یک هفته مدام کتک خوردم
کامبیز دیر بازبازیگر نقش مجید سوزوکی در فیلم اخراجی ها خاطره جالبی از دوران تحصیلش و اولین سفر با دوستان مدرسه اش دارد . او می گوید :در 14 سالگی با بچه ها و دو، سه معلمی که همراهمان بودند با یک اتوبوس به مشهد رفتیم. این سفرکه اولین سفر من بدون خانواده بود برای من خیلی خاطره انگیز بود و همیشه عکس هایش را که نگاه می کنم، خاطراتش زنده می شود. من از دوره دبیرستان و گروه های تئاتری دهه فجر نیز خاطرات خوبی دارم. در سال های آخر هنرستان، نزدیک جشنواره فجر که می شدیم از مدرسه بیرون می زدیم. البته فقط برای این موضوع مدرسه را می پیچاندم.
یک خاطره بد نیز دارم . یکی از بچه ها دو تا نارنجک برای چهارشنبه سوری درست کرده بود که هر دو با لنت آبی رنگ درست شده بود اما یکی از آنها خالی بود و دیگری پر . ما هم با نارنجک خالی بازی می کردیم و بچه ها را می ترساندیم. من اشتباها نارنجک پر را در کلاس اولی ها انداختم که درست کنار صورت یکی از بچه ها منفجر شد و خدا به دادم رسید که پرده گوش آن پسر پاره نشد.با این حال من یک هفته تحریم بودم و سر کلاس نمی رفتم، هر دبیری می آمد و از جلوی من رد می شد ناگهان یک کشیده زیر گوشم می زدو من در این یک هفته مدام کتک می خوردم
#خاطره
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
خاطره عاشقانه اقای قادری
15 یا 16 ساله بودم که عاشق یک دختر شدم و همیشه دنبالش می رفتم. یک روزن بارانی با چتر رفتم دم مدرسه اش و چتر را به او دادم و گفتم بذار دم در خانه تان. چتر را دم در خانه گذاشت. وقتی به مادرم گفتم عاشق شدم گفت هنوز برای تو زود است.
#خاطره
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
ارجمند:خاطرات نابی از شب یلدا دارم
بهار ارجمند بازیگر درباره حال و هوای شب یلدا گفت: زمانی که کوچکتر بودیم و تکنولوژی نبود دلمان به نامه خوش بود.
وی ادامه داد:خانه مادربزرگ و پدر بزرگ حال و هوای متفاوتی داشت، همه دور کرسی جمع میشدند از این رو خاطرات نابی برای من رقم خورده است.
ارجمند ادامه داد: مراسم شب یلدا همیشه در خانواده ما پابرجاست؛ بزرگترها حافظ خوانی میکنند. تا چند سال گذشته پدرم حافظ میخواند و به بهترین شکل این مراسم برگزار میشد اما بعد از او من این کار را انجام
#خاطره
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
به خاطر لهجه روستاییم مرا به کلاس راه نمیدادن
او تعریف می کند:«در آن زمان معلم موسیقی مان برادر مجید محسنی که از بازیگران مطرح سینما و تئاتر بود با همکاری یکی از دوستانش برای اجرای یک نمایش کلاس آموزشی در مدرسه راه انداخت ولی من را به خاطر ته لهجه روستایی که داشتم در جلسات تمرینی کلاس راه نداد و اینچنین شد که من هر روز لبه پنجره می نشستم و از دور به تمرین بچه ها زل می زدم و هر روز این ماجرا تکرار می شد تا اینکه در برابر سماجتم معلم کم آورد و به کلاسش راهم داد. قرار بر این شد برای اینکه دلم نشکند یک نقشی هم در نمایش بر عهده من بگذارند و گفتند زمان اجرا بین میان پرده برای تماشاچیان چای ببرم. اولین شب درست در همان لحظه ورودم به سالن به خاطر گیر کردن پایم به چارچوب دکور حسابی زمین خوردم اما با یک تردستی ماهرانه توانستم سینی را بین زمین و آسمان نگه دارم که در همان حال با تشویق تماشاچیان و تحسین معلم روبه رو شدم از آن پس معلم وادارم کرد بین میان پرده چای به دست وارد سالن شده و زمین بخورم و سینی را روی هوا نگه دارم»
#خاطره
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
من فعلا مجردم🙁اما میخام خاطره بارداری مادرمو بگم😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی فوش داد بابای بیچارمو🙁😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀🤦♀🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
من فعلا مجردم🙁اما میخام خاطره بارداری مادرمو بگم😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی فوش داد بابای بیچارمو🙁😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀🤦♀🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
خاطرات خنده دار زایمان 😁
فقط خانوما تشریف بیارن❌
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی فوش داد بابای بیچارمو🙁😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
من فعلا مجردم🙁اما میخام خاطره بارداری مادرمو بگم😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی فوش داد بابای بیچارمو🙁😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀🤦♀🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ یک گزارش که رنگ و بوی #خاطره داره
یکی از متفاوت ترین انتخابات های غرب آسیا، در ایران برگزار شد..
☝️🏻 رای امام خمینی در شهر قم
📸 تصاویر واقعی
#انتخابات
#گزارش_خبری از علی صادقی
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
من فعلا مجردم🙁اما میخام خاطره بارداری مادرمو بگم😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی فوش داد بابای بیچارمو🙁😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
من فعلا مجردم🙁اما میخام خاطره بارداری مادرمو بگم😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی دعوا کرد با بابای بیچارم😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
خانوما تشریف بیارین😉
هدایت شده از آشپزی ونکات اسلامی
#پوستر_حضرت_آقا_باعث_ازدواج_من_شد
قرار گذاشتیم من با خواهرم و اون بنده خدا هم با مادرش بیاید حرم مطهر هم دیگر رو ببینیم، من از گیت ورودی آقایان داخل رفتم و کنار پله ایستادم تا خواهرم هم بیاید همزمان با من یه دختر خانم با چادر عربی یک لحظه دیدمش اون هم ظاهرا منتظر کسی بود . با خودم میگفتم خدا اگر این باشه باز خودمو دلداری میدادم نه شایدم این نباشه .........😭😭
ادامه مهیج وواقعی خاطره🤦♂👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
#سوتی #خاطره #داستان #لطیفه_احکام
#پوستر_حضرت_آقا_باعث_ازدواج_من_شد
قرار گذاشتیم من با خواهرم و اون بنده خدا هم با مادرش بیاید حرم مطهر هم دیگر رو ببینیم، من از گیت ورودی آقایان داخل رفتم و کنار پله ایستادم تا خواهرم هم بیاید همزمان با من یه دختر خانم با چادر عربی یک لحظه دیدمش اون هم ظاهرا منتظر کسی بود . با خودم میگفتم خدا اگر این باشه باز خودمو دلداری میدادم نه شایدم این نباشه .........😭😭
ادامه مهیج وواقعی خاطره🤦♂👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
#سوتی #خاطره #داستان #لطیفه_احکام
#طنز_اقای_قرائتی_روی_انتن🤣
یه نفر رو منبر بود که دید از زیر منبرش صدای تلق و تلوق میاد نگاه کرد دید یه دختر و پسر دارن میگن میخندن ،محکم میزد رو دستش و میگفت مگر غیرت ندارید؟مگرشرف ندارید؟پسره سرشواورد بیرون گفت👇😁
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
تنها کانال ایتا که👇
فقطططط #سوتی ها و #خاطره های #اخلاقی_میزنه
بیا خودت ببین😁❤️