『آیندهســاز🌱』
🌹🌸🌹 🌸🌹 🌹 #رمان_از_جهنم_تا_بهشت #قسمت_چهل_و_هفت تو اتوبوس محمد جوادم خیلی حالش خوب نبود ولی وقتی حال
🌹🌸🌹
🌸🌹
🌹
#رمان_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_چهل_و_هشت
به روایت زینب
مامان_ زینب جان. بیا این میوه ها رو بزار رو میز الان میرسن.
_ اومدم
ظرف میوه رو از مامان گرفتم و گذاشتم رو میز .
_ مامان بهتر نبود منم برم باهاشون ؟
مامان _ حالا که نرفتی. الانم میرسن دیگه.
این حجم دلهره و نگرانی برای من غیر قابل تحمل بود. فوق العاده میترسیدم از عکس العمل عمو نسبت به نماز,خوندن و حجابم.
تو فکر بودم که تلفن زنگ خورد.
_ بله؟
فاطمه_ سلااااااام خانووووووم . سال نو مبارک.
_ سلام نفسسسسسم. عیدت مبااااارک. خوبی؟
فاطمه_ مرسی عزیزم توخوبی؟
_ نه
فاطمه_ چرااااااا؟
_ فاطمه میترسم. میترسم از عکس العمل عمو
فاطمه_ مگه راه غلط رو انتخاب کردی؟ مگه به راهی که زبل راهی که انتخاب کردی مطمئن نیستی؟ اون باید به ترسه که یه عمر حرفای اشتباه تحویلت داده و حالا معلوم شده واقعیت چیزی که میگه نیست.
_ اره. مطمئنم راهم درسته ولی عمو ناراحت میشه
فاطمه_ ناراحتی اون مهم یا خدا
صدای آیفون بیانگر اومدن عمو اینا بود.
_ فاطمه جان شرمنده اومدن من باید برم. خیلی ممنون که زنگ زدی عزیزم. سلام برسون
فاطمه_ دشمنت شرمنده . خدانگهدارت
عمو بهم محرم بود، پس دلیلی نداشت حجاب داشته باشم. یه شلوار پاکتی سبز با یه تیشرت مجلسی همرنگش و برای استقبال با مامان دم در ورودی ایستادیم. امروز روز اول عید نوروز بود، همون روز اومدن عمواینا. بابا و امیرعلی رفته بودن فرودگاه دنبالشون و چون خونشون رو فروخته بودن قرار بود این چند روز بیان خونه ما . از همون لحظه ورود حس خوبی نسبت به زن عموی جدیدم یعنی طناز خانوم نداشتم دقیقا همون حسی که تو مهمونی داشتم. جالبه با این که چندماهه ایران نبوده هنوزهم با مد اینجا کاملا آشنایی داره. یه تاب خیلی کوتاه مشکی یه مانتو سفید جلو باز که تا روی زانو بود و یه ساپورت مشکی و شالی که. فقط پوششی بود برای کلیپسش. آرایشش که هم که قابل بیان نبود. خیلی گرم با من روبوسی کرد و با مامان خیلی سرد ، در حد یه غریبه اما مامان با اینکه میدونستم با زن عمو عاطفه خیلی راحت تر بود حتی با این وجود که اعتقاداتشون و عقایدشون بهم نمیخورد خیلی گرم باهاش احوالپرسی کرد و بعد هم نوبت عمو بود. زن عمو بعد,از احوالپرسی با اینکه فکر کنم میدونست خانواده ما مذهبین اما شال و مانتو که چه عرض کنم بلیزش رو دراورد و داد به من که آویزون کنم و اینکارش مورد پسند هیچکدوم از ما نبود.
.
.
عمو_ ما نمیخواستیم مزاحم شما بشیم دیگه به اصرار تانیاجون اومدیم. دیگه فردا رفع زحمت میکنیم.
میدونستم عمو مشکلش مزاحمت و اینجور چیزا نیست بلکه فقط اعتقادات بابا اینا بود اصلا نمیدونم چرا ولی نماز خوندن و حجاب داشتن و کلا هر کاری که مصداق دینداری باشه اذیتش میکنه .
بابا_ داداش زحمت چیه. مراحمید . مارو قابل نمیدونید؟
عمو_ هه. نه بابا این حرفا چیه؟ میترسم خم و راست نشدن ما اذیتتون کنه.
و بعد با لبخند معنی داری به من و زن عمو نگاه کرد.
اما بابا در جوابش گفت_ هرکس عقاید خودشو داره.
عمو هم که از این خونسردی بابا جا خورده بود گفت ولی در هر صورت ما فردا میریم هتل و تانیا رو هم میبریم با خودمون. نمیدونم چرا ولی خدا خدا میکردم که بابا اجازه نده و من مجبور نشم باهاشون برم.
_ خودش میدونه.
ووووووووویییییی حالا من جواب عمو رو چی بدم. تو فکر بودم که صدای اذان بلند شد. امیرعلی با اجازه ای گفت و بلند شد و منم ب
عمو _ تانیا. تو کج_ میام الان.
وضو داشتم سریع رفتم تو اتاق ، درو بستم و شروع به نماز خوندن کردم. با صدای در استرس گرفتم که نکنه عمو باشه ولی بعد گفتم حتما مامانه یا شایدم امیرعلی.
#ادامه_دارد...
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🌹
🌸🌹
🌹🌸🌹
@Ba_velayat_tashahadat
• • •
[ #راهبیپایان ]
میگفت:↓
میدونے ڪِـۍ از چشم خدا میوفتے؟!
زمانے ڪھ آقا #امامزمان❗️
سرشو بندازه پایین و...
ازگناه ڪردن تو خجالت بڪشھ!🥀
ولے ٺـوانگار نـہ انگار..!
رفیــق نزارڪارت بـہ اون جاها برسـہ!!!😔
#اللﮩـمعجـللولیـڪالفـرج♥️
🔜 |@BA_VelayaT_TashahadaT
『آیندهســاز🌱』
#حـــرفاےدرگوشے 🌱🌸 فَطُوبَی لِذِي قَلْبٍ سَلِیمٍ . خوشابهحالڪسیڪہقلبیسالم دارد... #نهجالبلا
#حـــرفاےدرگوشے 🌱🌸
دقتڪردیداینروزهاهمه
آیدیها،اسمها،بیوها،عڪسپروفایلها
شدهعشقبهخانمفاطمهزهراسلامالله...
ولی؛
وقتۍیڪۍختمحدیثڪساءمیذاره
عدهۍاندکیشرڪتمیڪنن
پسچیشدعشقبهمادرتون؟!
ڪاشارادتمون،دلیباشهنهزبونی!
نهصرفاجهتجلبتوجهدرمجازی!
#اندکیفکر💡
@BA_VelayaT_TashahadaT
+حاجی...
ولیخداوکیلیبعدتخوشیندیدیم
هنوزآرومنگرفتیمبعد
یکسال....💔
.
.
داغتخیلیسنگینه...
خیلــــی...
°|@BA_VelayaT_TashahadaT|°🌿
『آیندهســاز🌱』
+حاجی... ولیخداوکیلیبعدتخوشیندیدیم هنوزآرومنگرفتیمبعد یکسال....💔 . . داغتخیلیسنگینه... خی
]چه قدر نام "شَہید"بہ تو مے آید]'💔🥺
وقتی همھ چیز
تیره و تار بنظرت میاد
#خدا رو با این اسم صدا کن:
《یَا نُورَ》
✾͜͡✨🌱•
『آیندهســاز🌱』
[ #نو_جوان ] 📺 تلویزیون باطعم کتاب😋🍭 🌟بیستدقیقه طلایی🔗🖤 📕https://eitaa.com/joinchat/1495466029C
[ #نو_جوان ]
🖐🏽یک خواهـش🌱
🚃توی اتوبوس،تاکسی،
مطبپزشکو....🙃
📗https://eitaa.com/joinchat/1495466029C0709af3e13
『آیندهســاز🌱』
🌹🌸🌹 🌸🌹 🌹 #رمان_از_جهنم_تا_بهشت #قسمت_چهل_و_هشت به روایت زینب مامان_ زینب جان. بیا این میوه ها رو
🌹🌸🌹
🌸🌹
🌹
#رمان_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_چهل_و_نه
السلام و علیکم و رحمه الله و برکاته
وقتی سرم رو برگردونم با عمو مواجه شدم که دست به سینه دم در وایساده بود و با یه پوزخند عجیب و چهره ای که عصبانیت توش موج میزد به من زل زده بودم.
وقتی دید نمازم تموم شد. اعضای صورتشو کمی جمع کرد و بعد انگار داره مورد چیز چندش آوری صحبت میکنه گفت _ تو نماز میخونی ؟
نماز رو با یه غلظت خاصی گفت
_ من من….. راستش…….
مغزم از کار افتاده بود و نمیدونستم باید چه جوابی بدم که براش قانع کننده باشه.
عمو_ تو چی؟ اینا محبورت کردن نه؟ سریع حاضر شو سریع .
درو باز کرد بره بیرون که سریع مغزم بهم فرمان داد _ نخیر. اینا مجبورم نکردن. خودم انتخاب کردم.
عمو_ چی؟ خودت انتخاب کردی؟ چی میگی تو؟
_ فهمیدم همه چیزایی که میگفتید غلط بوده. همه چیش. من به وجود خدا ایمان دارم به نماز ، به روزه به حجاب و هزار تا چیز دیگه.
پوزخندی زد که کفریم کرد بعد هم رفت بیرون و درو محکم بست . و بعدش هم فقط صدای فریادهای عمو میومد که خطاب به مامان و باباو امیرعلی بود _ اره این جهالت خودتونو تو مغز این بچه هم کردید ولی من نمیزارم نمیزارم که اینو هم مثله خودتون یه عده ادم خرافاتی کنید. باید همون موقع میبردمش با خودم ولی هنوزم دیر نشده اره……..بریم طناز……..
