بچه حزب اللهی
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_نود🎬: همه چشم به دهان آرسن داشتند و صدایی از کسی در نمی آمد،
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_نود_یکم🎬:
مردم شهر سدوم غرق در فساد و فحشایی عجیب شده بودند و این شد که تعداد اندک مؤمنین به همراه لوط نبی به میدان شهر آمدند، شهری که بوی تعفن و گناه و ابلیس در جای جای آن پیچیده بود.
حضرت لوط باز مردم را نصیحت نمود و برای آنها از عاقبت کاری که می کردند گفت، او به آنان فرمود: ای مردم! ای قوم من! شما گناه را از حد گذارندید، آنچنان عمل کردید که قبح گناهی بزرگ را شکستید و علنا در پیش چشم یکدیگر و با افتخار مشغول به انجام هر عمل قبیحی شدید و حالا به این هم قناعت نکردید و روی به عمل بسیار زشتی آوردید که تا به حال این عمل در روی زمین توسط هیچ بنی بشری انجام نشده است و پایه گذار این گناه شما هستید و من می دانم که این کار حیله و نیرنگی از جانب ابلیس بوده است اما شما چشمان حقیقت بینتان کور شده زیرا سر بر آستان ابلیس نهاده اید و از خداوند یکتا غافل شدید، هان ای مردم! بدانید و آگاه باشید تا وقتی که زمان دارید، به خود آیید و از اعمال منافی عفتتان توبه کنید و به سوی خداوند برگردید که خداوند بر بندگانش بسیار بخشنده و مهربان است و اگر همچنان در غفلت خود بمانید و نخواهید از این خواب کثیف بیدار شوید، سرانجامتان هلاکت است.
در این هنگام مردمی که در میدان جمع شده بودند، به صورت خود جوش به سمت حضرت لوط و مریدانش حمله ور شدند و فریاد میزدند: یا خاموش شوید یا شما را از شهر بیرون می کنیم، چون دنیای ما، با دنیای شما متفاوت است، همانطور که علایق و خواسته های ما با شما در تضاد است.
و بار دیگر حضرت لوط و مومنین به انزوا رفتند، اما لوط می بایست بماند و تمام تلاشش را بکند تا مردم قومش از راه خطا برگردند، این وظیفه سختی بود که خداوند بر عهده او گذاشته بود.
مردم شهر حالا که علنا جلوی پیامبر خدا ایستاده بودند و او را تهدید به اخراج از شهر کردند، با خیالی راحت به کارهای ابلیسی خود، ادامه دادند.
آنها گویا از همنشینی با همشهریان خود خسته شده بودند و خواستار تنوع در این ارتباطات گناه آلود بودند.
پس با پیشنهاد یکی از آنها، دیگر به کاروانیان زیادی که به قصد عیش و نوش به شهر سدوم وارد میشدند، خدمات قبل را ارائه نمی دادند و تغییری در کارشان ایجاد کردند.
آوازه شهر سدوم و خوشگذرانی با زنان و دختران این شهر به همه جا رسیده بود و اغلب کاروان هایی که در این مکان اتراق می کردند، هدفشان از ماندن در آنجا، همین بود.
حالا که مردم شهر سدوم گستاخانه در میدان گناه می تاختند، دیگر زنان و دختران خود را به کاروانیان خسته و طالب خوشگذرانی، عرضه نمی داشتند، بلکه مسافران را با ترفندی به منزلشان می کشاندند و همان عمل ابلیسی را با آنها انجام می دادند.
یک کاروان...دو کاروان...سه کاروان و تمام کاروان ها مورد تعرض قرار گرفت و کاروان هایی که از دست این مردم بدکار به نحوی خلاص می شدند و فرار را بر قرار ترجیح می دادند، به همه مردم دور و نزدیک پیام می دادند که به شهر سدوم نزدیک نشوید که مردمی خطرناک دارد و این خبر خیلی زود در همه جا پیچید.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi