🌷🕊
شهید آوینی:
«راه قدس با كاهلی و تنآسايی و دل به جيفه بیمقدار دنيا بستن ميانهای ندارد.
🔹راه قدس مرد جنگ میخواهد و مرد جنگ نيز كربلايی است و كربلايی، مرد ميدان عشق است و از سختیها و مشقات و سرباختنها و جان دادنها نمیهراسد.»
منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح
#طوفان_الاقصی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
با سلام
با توجه به شراط سخت و بحرانی مردم مظلوم غزه
تصمیم داریم به نیت نصرت الهی و پیروزی جبهه ی مقاومت
دست توسل به دامان پاک پنج تن آل عبا داشته باشیم
لطفا وارد لینک زیر شده و روی کلمه ی ثبت بزنید و
تعداد حدیث کسایی را که قرائت می کنید ثبت کنید
https://EitaaBot.ir/counter/ndoq
لطفادربین دوستان و آشنایان تون نشربدین
💠اللهم انصر الاسلام و المسلمین
واخذل الکفار و الیهود والمنافقین🤲
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_پنجاه_پنجم ✍ چهقدر من حرفهای بغض دار تو بودم که ابرها آن را مع
#دلنوشته
#صبرانه_ای_از_عشق
#قسمت_پنجاه_ششم
✍ .🌑. • دلتنگی همان زیارتی است که
.🌧. حجمدرک آن برایِآن قسمتیاز
روح که متصل به بدن است ،
سخت است ، لذا قلببرای
بخشی از خودش اشک را
می سازد تا با لباس گریه
آرام بگیرد .. •
آرزوهای خانوادههای مضطرب
فلسطینی برای امام زمان ..💚
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
✍خب برای بیرون رفتن از خانه؛محدودبودم!اگربراي خريدبهانه میکردم قطعا مامان راضیه پیش دستی ميکردوخودش روانه ی خرید میشد.برای رفتن به خانه ی پدری هم؛بايد بااجازه و هماهنگی با باربد پیش میرفتم وگر نه دوباره بلوایی برپاميشد!دوست داشتم تعقیبش کنم و خودم با او روبروشوم و تکلیف این رفتارهایش را روشن کنم؛اما؛زهي خیال باطل! بهار و سیاوش با جعبه ی شیرینی وارد خانه شدند و سیاوش ماشین جدیدش را آورده بودومامان راضیه داشت اسپند دودميکرد وخوشحال بود!ماشین سوناتاي سفید که خیلی زيباوچشم نواز بود..حالا دیگر باربد گواهی نامه داشت وبرای رانندگی باپرايدش آماده بود و هرشب ما را بیرون میبرد بهاروسیاوش باهم؛نگار و مامان راضیه وبرسام ومن و باربد!گاهی همه میرفتند سوارماشین سیاوش و من وباربد؛تنها میشدیم!اما من همین که آهنگ را پلی (روشن)میکرد عین ابر بهار ميباريدم و نگاهم فقط به بیرون بود وبرای حال دل خودم زار میزدم ...باربد سکوت میکرد و هر از گاهی،چیزی می پرسيدتابرگردم و دل به این گشت دونفره بدهم!اما دل من گرفته بود!این دل مخملي،حالا زبر و زمخت شده بود و نوازش کردنش سخت بود ودست نوازشگر را می بريد و زخمی میکرد!بهار مرا دید و از دیدن من پشت شیشه ی ماشین که حواسم اصلا هم به اونبود؛قيافه ی دردناک و غمگینم دل هر رهگذری را به درد می آورد!دلم میخواست زودتربرگرديم وتنهاباشم!فکر مشاوره به سرش زده بود!بامشورت بامن سیاوش نوبتی گرفت و چند روز بعد قرارشد به مشاوره برویم آن هم با دوبرابرهزينه که خودش متقبل شده بود.البته من مخالف بودم چون پولی برای مشاوره آن استادمعروف نداشتم ونگار میخواست وضعیت را بهبود ببخشد!چون مي دید که دارم دست وپا میزنم و هیچ چیز سر جای خودش نیست!البته باربدنبايد از ماجرا خبردارميشد وگرنه دوباره یک دعوای مفصل برپاميشد!دلم بیتاب بود و باید سوالهاو هرچیزی که بود را در ذهنم طبقه بندی میکردم تا برای حل وفصلشان از مشاور کاربلدمعروف؛ فوت و فن کوزه گری فرابگيرم و راه و چاه را در یابم....لباس شیک و بلندی پوشیدم وکفشهاي نوک تیز پاشنه دارم را برق انداختم و شال زیبایی را انتخاب کردم...کیف زنانه ام را دستی انتخاب کردم تا بتوانم مشاورم را محک بزنم!باید به من میگفت که چه کم دارم؟کجای کار ایراد دارد که تا می آيدعاشقي کند؛ميپرد؟من توقع کمک داشتم وعزمم را جزم کرده و راه افتادم سمت ماشین!سیاوش "اِی ولایی " گفت و بهار لبخندی زدو سوار شدم!
ادامه دارد..
❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌
گر برون آرند جانم را زِ خلوتگاهِ دل
نیست ممکن جانِ من، کَز دل برون آرم تو را...💔
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله الحسین
✨شب تون
✨ راهتون
✨ و عاقبت تون
✨حسینی 🤲
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
مولا جانم💚
🍂به یک عشق معمایی قسم خورد
به راز یک شکیبایی قسم خورد...
🍂خدا «والعصر» گفت و از سر شوق
به آن روزی که میآیی قسم خورد...
🌤اللهمعجللولیکالفرج 🌤
🍃تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🍃
🌟شبتونمهدوی🌙
همه با هم
به نیت نجات و پیروزی مردم مظلوم غزه پنج مرتبه آيه ی شریفه ی "امن یجیب" را بخوانیم
💠امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء 💠
امام زمان دعاگوتون 🤲
اَلسَلام اِی نورِ فَـوق ڪُلً نـور
وارثِ زهرایـیِ قلبِ صبـور
بی حضورٺ عاشقـی درمانده گفت:
"رَبّنا عَجـّلْ لَنا يَومَ الظهـور"
صبح اولین روز هفتتون مهدوی💚🍂
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz