#اشعار
#بحر_طویل
🚩 آجرک الله یا صاحب الزّمان
🏴 شهر شام و ملاءِ عام و کف و خنده و دشنام و گروهی به لبِ بام و به رُخ نَنگ و به کف سنگ و به تن جامهی گلرنگ، گرفتند ره آلِعلی تنگ، تو گویی همه دارند سرِجنگ، همآواز و همآهنگ شده دشمن دادار، پر از کینهی پیغمبر مختار و علی حیدرکرّار، به آزارِ دلِ عترتِ اطهار، همه عید گرفتند به قتلِ پسرِ فاطمه آن سیّدِ ابرار، شده شهر چراغانی و مردم همه در رقص و غزلخوانی و شادی، که ببینند سرِ نیزه سرِ پاکِ امامِ شهدا را.
🚩 درِ دروازهی ساعات خبر بود، خبر بود که بر نیزه یکی مِهرِ فروزنده و هفتاد قمر بود، به روی همه از ضربتِ سنگ و دَم شمشیر، اثر بود، چه سرهای غریبی که روان بر رُخشان اشکِ بصر بود، سر یوسفِ زهرا، سر عباسِ دلاور، سر قاسم، سر اکبر، سر عون و سر جعفر، سر عبدالله و اصغر، سر زیبای بنیهاشم و انصار، سر مسلم و جون و وهب و عابس و ضرغامه و یحیا و زهیر و دگر انصار، که هر سر به سر نیزه همان وجه خدا بود، چو پروانه در اطرافِ امام شهدا بود، به لب داشت همی ذکرِ خدا را.
🏴 در اطراف سرِ خون خدا، خیلِ رسل یکسره در ولوله بودند، زن و مرد همه گرم کف و هلهله بودند، نوامیس خدا یکسره در سلسله بودند، فقط مردِ همه، آینهی حُسن خدای ازلی بود، غبارش به رخ و چهرۀ او مشعلِ انوار جَلی بود، علی بن حسین بن علی بود، به گردن عوض شاخهی گل حلقهی غُل داشت، بپا داشت یکی چکمهی گلگون، نه مگو چکمهی گلگون و بگو پردهای از خون، ز جراحات غُلِ جامعه و بر سرش از سنگ، نشان بود، لبش ذکر خدا داشت و چشمش به رخ یوسف زهرا نگران بود که میدید در آن سر، گل رخسارِ رسولِ دو سرا را.
🚩 در آن هجمهی جمعیّت و آن مرحله گردید روان «سَهل» به سویش، به ادب داد سلامش، که در آن سلسله میدید بلندای مقامش، الفِ قامت او دال شده نزد امامش، پس از آن عرض نمود ای گُهرِ دُرجِ ولایت، مَهِ افلاک هدایت، همه عالم به فدایت، منم آن سهل که از زُمرهی انصارِ رسولم، که پر از دوستیِ عترت زهرای بتولم، چه شود گر کنی از لطف قبولم که دل مادرتان فاطمه را شاد کنم، بر پسر فاطمه امداد کنم، گفت به پاسخ شه ابرار، که ای آمده بر آل علی یار، اگر هست تو را درهم و دینار، بده زود به این کافرِ غدّار، که بر نیزهی او هست سر یوسف زهرا، شود از دور و بر دختِ علی دور، که این قومِ ستمکار، تماشا نکنند عمهی ما را.
🏴 کوچهها بود پر از هجمهی جمعیّت و وجد و شعف و عشرت و نه بین زنان عفّت و مردان شده دور از شرف و غیرت و بر لب همه تبریک، بسی جامهی نو در بر و لبخندزنان با سر ریحانهی پیغمبر اسلام، رسیدند به یک کوچه که این کوچه همه قوم یهودند، همه دشمن پیغمبر و آل علی و فاطمه بودند، در آن لحظه ندا داد منادی که: ایا قوم یهود! آمده هنگامهی شادی، سر فرزند علی بر سر نی، سنگِ ستم دست شما، هر چه توانید بگویید، بخندید و برقصید، بریزید به فرقِ سر زینب همه خاکستر و آرید کنون یاد خود از خیبر و گیرید همه دادِ خود از حیدر، و فرمان ز یزید آمده، مأمور به آزار بنیفاطمه کرده است شما را.
