باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_چهل_هفتم ✍آنچهکه سبب حرکت و حواسجمعی میشودو هم راه انسان زیس
#دلنوشته
#صبرانه_ای_از_عشق
#قسمت_چهل_هشتم
✍🕊یه حــرفی رو نمی دونــم چه جــوری به قلــب هابرســونم اما میــگم ؛ اگر_بــرای خدا _ نگــاه خــداجهــت تمام تلــاشها بشــه و از هــمه چــیز رهابشــی جز بندگی در خــانهی خدا _ بخاطر این حس رها شدن و جهادی که تو در اون فقط نگاهِ_ابی_عبدلله رو دیــدی _ خدا تــمام اون آرزوها و آمــال و لــذت های حلــال دنیایی کھ تو بخاطر جهاد مستمر ازش گذشتی و تمــــام مخالفتهایی که با علاقههایی که لازم زندگی بود _ شاید ازدواج _شاید اشتغال_ هر انچهکه شاید روزی برای داشتنش اشک ها میریختیاز همهاش گذشتی و آگاهانه انتخاب کردی که رها شوی در جریان تلاش برای همان نگاه آرام و آهسته متوجه دستی میشوی تو را برای آنچه که ازش گذشتهبودی ،برای بهترِ از آن در مسیر رسیدن قرار میدهد، فکرش را میآورد؛حتی مقداری رنج و ابتلا با آن می آورد اما چون تو خودت را به بهترین مربی سپردهای و هیچ وابستگی به آن ها نداری _ حتی وسایل رسیدن را فراهم میکند و جالب تر اینکه تمام موانع راپلکانی برای وصال میکند .. این یک ماجرای عاشقانه از #نگاهِ_ابی_عبدلله به زندگی تو است..دلم سخت برای کربلا تنگ شده❤️🔥😭
یکی از برجسته ترین معجزات زندگی من؛همین بارداری همه چيزتمامم بود! یعنی اصلا ماشاءالله نه حال بدی داشتم نه فشار کار منزل نه روحیه ی منفی بافی ویا آشفتگی! لباسهای بارداری زیادی دوختم وهميشه با شیک پوشی وخوش لباسی در بارداری خودم را سرگرم میکردم و مرد خانه ام را دلگرم! دیگر رنگ کردن موها به دستور دکتر آذر ممنوع شده بود و باید مراعات میکردم!شاید باورتان نشود که من در دوران بارداری یک حبه قندهم نخوردم!چای را تلخ میخوردم!نمک اصلا وابدا!مصرف کنسرو و مواد نگهدارنده برای مادرباردارسم بود ومن با خواندن کتابها و مقالات ومجله ها حسابی به فکر این طفل بودم و هر از گاهی به سیبی که میخوردم سوره ی یوسف میخواندم و فوت میکردم که زيباروشود!اما بیشتر به سلامت و صالح بودنش تمرکز داشتم! خیلی از نکات معرفتی و معنوی را از بهار هدیه گرفته بودم ودر آغوش ذهن پر دغدغه ام فشرده بودم تاملکه ذهنم شود!روضه و مداحی وبانگ اذان که در فضا طنین انداز میشد دستی برسر طفلکم از روی پیراهن ميکشيدم واو را شریک میکردم در این بستر نور ورهايي!طفلکم مستفیض میشد وتکاني میخورد!گاهی لبخندوگاهي اشک از گوشه ی چشمانم چکه میکرد ومن آرام آرام داشتم مادری را لمس میکردم!خدا چگونه به این من ناچیز نظرکرده بود ومرابه حساب آورده بود؟دلم میخواست ببوسمش درآغوش بگيرمش!خدارا ميگويم!خدا باهمه جبروتش به تماشا نشسته بود ومن عاشقانه او را صدامیکردم! دکترم باسونويي که گرفت روبه من بالخند شیرینی گفت :چه پسرچشم درشتی!دستیارش گفت:چشم درشت!؟؟ او گفت :بله خانم ....شما یک پسر دارید که چشم های درشتش به خودتان رفته!برایم عجیب بود درون سونوگرافی چطورچشمها را حدس زده؟!جدي نگرفتم وبعد حساب و کتاب به سمت باربد که در پایین پله ها منتظر بود؛رساندم و گفتم:باربد عزيزم!مشتولوق بده پسره!باربد دستانش رابه هم سایید و خنده از روی لبانش کنارنمیرفت!آن هم شیطنت آمیز!ولی خب دختر راهم خیلی دوست داشت! داستان چشمهای درشت را که گفتم ؛گفت: دنيابيادمعلوم میشه خانم دکترت چند مرده حلاجه!؟شاید واقعا میدونه؟من سکوت کردم وفقط به سلامتی اش فکرکردم واز خداملتمسانه خواستم طفلکم سالم باشد زیبایی چه اهمیتی دارد و خدا آن لحظه به دعای دلم آمين گفت!🦋🌱✨🤲✨🌱🦋
❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌
لطفی بنما که خاک پایت گردم
دامن بتکان که تا گدایت گردم
دلتنگ زیارت توام اربابم
من را به حرم ببر فدایت گردم
صلی الله علیک یااباعبدالله♥️
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
از من مرنج گر وسطِ دل نشاندمت
سائل عزیزِ خویش به ویرانه میبرد..