و بعد سکوت متلق. و ترسی که همه وجودمو گرفته بود. هنوزم دیرنشده؟ میبردمش؟اصلا چرا انقدر اعتقادات من براش مهمه؟ یا دوستیم با……
شاید لازم باشه برگردم با دوسال پیش زمانی که فقط یه دختر ۱۷ ساله بودم………
آروم دستم رو تو دستای آرمان گذاشتم و باهاش به سمت وسط سالن رفتم.
.
.
.
آرمان_ خب خوشگل خانوم. بیا اینم شماره من.
_ مرسی
آرمان_ راستی فردا برنامت چیه ؟
_ اوممم. برنامه خاصی ندارم . چطور؟
آرمان_ بریم بیرون یکم بیشتر آشنا بشیم
_ باشه. ساعتشو هماهنگ میکنم باهات.
آرمان_ باشه خانمی. فعلا. بای.
چشمک پر از نازی براش میزنم.
آرمان اولین مهمونی بود که رفت همزمان با رفتنش بچه ها اومدن طرفم.
سیما_ خیلی………..
دلارام_ جبرانش میکنم برات تانیا خانوم. یه دختره دهاتی اومده برا ما شاخ میشه
از حرفاشون سر در نمیاوردم. شاخ بازی ؟ چه ربطی داره ؟اصلا مگه من رفتم سراغش……..
#ادامه_دارد...
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🌹
🌸🌹
🌹🌸🌹
@Ba_velayat_tashahadat
هدایت شده از _
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️مامور CIA: آیتالله مصباح بزرگترین دشمن ماست!
رائول مارک مأمور سابق CIA:
🔹️"بگذارید راحتتان کنم، تنها مانع ما برای ایجاد دموکراسی (آمریکایی سازی)، آیت الله مصباح یزدی ست، فقط آیت الله مصباح یزدی!
او تنها کسی است که دموکراسی (آمریکایی) را به چالش کشیده است."
『آیندهســاز🌱』
👀پرسیدن که: بر چه اساسی دموکراسی که این آقا میگه رو آمریکایی سازی معرفی کردیم⁉️🙄
💬خب اول بگیم که
نکنه ما ها با دموکراسی مشکل داریم؟!😬
خیر!!
کیه که با مردم سالاری
و تصمیم گیری مردم در مورد
تعیین مسئولان عالی رتبه کشور
مشکلی داشته باشه؟!
🎈 اتفاقا کشور ما یه کشور دموکراتیکه🙂،
از سه قوه ی عالی کشور
تک تک نمایندگان مجلس شورای اسلامی
(که توانایی بازخواست دولت و تایین قوانین و نظارت بر اجرای قوانین توسط دولت رو داره )
و شخص رئیس جمهور
(🚫که در ایران 75 درصد قدرت کشور دست رئیس جمهوریه که چهار سال یکبار با رای مستقیم مردم انتخاب میشه)
یا رای مستقیم مردم انتخاب میشن☝️🏻
و البته مردم مستقیما اعضای مجلس خبرگان رهبری رو تایین می کنن، که اون مجلس وظیفه نظارت به رهبری رو داره•••🔍
⁉️حالا ما باید این سوال رو مطرح کنیم
کهایران که دموکراسی خودش رو داره،
چرا آمریکایی ها باید
به دنبال برقراری دموکراسی
در ایران باشند؟!🤞🏿
باید ازشون بپرسیم
منظورشون از دموکراسی چیه🤔
در بهترین حالت ممکن،
(اگه خوش خیال🙄باشیم و فکر نکنیم
که آمریکا با دخالت در امور ایران همون کاری که با افغانستان و سوریه و عراق کرد، یا مثلا اگه خیلی باهم دوست باشیم کاری که داره با عربستان می کنه... 😂)
در بهترین حالت ممکن کشور ما
رو مثل کشور خودش میکنه
یعنی #آمریکاییسازی!!
که اینم خواب و خیال خوشی بیش نیست...😴
آمریکا تسلطی رو که رو کشور های دیگه منطقه داره رو ما نداره،
☄و هر روز #فشارهای بیشتری به ما وارد میکنه
وای به روزی که بتونه مستقیما تو ایران کاری بکنه... 🙄
📛این رو هم در نظر بگیریم،
که تعریف های ما و آمریکا
از زمین تا آسمون باهم فرق داره...
👌🏽یه مثال کوچیک:
اونا سردار سلیمانی رو یک تروریست، و کشور ایران رو حامی تروریست ها می دونن،
و جالبه از اون طرف نامزد های انتخاباتی شون هم، هم دیگه رو منتهم به ایجاد گروهک های تروریستی مختلف می کنن🤹🏻♀️
❌مسلما منظور اونها از دموکراسی که برا ایران تعریف کردند آزادی مردم ایران نیست...👊🏾