#دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین رسید.
گفت: آقای قصاب ولش ڪن بزار بره.
گفت: به تو ربطی نداره. گفت: ولش ڪن بزار بره..
_به تو ربطی نداره!
دستشو برد بالا، محکم گذاشت تو صورت علی(ع)
آقا سرشو انداخت پایین رفت...
🔸مردم ریختن گفتن فهمیدی کیو زدی؟! گفت: نه فضولی میڪرد زدمش گفتن: زدی تو گوش #علی خلیفه مسلمین!
💠ساتورو برداشت دستشو قطع ڪرد، گفت: دستی ڪه بخوره تو صورت علی(ع) دیگه مال من نیست. دستی ڪه بخوره تو صورت امام زمانم نباشه بهتره!!!
👈#امام_زمان(عج) فرمود: هر موقع #گناه
میکنی یه #سیلی تو صورت من میزنی...😭
#تلنگرانه
#به_خاطر_مهدی_فاطمه_گناه_نکنیم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
خدایا؛ تو بخاطر ما
با ابلیس دشمن شدی..؛
عفومان کن که گاهی
با او همدست میشویم
علیه تو..
در کوچه و خیابان سرتان را بالا نگیرید. باصدای بلند در جلوی نامحرم حرف نزنید.
سعی کنید سربه زیر باشید. اگر با #نامحرم زیاد و بی دلیل صحبت کنید، #حیا و عفت او از دست میرود..
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌿
#گناه_نکنیم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
در کوچه و خیابان سرتان را بالا نگیرید. باصدای بلند در جلوی نامحرم حرف نزنید. سعی کنید سربه زیر باشید
بزرگوارانی که این روزها نجف مشرف میشید
فرصت زیارت مزار با صفای
شهید غریب مدافع حرم
هادی ذوالفقاری
در وادی السلام
را از دست ندین ..
.
باند پرواز 🕊
بزرگوارانی که این روزها نجف مشرف میشید فرصت زیارت مزار با صفای شهید غریب مدافع حرم هادی ذوالفقاری
از نجف که می خواستم راهی مشایه بشوم،هنوز غرق اشک و آه بودم.. خداحافظی نکردم شاید بابا علی وقتی ببیند بدون خداحافظی رفته ام،کسی را بفرستد دنبالم و سراغ من دیوانه را بگیرد..شورطه ها نعره میزدند،زائر حَرِّک!
ترسیده بودم از صدای ضخم و بلندشان،مسیرقبلی نجف به عمودها را عوض کرده بودند...
شارع (خیابان)جدید و ناشناسی بود..حداقل برای من نه دیگران!سرم را بلند کردم دیدم اینجا وادی السلام است!یاللعجب!!!
من کجا؟وادی السلام کجااااا؟
وقتی که ایران بودم،بارها دلم میخواست به وادی السلام بیایم و علما و مومنین آنجا را درک کنم و زیارتشان کنم،حالا ناخواسته،من بدون پرس و جو،وادی السلام بودم..چشمانم تار میدید و اشک امانم را بریده بود...همراهانم داشتند از علما و اهل این سرزمین نور میگفتند که عکسی با نام آشنا و بزرگش،نظرم را جلب کرد!آیت الله قاضی طباطبایی!کسی که عاشق مولا علی(ع)بود.پرت شدم به زمان قدیم و تک تک صفحه های تاریخ و کتاب معروف «کهکشان نیستی»جلوی چشمانم ورق خورد..بیقرارتر شدم..همراهانم سمت مزار ایشان رفتند و من عین کسی که گنج پیدا کرده،پا تند کردم ببینم کجاست این مرد با صلابت خدایی؟!
وضو داشتم،کوله ام را گوشه ای زمین گذاشتم،زمین فرش شده بود،قسمتی از خانه ی بهشتی آیت الله ،برای زیارت عموم ،چشم را نوازش میکرد و بازهم مغناطیس شدیدشان مرا سمت خودشان میکشید! گوشه ای پیدا کردم دور از چشم نامحرمان،نماز بخوانم!اما من روی زمین نبودم!نماز را به ایشان و اهل قبور آنجا هدیه کردم و در و دیوار آنجا را بوسیدم،انگشترهایم را طبق عادت معمول،به کتیبه ها و مزارشان وکتابهای آنجا متبرک کردم!دلم میخواست آنجا بمانم!هوا تاریک بود..باید همراهانم را مشایعت میکردم،نگاهی انداختم به ایشان،چرا حال وهوایشان آفتابی بود و آرام ؟!
من مثل دریای طوفانی،نا آرام و بارانی بودم،اشک سرازیر میشد وباهر قطره اش ،سیلی محکمی به نرمی گونه هایم میزد،داغ و سوزان بود!ناگهان یادم آمد شهید «#هادی_ذوالفقاری»هم مزارش اینجاست! اخلاق همراهانم را خوب میشناختم که اگر خسته باشند و یا دیرشان بشود،مخالفت می کنند،اما یکی از همراهانم میدانست که من عاشق این شهیدم و زیارتش آرزوی قلبی من است! در هوای تاریک وادی السلام نمیشد به راحتی پیدایش کرد و او را زیارت کرد،هرکدام سمتی رفتیم.گفتم :من تو عکساش دیدم که خیلی از مزارش سربند آویزونِ،کتیبه های زیادی داره با گلای رنگی!