حسین جانم
بطلب کربلا...😭💔
🥀همه هست آرزویم شرف لقای مهدی
🥀چه خوش است گر ببینم رخ دلربای مهدی
🥀همه نازم آن خدا را که نمود او مقدّر
🥀من رو سیاه مسکین شوم آشنای مهدی
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
🍃تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🍃
🌟شبتونمهدوی🌙
🌼࿐༅🍃🌼🍃༅࿐🌼
سلام امام زمانم💕
کی شود در
ندبه های جمعه پیدایت کنم
گوشه ای تنها
نشینم تا تماشایت کنم😔
می نویسم روی
هر گل نام زیبای تو را
تا که شاید
این روزجمعه ملاقاتت کنم❤️
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
ای که کشتی نجاتی،سلام آقاجان
توقتیل العبراتی،سلام آقاجان
مـن همان بی سروپایم که فقط میخواهم
کربلاقبل وفاتی،سلام آقاجان
صبح جمعتون حسینی💚🌤
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز هر اکانت مثل یک نیرو می تونه باشه برای #امام_زمان عج 💪🏻
⭕️ یادت باشه امام زمان عج سرباز می خوان ، نه علاف مجازی 💯
#جمعه_های_مهدوی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
#آدینه_های_بی_سردار
نمیشود بنویسم به یادت افتادم
به قدر ثانیه حتی نرفتی از یادم...💔
#حاج_قاسم_تاابد_قهرمان
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گنـــج_عظیــــم
آیت الله جاودان
مدتیست یچیزی میخوام خدمتتون عرض کنم، قدر بدونید.
بعد از #نمازهای_واجب، این عمل رو انجام بدید...
#حتما_ببینید 👌
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
در غروب جمعه
هفت بار این دعا را بخوانید
و تا هفته بعد از بلایا محفوظ بمانید✨
🔰اللَّهُمَ صَلِّ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
وَ ادْفَعْ عَنَّا الْبَلاءَ الْمُبْرَمَ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأرْضِ
إنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
📚ابواب الجنّات في آداب الجمعات، ص۲۶۴
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیدانستیم از ظهورت چقدر فاصله داریم آقا
آه ، از جمعه بی تو گله داریم آقا😭💔
🎙 #صابر_خراسانی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
enc_16344531561088011483815.mp3
3.17M
ذکر غروب جمعـہ ها
آقام کجاست . . .
اونکـہ امید قلب ماست
آقام کجاست . . .🥺
🎙سید رضا نریمانے
اگر آسمان چشمانتان بارانی شد ، خادمان کانال را هم دعا کنید 🤲🏻
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
🌱خدایا از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ..
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد!
ماندهام تو را نداشتم چه میکردم ...!
🌹دوستت دارم، خدای خوب من
#شهید_مصطفی_چمران
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
⭕️"نصیحت مهم حاج حسین یکتا به دهه هشتادیها"
دهه هشتادیها! جوونیتونو نوجوونی تونو مفت نفروشید. اگه یه روزی حججی ، شد حججی و سری توی سرها شد، اگه حاج قاسم دلبر شد، بخاطر این بود که توی یک محیطی قرار گرفتن که اون محیط تربیتشون کرد. من ازتون میخوام که بگردید دوست خوب پیدا کنید، بگردید محیط خوب پیدا کنید، بگردید حرف های خوب، مطالب خوب پیدا کنید...
#حاج_حسین_یکتا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_چهل_هشتم ✍🕊یه حــرفی رو نمی دونــم چه جــوری به قلــب هابرســ
#دلنوشته
#صبرانه_ای_از_عشق
#قسمت_چهل_نهم
✍ .🌑.