🚩 یهودانِ ستمپیشه چو این حکم شنیدند، گروهی به لب بام نشستند و گروهی به سوی کوچه دویدند، همه عربده مستانه کشیدند، سر یوسف زهرا به سر نیزه چو دیدند، ره جنگ گرفتند و به اولاد نبی کار بسی تنگ گرفتند، به دل ننگ گرفتند، به کف چنگ گرفتند، زنان از لب بام آتش و خاکستر و خاشاک فشاندند، به دشنام همه آتشِ بُغضِ جگر خویش نشاندند، ترانه عوضِ مرثیه خواندند، خدا را بگذارید بگویم، که یهودیهای از بام نگاهش به سر نور دل فاطمه افتاد، که لبهاش به هم میخورَد و ذکر خدا گوید و بِگْرفت یکی سنگ، چنان بر لب فرزند رسول دو سرا زد، که سر از نیزه بیفتاد زمین، ریخت به هم ارض و سما را.
🏴 چه بگویم چه شده، اینهمه من سنگدل و نوکر بیشرم و حیایم چه کنم؟ شعلهی جان است به نایم، عجبا آه که انگار همان پشتِ در قصرِ یزیدم، نگهم مانده به ده تن که به یکسلسله بستند و همه حرمتشان را بشِکستند و بُوَد یک سرِ آن سلسله بر بازوی زینب، سر دیگر گرهش بسته به دست پسر خون خدا، حضرت سجّاد، همه چشم گشودند مگر کودکی از پای بیفتد، به سرش از ره بیداد بریزند و به کعب نی و سیلی بزنندش، نکند کس ز رَهِ مهر بلندش... چه بگویم؟ چه کنم؟ دست خودم نیست، خدا عفو کند «میثم» افتاده ز پا را.
📝استاد غلامرضا سازگار
{ @AyatollahBahrololom }
#اشعار
🚩 زیارت اربعین
رُشد بشر به رهبری شَه دین است
کمال ما بر نظرش حتم، رهین است
حب حسین و آل او بر همه فرض است
خدمت ما به مکتبش نیز چنین است
عشق به محبوب خدا کار خدائی است
عنایت ماء مَعین به خاشعین است
موسِی عمران که شده پیمبر حق
اصل کمال و رشد او زصادقین است
مدرک عشقی که گرفته به دو عشرین
نشانهی معرفتش به راکعین است
عالم تکوین به همین ازمنه کامل
وفق چنین واقعهای سیر جنین است
سیر صعودی بشر به حب مردی است
کز ید باکفایتش فتح مبین است
حسین سردار ره صفا و صدق است
توصیهی زیارتش به اربعین است
زیارت سبط نبی فیض الهی است
عامل این توصیهدان، مرد یقین است
جابر انصار، قرین شهدا گشت
سفارش موکَّدش به متقین است
زيارت زائر حق ز حق پرستی است
رو به زیارت حسین اصل همین است
زيارت قتیل عشق ، کمال جویی است
زائر دشت کربلا روح امین است
بیا زیارت صفا، صفا کن ای دوست
اجازهی غم و عزا ز شاه دین است
هرکه به اصل اشک و غم خدشه نماید
وفق مراد خائنین ز خائنین است
بیا زیارت سر شکسته از کین
زائر کوی عشق او به حق قرین است
سعادت ما به جهان معرفت اوست
نشان معرفت ببین به نصر دین است
#کوچک مبتلای غم نالد و گوید
خور به فراز نی شدن چه دل غمین است
✍ اربعین ۱۴۳۴ه.ق
{ @AyatollahBahrololom }
🚩 حضرت رقیه سلاماللهعلیها، حافظ جان امام علیهالسلام و دیگر اسرای کربلا
امام صادق صلواتاللهعلیه فرمودند:
▪️وقتی علیبنالحسین علیهماالسلام و دیگر اسرای کربلا را به نزد یزیدبنمعاویه علیهمالعائنالله بردند، آنان را در خانهی مخروبهای در شام حبس کردند؛ بعضی از اهلبیت گفتند: "ما را در این خرابه حبس کردهاند که دیوارهایش بر سرمان فرود آید!" سربازانی که نگهبانِ ایشان بودند، به زبان رومی به یکدیگر گفتند: "آنها میترسند که خانه بر سرشان فرود آید؛ نمیدانند که فردا آنها را خارج کرده و خواهند کُشت!"
