ویژه #تولد یک سالگی #بصیرت داستانی واقعی، رمانی که با خواندن آن اشک میریزید، میخندید، شاد میشوید و... نویسنده: سید طاها ایمانی بزودی در کانال #بصیرت منتظر این رمان زیبا باشید #بدون_تو_هرگز http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba

اولین قسمت از رمان #بدون_تو_هرگز فردا در کانال #بصیرت ✨✨✨✨ @ba30ratt 👈 #بصیرت ____دریچه ای به______آگاهی

#بدون_تو_هرگز #قسمت_اول هميشه از پدرم متنفر بودم! مادر و خواهرهام رو خيلي دوست داشتم؛ اما پدرم رو نه... آدم عصبي و بي حوصله‌اي بود. بد اخلاقيش به کنار، مي گفت: دختر درس ميخواد بخونه چکار؟ نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا چهارده سالگي بيشتر درس بخونه... دو سال بعد هم عروسش کرد؛ اما من، فرق داشتم... من عاشق درس خوندن بودم! بوي کتاب و دفتر، مستم مي کرد. مي تونم ساعتها پاي کتاب بشينم و تکون نخورم... مهمتر از همه، ميخواستم درس بخونم، برم سر کار و از اون زندگي و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم. چند سال که از ازدواج خواهرم گذشت... يه نتيجه ديگه هم به زندگيم اضافه شد... به هر قيمتي شده نبايد ازدواج کني! ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba