بسم اللّه...
این مجموعه برای کودکان در گروه سنی «الف» و «ب» نگارش شده و در سیر خطی هر داستان اتفاقاتی میافتد که باعث میشود شخصیت اصلی آن متوجه یکی از مهربانیهای خداوند شود.
#کلرژوبرت
#کتاب_کودک
@Ayehbook
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم اللّه...
کتابی که پیش از این برنده ی جایزه ی قلم زرین و اثر شایسته ی تقدیر جشنواره شهید اندرزگو شده بود، حالا جایزه ی جلال را هم از آن خود کرد.
#بی_نام_پدر داستان زندگی یکی از بدنامترین و فاسدترین تیمسارهای رژیم شاهنشاهی است. کسی که عامل مستقیم انگلیس ، موسس انجمن بهایی، عامل سرکوب کردها و قاچاق مواد مخدر درسراسر ایران است . یکی از شخصیتهای کتاب او را «یک اژدها » میداند و شخصیتی دیگر او را فاسق و کافر معرفی می کند.
داستان رمان بی نام پدر در دو برههی زمانی و در سه خط داستانی در هم تنیده روایت میشود. در ابتدا، داستان تیمسار که برای سرکوب غائله کردها به کردستان فرستاده شده و ماجرای ازدواجش با دختری کرد روایت میشود در ادامه داستان ماجرای فرزندش که از وجود تیمسار بی خبر است روایت می شود و این روایت ها در نقطه ای طلایی به هم می رسند و مخاطب را شگفت زده می کنند.
#دهه_فجر
#کتاب_انقلاب
@Ayehbook
بسم اللّه...
رژیم پهلوی در ایران با روی کار آمدن رضا خان از سوی انگلیسی ها تاسیس و استقرار یافت. رضا شاه، روحیه خشن و استبدادی داشت. او با اینکه در ابتدا سعی می کرد این روحیه اش را آشکار نسازد؛ اما پس از مدتی با تقویت بیش از اندازه ارتش، کنترل مجلس و از بین بردن نهاد ها و شخصیت های مستقل، این روحیه مستبدانه خویش را آشکار ساخت.
کتاب "چاپید شاه" از غارت های آن زمان می گوید. روزهایی که اموال عمومی به شخصی ترین حالت ممکن درامده بود.
#دهه_فجر
#کتاب_انقلاب
#کتاب_نوجوان
@Ayehbook
بسم اللّه...
نویسنده ی کتاب :
کتاب«مرا با خودت ببر» برای جوانان نوشته شده است و برای خلق این اثر، ۶ ماه تمام به تحقیق منابع تاریخی و یادداشت برداریهای دقیق پرداختم و پس از آن حدود یک سال برای پرورش داستان و پر کردن حلقههای مفقود در این داستان تاریخی، از تخیل و رویاپردازی خود استفاده کردم تا بدون هیچ تحریفی، به مقتضای داستان پردازی در یک رمان عاشقانه، زندگی امام جواد(ع) را شرح دهم.
نویسنده ی « رویای نیمه شب » ادامه می دهد: درباره زندگی امام جواد الائمه(ع) آثار داستانی نوشته شده اما تا به حال رمان جوان پسند در این حوزه نگارش نشده است و من در اثر «مرا با خودت ببر» مسائل سیاسی و اجتماعی فضای زندگی حضرت جواد الائمه (ع) را سعی کردم برای مخاطب جوان بیان کنم.