⭕️ امام سجاد علیهالسلام فرمودند: هیچکس مثل من زبان رومی را بلد نبود (ولی سربازان نمیدانستند که تکلّم آنان را متوجه میشوم).
🏴 حضرت رقیه سلاماللهعلیها با خوابی که دیدند و بهانهی پدر گرفتند و سپس شهادت آن بانوی سهساله، باعث ایجاد ولولهای در شام شد که منجر به ترس یزید ملعون از آشوب و تغییر تصمیم آن خبیث در قتل اهلبیت و خروج آنان از خرابه و در نتیجه، حفظ جان امام زمانشان و دیگر اسرای خاندان رسالت شد.
📜 بصائر الدرجات (صفارقمی)، ص۳۳۸
بحارالانوار (علامهمجلسی)، ج۴۶، ص۷۰
{ @AyatollahBahrololom }
▪️صاحب مناقب به اسناد خویش از سهل بن سعد ساعدی حدیث میکند که گفت: برای حاجتی سفر بیت المقدس کردم و از آنجا به شهر شام درآمدم، ... زنهای مغنيه مشغول به نواختن طبلها و دفها، این منظره مرا به شگفت آورد که این همه خوشحالی برای چیست؟ ... مردی را گفتم: از برای چه؟ گفتند امروز سر حسین بن علی بن أبیطالب را از زمین عراق به درگاه يزيد هدیه میآورند. گفتم: وا عجبا؟ سر حسین را به نزد يزيد هدیه میبرند و مردم شادی میکنند؟ از کدام دروازه داخل مینمایند؟ به دروازه ساعت اشارت کردند.
🚩 در این سخن بودم که پرچمهای فراوان پدیدار شد، و سرهای شهدا را بر سنان نيزهها نصب داده از پی یکدیگر حمل میدادند، و سر حسين عليه السلام را که شبیه ترین خلق با رسول خدا بود، بر فراز رایتی منصوب نموده بودند، و از پشت آن پرچم دختری بیشتر بی وطا (فرش) و محمل سوار بود، من به نزديك او شتافتم و گفتم کیستی؟ گفت: من سكينه دختر حسینم، عرض کردم: من سهل بن سعد از اصحاب جد توام، اگر در خور من خدمتی است، فرمان کن تا فرمان پذیر شوم، فرمود: اگر توانی حامل این سر مبارک را بگوی تا این سر را دورتر از ما حمل دهد، تا مردمان به نظاره آن سر مطهر پردازند و کمتر به حرم رسول خدای نظر اندازند.
● سهل میگوید: حامل آن سر را گفتم: میتوانی برای رفع حاجت من چهل دینار زر سرخ بگیری؟ گفت: حاجت چیست؟ گفتم: این سر مبارك را از پیش روی حرم قدری دور تر حمل کنی، این سخن را از من پذیرفت. زر بگرفت و پیشتر شتافت.
📜 ناسخ، ج۲، ص۱۱۹ ، نفس المهموم، ص۴۳۰ ، رمز المصیبة فی مقتل من قال أنا قتیل العبرة (علامه دهسرخی رضوان الله علیه)، ج۳، ص۲۵۱
{ @AyatollahBahrololom }
🚩 شهادت جانسوز دردانهی سهسالهی سیدالشهداء، حضرت رقیّه بنتالحسین علیهماالسلام را به محضر مقدّس امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف و همه ارادتمندان آن حضرت تسلیت عرض مینمائیم.
{ @AyatollahBahrololom }
20.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅نور هدایت حضرت رقیه علیهاالسلام
🔺چه کسی گفته اسارت بوده؟!
🎙بخشی از بیانات: آیت الله
سید محمود بحرالعلوم میردامادی دامظله
🗓 قم مقدسه | صفر المظفر ۱۴۴۶ هـ.ق
#کلیپ_تصویری
{ @AyatollahBahrololom }
25.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️در شام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
(۵ صفر ۱۴۴۶ ه.ق)
سفرهای به نام مبارکه بنت الحسین علیهماالسلام
بدست آیت الله سید محمود بحرالعلوم میردامادی
و جمعی از خادمین حضرت حجت بن الحسن
عجل الله تعالی فرجه الشریف پهن گردید.
#کلیپ_تصویری
{ @AyatollahBahrololom }