آیات و روایات اجتماعی
💠 عقلانیت دینی، تعاملی چند بُعدی و پیچیده
🔸در تفسیر منسوب به #امام_حسن_عسکری(ع) ص586 روایتی بسیار مهم نقل شده که #امام_سجاد(ع) فرمودند: دو نفر از اصحاب #اميرالمؤمنين(ع) که يكى از آنها را #مار گزیده بود و دیگری را نیز #عقرب نیش زده بود، درحالی که هر دو از درد و ناراحتی گریه میکردند، محضر حضرت آمدند که مثلا حضرت کاری برایشان بکند.
🔸حضرت فرمود: این بلا هنوز تمام نشده و ادامه دارد. لذا آن دو را به منزلشان بردند و هر دو تا دو ماه همچنان درگیر این مریضی و ناراحتی بودند.
پس از دو ماه، حضرت امیر به دنبال آنها فرستاد. در مسیر که آن دو را می آوردند، اینگونه گمان میشد که اینها از شدت درد و ناراحتی حتما خواهند مرد، از بس درد داشتند.
🔸حضرت به آنها فرمود: حال شما چطور است؟ گفتند: بسيار درد شدیدی داریم. حضرت فرمود: #استغفار كنيد از گناهى كه موجب اين ناراحتى و درد براى شما شد و به خدا پناه ببريد از آنچه موجب از بين رفتن اجرتان و شدت #گناه برايتان گرديد و اين ناراحتى فقط بواسطه گناهى بود كه مرتكب شديد.
🔸به حضرت گفتند ماجرا چیست؟ حضرت به یکی از آنها رو کرد و فرمود:
فلانی يادت مىآيد فلان روز كه فلان كس به #سلمان_فارسی، چون ما را #دوست ميداشت، زخم زبان و طعنه زد ولى تو هیچ به او نگفتی و از سلمان دفاع نکردی، درحالیکه آن روز #تکلیف و وظیفه تو دفاع از سلمان بود چون اگر دفاع میکردی، آن شخص و آن افرادی که آنجا بودند، نه میتوانستند به خودت آسیب و ضرری بزنند و نه به خانواده و فرزندانت، و نه به مالت.
اما تو بيشتر ملاحظه آن شخص را کردی و به خاطر #رودربایستی ای که داشتی هیچ به او نگفتی و همین باعث شد گرفتار این درد شوی.
🔸بعد حضرت ادامه میدهند که اگر ميخواهى خداوند ناراحتى و درد تو را از بين ببرد، تصميم بگير که از این به بعد هر شخصی، دوستى از ما را مورد طعنه قرار داد، در صورتى كه بتوانى او را كمك كنى، كمك نمایى و کوتاهی نکنی، مگر اینکه بترسی بر خود و خانواده و فرزند و مالت آسیبی برسد.
🔸حضرت به شخص دیگری نیز رو کرد و فرمود: تو ميدانى چرا دچار چنين درد و ناراحتى شدى؟ گفت: خیر. حضرت به او گفت:
يادت هست وقتى #قنبر خادم من آمد و تو پيش فلان ستمگر ايستاده بودى و تو برای احترام به قنبر از جاى خود بلند شدی و این حرکت تو به خاطر احترام به ما بود اما آن شخص ستمگر به تو اعتراض كرد كه چرا پيش من برای قنبر بلند شدی و تو به او گفتی چرا بلند نشوم براى كسى كه ملائكه پر و بال خود را زير پايش ميگسترانند.
اين حرف تو باعث شد که آن شخص ستمگر بلند شود و قنبر را بزند و #دشنام بدهد و او را #اذیت و آزار بدهد و مرا نیز #تهدید و مجبور بکند که بر این اتفاق صبر کنم. لذا این کار تو باعث شد گرفتار این درد و ناراحتی بشوی.
🔸بعد حضرت به او میگویند: اگر میخواهی خدا به تو #عافيت بخشد، تصميم بگير از امروز نسبت به ما و هر يك از دوستان ما، كارى در مقابل دشمنانمان انجام ندهى كه موجب اذيت و آزار آنها با ما شود.