#میلاد_امام_جوادع
#مظفر_سالاری
#کتاب_جوان
@Ayehbook
#گزیده_کتاب
#کتاب_حیدر
از جنگ بدر که برگشتیم، بقیه دهه دوم ماه را در مسجد معتکف شدیم. غوغایی در دلم به پا بود. دوست داشتم فاطمه، خانم خانهام باشد و من سایه سرش. همیشه حتی در سختترین دقایق جنگ هم با ترس بیگانه بودم؛ اما آن روزها چهچیزی جسارت را در من ذوب کرده بود، نمیدانم؟ هرچه با خودم کلنجار میرفتم، نمیتوانستم پا پیش بگذارم. باز مرور کردم آن روزی را که پیامبر پرسیدند: «نمیخواهی ازدواج کنی؟» از لحنشان معلوم بود که یعنی خوب است یکی از دختران قریش را برایت بگیرم. سکوت کردم. نمیخواستم فاطمه را از دست بدهم.❤️
فاطمه به سن ازدواج رسیده بود. خواستگارهایش مالومنال داشتند و اسمورسم. ابوبکر دخترش عایشه را تازه به عقد پیامبر درآورده بود. انتظار شنیدن جواب رد نداشت؛ اما شنید، همچنین عمر و عبدالرحمنبنعوف. وضع مالی عبدالرحمن و عثمانبنعفان، نسبت به بقیه بهتر بود. چنان مهریه را بالا گرفته بودند که همه میگفتند: پیامبر فاطمه را به یکی از آن دو میدهند.😔
من در مقایسه با آنها وضعیت مالی خوبی نداشتم. از روزی که به مدینه آمده بودیم در مزرعه مردی یهودی کار میکردم تا دستم جلوی انصار دراز نباشد. روزها با تنها شترم برای نخلستانها آب میبردم، دستهایم تاول میزد و پینه میبست؛ اما میارزید.😊
زیر لباسهای ارزانقیمتم که اغلب پشمی،پوستی یا از لیف خرما بودند، زیرپوش زبر چهاردرهمی تن میکردم و در آن گرما بیل میزدم. تنها آرزویم در تمام عمر این بود که بتوانم نفسم را رام کنم.
از لابهلای نخلها، زیر نور خورشید، آبها آرام و رام حرکت میکردند. کفشهایم از لیف خرما بود، درمیآوردم تا خراب نشوند. از پابرهنه راهرفتن توی آن آبوگِل لذت میبردم و زیرِلب قرآن میخواندم. گاهی هم خورشید مصاحبم میشد.🌞
با نخلستان مأنوس بودم. گاهی همان جا سر زمین، غذا میخوردم. خوراکم نان سبوسدار جو بود. گاهی هم گندم. 🌴
زیاد اهل گوشتخواری نبودم. معتقدم نباید معده را قبرستان کرد. سرکه یا نمک، خورشتهایی بودند که اغلب با نان میخوردم. هیچوقت دو خورشت را باهم نمیخوردم. استدلالم این بود که باید نفس را به قناعت عادت داد، و الّا کار بهجایی میرسد که چیزی بیشتر از نیازش را طلب میکند. برای تنوع، گاه گیاهان دارویی را هم به سفرهام اضافه میکردم. بعضی وقتها شیر شتر و خرمای عجوه میخوردم یا حلوای خرمایی که مادرم برایم میگذاشت. هیچوقت یک دل سیر غذا نخوردم، بیشتر پول روزمزدی که در میآوردم را به نیازمندها میبخشیدم و از گرسنگی به شکمم سنگ میبستم.
لباسهایم اگر پاره میشد، با تکه پوستی یا لیف خرمایی وصلهشان میزدم تا مجبور نباشم در آن شرایط لباس جدیدی بخرم.
با همه اینها، مصمم شدم پا پیش بگذارم. کهنه عبایم را تن کردم و رفتم خواستگاری. آن روزها تنها داراییام از مال دنیا شمشیر و زره و همان یک شتر بود.🌹😍
#سیزده_رجب
@Ayehbook
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم اللّه...
😍 روایتی از حضور رهبر معظم انقلاب در منزل شهید عزیز.
یاد شهید بزرگوار « شهید محمد حسین حدادیان » که توسط دراویش ملعونِ گنابادی در روز اول اسفند سال ۹۶ به فیض شهادت نائل آمد را گرامی می داریم.
#کتاب_آرام_جان
#مادر_شهید
#پاتوق_کتاب_آیه
@Ayehbook
بسم اللّه...
یکی از ویژگیهای متعالی مکتب تشیع، ذخیرۀ ارزشمندی از ادعیه و زیارات گوناگون است که از سوی اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است. در متن این ذخیره، سرمایهای بزرگ از معارف ناب دینی وجود دارد که استفاده از آن، هم در بعد اعتقادی و هم در بعد اخلاقی، میتواند تحوّل بزرگی را در سبک زندگی ایجاد کند.