.🌧.
سکوت و گاهی روی هم گذاشتن چشمها وباز دمی عمیق از تو نفس کشیدن، نشان
از پناه آوردن یکبیپناه به آغوش¹ امنحریم توست [گویی صدایی میپیچدبلاخره رسیدم]
اینجا حالتی عجیب به قلب دست میدهدکه گویا صدای شکستنش میآید، کمی سربهزیرلب به دندان میگیرد و اشک میسازد ،چهقدراین حال خوش حضور شیرین است ..
خب با تعیین جنسیت مامان نوشین حالا باید سيسموني تهیه میکرد علی آقا و مهناز خانم یک دختر دوساله ی بسیار زیبا داشتند ومن بسیار اورا دوست ميداشتم!او کاملا شبیه مامان نوشین و پدرش ومن بود!درست شبیه کارت پستال های خارجي!سفيدو موطلایی وباچشم های سبزی که عسل وسطش را محاصره کرده بود!دلم میخواست دختری مثل اوداشتم!مي آوردمش خانه مان وتوی حیاط برایش بساط آب بازی به راه می انداختم وبعد بایک فرنی مورد علاقه اش دلش را میبردم! باربد هم خیلی دوستش داشت! بعد موهای موّاجش را خشک میکردم ولباس تنش میکردم وميبردمش خانه و کلی خوشحالش میکردم!به همراه باربد و مامان نوشین و مامان راضیه وآبجی بهار رفتیم خرید ...من قبل از اینکه سيسموني بخرم سربه هوا درمیان کوچه های حسن آباد تهران با باربد پرسه میزدم و میخواستم سرویس چوب کودک خاصی بخرم ولی یهو چرامنصرف شدم!خیابان بهار وسميه مختص پوشاک نوزادوکودک بود ومن عاشقانه آنها را به ذهن پر دغدغه ام می سپردم وباتک تکشان خداحافظی میکردم آنقدر به وجد می آمدم که گاهی یادم میرفت حرکت کنم با ضربه ای که به بازويم میزد وباخنده مراتماشاميکرد به خودم می آمدم وباز با تصور نوزاد درونم خودم را اميدوارميکردم و جمع و جور وبه راه می افتادم تا شب پرسه زدیم وبعد راهی شدیم...توی شهر قزوین به سيسموني فروشی معروف رفتیم ودر گیر و دار برند ها ومارکهابودم!لباس و خرده ريزهاي سيسموني و سرویس چوب کامل خریدم و مامان نوشین را حسابی خالی کردم!خجالت می کشم وقتی اینهمه شلوغش کردم وتجملاتي اش کردم!میخواستم کم نیاورم اماجلوي چه کسي؟چرا؟به کجا چنین شتابان؟تو ره سفر نداری زغبار این بیابان؟
من هم گاهی اوقات ضد ونقیض شده بودم!اما به خودم آمدم وديدم روزهای. آخر است و دکتر دارد نسخه های خاص ميپيچد!!بله!تازه دکترها شروع کرده بودند تبلیغات زایمان سزارین و تعیین وقت معین برای به دنیا آوردن نوزاد در بیمارستانهای خصوصی که ياجراحشان بودند ویا سهامدار!با ادای احترام به عده ای خاص از پزشکان که در راستای زایمان طبیعی بسیار هم تلاش میکنند؛اما می دیدم که در مطب معروف شهرم چه بساطی به راه است وزنان دیگر چطور هزینه تراشی میکردند برای همسرزحمت کش بينوايشان!نوبت من بود!دکتر بعد از معاینه وتوصیه هاش تا آمد مقدمه چینی کند من شروع کردم....چه مقدمه ای...
دیگر مات من بود ومن پیروز ميدان!
ادامه دارد....
❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌
به جز تو کیست که حُسنَش دلی ز ما ببَرد♥️
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
شب تون
راهتون
عاقبت تون
حسینی 🤲
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
مولاجانم
🔅نسیم صبح سعادت، خدا کند که بیایى
رسیده شب به نهایت، خدا کند که بیایى...
🔅جهان ز دودِ ستم شد سیاه، در برِ چشمم
فروغِ صبحِ سعادت، خدا کند که بیایى...
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
🍃تعجیل در فرج مولایمان صلوات🍃
🌟شبتونمهدوی🌙