🔸بعد حضرت به عنوان نمونه اشاره به #سیره_پیامبر اکرم میکنند و میفرمایند: پيامبر اكرم با اينكه مرا بر همه مقدم ميداشت اما وقتی من در مجلسی وارد میشدم، آنگونه که جلوی پای دیگران بلند میشد، جلوی پای من بلند نمیشد، درحالی که آنها قابل مقايسه با من نبودند، چرا که پيامبر اكرم ميدانست اين كار، دشمنان را وادار ميكند عكس العملى انجام دهند كه موجب غم و ناراحتى او و من و مؤمنين شود.
📎#کلیدواژه: «يَوْمَ غَمَزَ عَلَى سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ فُلَانٌ وَ طَعَنَ عَلَيْهِ لِمُوَالاتِه»
📌پ.ن: این روایت اشاره به #پیچیدگی های تعاملات اجتماعی سیاسی دارد. همانطور که دفاع نکردن از مؤمن در جایی که ضرر به انسان نمیرسد، گناه است، تعریف بی موقع از مؤمن که موجب اذیت او میشود، هم گناه است. #تکلیف و وظیفه دینی، یک امر بسیط و یک خطی نیست بلکه نسبت به موقعیت های مختلف، متفاوت میشود.
تشخیص صحیح این مسئله، #نکته_اساسی است.
📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 ماجرای امام حسن عسکری و دزدی که خود را شیعه مولا علی میدانست!
🔺يوسف بن زياد و على بن سيّار نقل میکنند: شبى در طبقه بالاى منزل #امام_حسن_عسکرى(ع) در محضر آن حضرت بوديم. در آن روزها حكومت وقت، به حضرت، #احترام_ظاهری می گذاشت تا اصحاب حضرت را شناسایی کند.
🔺آن شب #فرماندار_شهر، از جلو منزل آن حضرت عبور ميكرد و مردى را نیز دستگیر کرده بودند و حضرت در جايگاه خويش در بالای منزل، كاملا بر خيابان مسلط بود. فرماندار تا چشمش به حضرت افتاد، به احترام حضرت از مرکب پیاده شد.
🔺فرماندار به حضرت گفت: این مرد را امشب از پشت در یک #صرّافى به اتهام #دزدی گرفته ایم. برنامه ما این است که در چنین مواردی، پانصد #تازیانه میزنیم، اما امشب وقتى ميخواستم اين مرد را مجازات كنم، به من گفت: از خدا بترس و خدا را بر خود خشمگين نساز، چرا که من از #شيعيان_علی(ع) و امام حسن عسکری(ع) هستم.
🔺من دست نگه داشتم و به او گفتم اگر حضرت تو را به عنوان #شيعه خود شناخت، رهايت ميسازم، در غیر این صورت، دست و پايت را جدا کرده و هزار تازيانه بر بدنت خواهم زد. حال چه امر میکنید؟
🔺حضرت فرمودند:، پناه برخدا، اين مرد، #شيعه_على(ع) نيست و بخاطر اين #ادّعاى_بي_جا و گمان بى موردى كه نسبت به خود داشته، خداوند او را در چنگ تو قرار داده است. فرماندار نیز کمی که از حضرت دور شدند، طرف را بر زمین خواباندند و دو مامور شروع کردند به او شلاق زدن.
🔺اما مأمورين هرچه تلاش میکردند که #شلاق ها به بدن او بخورد، به کنار بدن او و بر زمین میخورد. هرچه تلاش کردند، باز هم نشد و حتی در شلاق زدن دستشان میلرزید و به یکدیگر میزدند. فرماندار عصبانی شد و چهار نفر دیگر را برای شلاق زدن اضافه کرد.
🔺هر شش نفر شروع به شلاق زدن کردند اما باز به بدن طرف، اصابت نکرد بلکه این بار ضربه ها به خود فرماندار اصابت کرد و از بالای مرکب به زمین افتاد. فرماندار عصبانی شده و چند مأمور ديگر انتخاب كرد که آنها ضربه بزنند اما این بار هم ضربه ها به فرماندار برخورد کرد.
🔺اینجا بود که آن مرد متهم، به فرماندار گفت: اى بنده خدا، با اين همه لطفى كه خدا نسبت به من روا داشت، به طورى كه ديدىد تمام اين ضربه ها به جای اینکه به من بخورد، به خود شما اصابت کرد، پس آيا پند و عبرت نمیگیرید؟
بعد گفت: من را نزد حضرت بازگردانید و هرچه ایشان گفت انجام دهید.
ادامه👇👇👇
📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