eitaa logo
🕊️به‌رسم‌شهادت🕊
427 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1 فایل
{ بسم ‌رب‌ الشهدا‌ و الصدیقین } یـا‌صاحـب‌الزمـاݩ:)♥ - تا‌خدا‌شهادتُ‌برات‌ننویسه‌ ، آرزوش‌نمیکنۍ .💌 . . ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16539244179861 کانالی با رایحھِ‌ شهادت🕊🌱' کپی؟ حلالتون‌🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
«🌸♥️🎉» عاقبت بخیری یعنی: زندگی‌ات خلاصه شود..؛ در عشق حسین🤍؛ صبحگاه، با یادش روزگارت، با نامش نفس‌کشیدن... در هوای روضه و حرمش🍃 و آخرین نَفَس... در هوای دیدنش؛سپری شود! زندگی‌تان، مملوءاز حسین! روزگارتان، با محبتش، سرشار💞 | امام حسین"ع"وروز پاسدار مبارک💐 سلام 😍💚| بھِ‌‌رسم‌شـــهــ🌿ادت | @Ba_rasm_shahadat |
مولا جانمـ....جانا✨ سرایی را که صاحب نیست، ویرانی ست معمارَش دلِ بی می گردد خراب، آهسته آهسته...✨ 😍🌸✨ ♥️😌💕 🔮⃟🎉¦⇢ بھِ‌‌رسم‌شـــهــ🌿ادت | @Ba_rasm_shahadat |!
ما کسی رو به دست نمیاریم که کنترل کنیم، محدود کنیم، آزادیش رو بگیریم و عذابش بدیم ... ما انتخاب میکنیم پَر پرواز چه کسی باشیم تا کنار هم رشد کنیم ، بزرگ بشیم و بالا بریم ...🌱 اسمِ رنج و عذاب دادن به هم رو نذارید؛ دوست داشتن واقعی در توانمند کردن همدیگه ایجاد احساس امنیت و آرامش تعریف میشه ...♥️ |
میگفت دعا کنید؛ به امام زمان دچار بشید! ما به اندازه ای که امام زمان رو دوست داریم،گناه نمیکنم.. اگه درد امام زمان به جونمون بیوفته، دیگه حوصله هم نداریم.💞 | •♥️•| | @Ba_rasm_shahadat |
🌾:) یعنے: خدابااینڪه‌این همه‌گناه‌ڪردیم‌‌بازم مثلہ‌همیشه، انقدرآبرومون‌روحفظ‌ڪرد ڪه‌همه‌بهمون‌میگن↓ ـ ـ ـ ــــــ❁ــــــ ـ ـ ـ | @Ba_rasm_shahadat |
سیدتے 🍃 جامِ مـــــرا ز خودت پُر زِ باده ڪن سر مے دهم براے تـــــو اشاره ڪن...
🌾 🌾قسمت    عشق یا هوس مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم …حقیقت این بود که من هم توی اون مدت به دکتر دایسون علاقه مند شده بودم… 😊🙈 اما فاصله ما … فاصله زمین و آسمان بود … 😕 و من در تصمیمم مصمم … و من هر بار، خیلی محکم و جدی … و بدون پشیمانی روی احساسم پا گذاشته بودم … اما حالا…🙈 به زحمت ذهنم رو جمع کردم … – بعد از حرف هایی که اون روز زدیم …فکر می کردم … دیگه صدام در نیومد … – نمی تونم بگم … حقیقتا چه روزها و لحظات سختی رو گذروندم … حرف های شما از یک طرف …  و علاقه من از طرف دیگه … داشت از درون، ذهن و روحم رو می خورد …تمام عقل و افکارم رو بهم می ریخت … گاهی به شدت از شما متنفر می شدم …  و به خاطر علاقه ای که به شما پیدا کرده بودم … خودم رو لعنت می کردم …  اما به سمت دیگه ای بود …  همون حرف ها و شخصیت شما … و گاهی این تنفر … باعث شد نسبت به همه چیز کنجکاو بشم … اسلام، مبنای تفکر و ایدئولوژی های فکریش … شخصیتی که در عین تنفری که ازش پیدا کرده بودم … نمی تونستم حتی یه لحظه بهش فکر نکنم … دستش رو آورد بالا، توی صورتش … و مکث کرد … – من در مورد خدا و اسلام تحقیق کردم … و این … نتیجه اون تحقیقات شد … من سعی کردم  … و امروز … پیشنهاد من، نه مثل گذشته … 👈که به رسم اسلام …از شما خواستگاری می کنم …😊 هر چند روز که توی حیاط به شما پیشنهاد دادم … حق با شما بود … و من با یک و نسبت به شخصیت شما، به سمت شما کشیده شده بودم …  اما احساس من، یک هوس سطحی و کنجکاوانه نیست…، و من نسبت به شما و شخصیت شما … من رو اینجا کشیده تا از شما خواستگاری کنم … و یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم …در کنار تمام هایی که به شما و تفکر شما کردم …  و شما برخورد کردید … من هرگز نباید به اهانت می کردم …😊 ادامه دارد ... ✍نویسنده: @Ba_rasm_shahadat