«عاشقانههای بارانی» که شامل «باحسین تا خدا ( زیارت عاشورا) ؛ قصه ی من و خدا ( قصه واژه هایی که بوی ابوحمزه گرفتند) ؛ امام نامه ( گذری در کوچه پس کوچه های جامعه کبیره ) » است،مجموعهای است که دغدغۀ اصلی خود را ارتباط آسان با این زیارات و ادعیه قرار داده است. هر کدام از کتابهای این مجموعه شرحی ادبی بر یک یا چند دعا یا زیارت است.
#دکتر_عباسی_ولدی
#کتاب_جوان
@Ayehbook
21.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم ربّ الحسین...
اعیاد شعبانیه مبارکِ هممون باشه😍
#کلیپ_مداد_رنگی
#کربلایی_هلالی
#پاتوق_کتاب_آیه
@Ayehbook
16.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم اللّه...
در مراسم دوازدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «حوض خون» منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ـ اولین احساس، پس از خواندن بخشهائی از این کتاب، احساس شرم از بیعملی در مقایسه با مجاهدت این مجاهدانِ خاموش و بیریا و گمنام بود. آنچه در این کتاب آمده بخش ناشناخته و ناگفتهئی از ماجرای عظیم دفاع مقدس است. باید از بانوی پرکار و صبور و خوشسلیقه ای که این کار پرزحمت را بهعهده گرفته و بخوبی از عهده برآمده است و نیز از مؤسسهی جبههی فرهنگی عمیقاً تشکر شود.
#حوض_خون
#عید_کتاب_بخونیم
#پاتوق_کتاب_آیه
@Ayehbook
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم اللّه...
رمان طنز «آبنبات نارگیلی» گرچه مانند دیگر آبنباتها قصه مستقل خودش را دارد اما به سیاق قبلیها یعنی آبنبات پستهای، آبنبات هلدار و آبنبات دارچینی، راوی ماجراهای پسری به نام محسن است که در جریان زندگی در موقعیتهای ناخواستهای درگیر میشود. این اتفاقات اغلب طنز بانمکی را برای مخاطب میسازد.
در آبنبات نارگیلی که جلد پس از آبنبات دارچینی است، محسن دانشجو شده و اتفاقات در نیمه دوم دهه 70 روایت میشود. نارگیلی هم مثل آثار قبلی صدقی فضای نوستالژی دارد و یادآور تمام اتفاقاتی است که در این برهه زمانی رخ داده؛ همچنین شرایط اجتماعی حاکمی که تاثیرش روی زندگی راوی مشهود است هم در بخشهای مختلف این این رمان به چشم میخورد.
#کتاب_خوب
#عید_کتاب_بخونیم☺️
#آبنبات_نارگیلی
@Ayehbook
بسم اللّه...
ماه رمضان پای ثابت هیئت مسجد ارگ و روضه ها و مناجات حاج منصور بود. خیلی دوست داشتم هر شب به مراسم حاج منصور بروم اما چون منزل ما و پدر نوید از هم دور بود به او گفتم: «اگه سختت نیست و امکانش هست، چند شب هم من رو به هیئت ببر.» دوست نداشتم از مناجات ماه رمضان بی بهره بمانم. نوید با تعجب گفت: «فقط چند شب! بچه شیعه باید اهل مناجات باشه، هر شب میام دنبالت، فقط با موتور، عیبی که نداره؟» با اینکه هیچ گاه موتورسواری نکرده بودم، قبول کردم. هرشب با موتور دنبالم می آمد، شب های ماه مبارک رمضان را در هیئت حاج منصور ارضی، گذراندیم، مناجاتی که هیچ گاه از خاطرم پاک نمی شود.
📚 کتاب #همیشه_در_کنارت_هستم
@Ayehbook
بسم اللّه...
حالا بعد از « خاطرات خدا » نوبت « خاطرات شیطان » رسیده😈
این کتاب خوب را برای بچه های گلتون تهیه کنید.
#کتاب_خوب
#غلامرضا_حیدری_ابهری
#پاتوق_کتاب_آیه
@Ayehbook