبری؟“
... از آن پس این زنانِ نمونهای و آزمایشی با چهرهای مکشوف و بدن آزاد، مانند سکهای رایج در ”محیط اروپایی الجزایر“ سیر میکنند. در اطراف این زن، حلقهای از تعلیمات نوین به وجود میآید و اروپاییها که از این پیروزی کاملاً به هیجان آمدهاند، از نگرانی اینکه نکند به وضع اولیه برگردند، این زن را مانند کسی که به مذهب جدیدی گرویده باشد، احاطه میکنند …
زن الجزایری تکیهگاهی است برای نفوذ غربیان در جامعه بومی، هر چادری که دور انداخته میشود، افق جدیدی را که تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بوده است، در برابر او میگشاید و بدن الجزایری را که عریان شده است تماماً به او نشان میدهد. پس از دیدن هر چهره بیحجاب، امیدهای حملهور شدن اشغالگر، ده برابر میشود. هر بار که یک زن الجزایری کشف حجاب کند، با این عمل خویش در واقع وجود جامعه الجزایری را با سیستم دفاعی سست بنیاد، باز و متلاشی به اشغالگر اعلام میدارد. هر چادری که میافتد، هر چهره که به نگاه جسور و ناآرام اشغالگر عرضه میگردد، برگردان این معناست که، ”الجزایر آغاز به انکار خویشتن کرده و هتک ناموس را از جانب اشغالگران پذیرفته است.“ با هر چادری که رها میشود گویی جامعه الجزایر خویشتن را به مکتب ارباب تسلیم کرده و تصمیم میگیرد تحت رهبری و انقیاد اشغالگر، عادات و رسوم خویش را تغییر دهد.»
#یادداشت
@AskWest