یکی از آنها به من خندید و گفت:«هستی جان تو تاریکی که اینا معلوم نیست،ول کن بیا بریم ،خودتو اذیت نکن،تو که براهمه نماز خوندی،بهش میرسه دیگه،تاریکه!»
سرم را پایین انداختم و دنبالشان راهی شدم،در دلم غوغایی بود!با خودم گفتم حتما با مرا با اعمال بدم سنجیده و مرا رانده!
اما کاش میشد پیدایش کنم!
بازهم با دیدن حال بیقرار و آشفته ام،دلشان نیامد وهر از گاهی دلداری ام میدادند دفعه ی بعد،مهم نیست،ناراحت نباش!اما من فکر میکردم تا کی زنده ام ؟مگر می توانم مطمئن باشم که تا کی زنده ام،؟!بنابراین گفتم کاش خودش را نشانم بدهد!سمت راست و چپ خیابان،پر بود از مزار و عکسهای بزرگ و کوچک و قلبی بیقرار درون سینه ام میکوبید!زیرلب زمزمه میکردم فاتحه ی کبیره را،که یکهو سرم را چرخاندم سمت راست خیابان،عکس لبخند دار او زبانم را بند آورده بود،بادست اشاره کردم پیدایش کردم،ایستادن همراهانم همانا،دویدن من سمت مزار شهید همانا!حالا برایم خوشحال بودند وچند تایی هم از حرکات غیرعادی ام عکس گرفتند و گفتند:«بیا،خیالت راحت شد،فقط دو ساعت نشینی دیرمیشه،بریم»
چشم بلندی گفتم و وارد شدم...
سلاااااااام علیکم آقا هااااادی!
یاد تک تک روزهایی که در خلوت با او داشتم و درد دلهای بی وقفه و مداحی ها و هرجا که یادش کرده بودم،افتادم و گفتم :شما خیلی آقایی داداش،نذاشتی آبجیت دلتنگ از اینجا بره،آب معدنی که دستم بود را باز کردم و با طهارت،سنگ مزارش را با نوک انگشتان بی رمقم،جان دادم و یک دل سیر گریه کردم و از او هم خواستم شهادت و مسیر شهادت را در زندگی ما،شفاعت کند و در تاریکی با چراغ قوه گوشی همراهانم خوب نگاهش کردم و گفتم:من کجا اینجا کجا؟
انگار بالشگری از شهدا به دیدنش که رفته بودم،خوشحال و سرمست بود که آنگونه لبخند زد از اعماق وجودش..خودتان ببینید؟!چه استقبالی کرد با معرفت !!
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند!
آیا بُوَد که گوشه ی چشمی به ماکنند!؟؟!
من بودم و یک دنیا «هق هق» و «نظر لطفشان!»😭😭😭😭🖤🏴
✍س.م
❌کپی جایز نیست؛لطفا بازارسال کنید ❌
.
باند پرواز 🕊
از نجف که می خواستم راهی مشایه بشوم،هنوز غرق اشک و آه بودم.. خداحافظی نکردم شاید بابا علی وقتی ببین
دلنوشته یکی از عزیزان کانال مون که همین روزها به قصد زیارت اربعین راهی مشایه شدند
از رزق زیارت شهید #هادی_ذوالفقاری
.
.
🖤 روی پیراهنش نوشته بود :" تا کربلا راهی نیست.."
رزمندگان ما پیش از آنکه سرباز جنگ باشند، عارف بودند
آنها یقین داشتند به آنچه می گفتند
و درست همانی بود که از سوی آنها گفته شد
تا کربلا راهی نبود..
و تو ای برادر و خواهری که این متن را میخوانی!
اگر در مسیر کربلا هستی؛
یاد آنها که با آرزوی "یا شهادت یا زیارت" آسمانی شدند را فراموش نکن...
#اربعین
#زیارت_به_نیابت_شهدا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
آقایامامحسین؛
ماهنوزسرِحرفمونکهگفتیم
"دوریودوستیسرمنمیشه" هستیما!
اُنظُر اِلَینا یا ایُهاَالعزیز😭
هرکس رسید؛ سوال کرد: زائری؟
از این سوال، دلِ پُرخونِ ما گرفت😔
#اربعین
#امام_حسین_قلبم
.
لینک ناشناس مون برای دریافت دلنوشته های اربعینی شما💔
https://harfeto.timefriend.net/16839138673523
.
حسین جان....
بطلب عیب ندارد همه را الا من
من به جا ماندن از این قافله عادت دارم💔
#6_روز تا #اربعین🏴
#اللهم_ارزقنا_زیارٺ_اربعین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
1_12688776955.mp3
3.26M
بگن سفر میگم فقط کرب و بلا
اربعین میخوام ازت کرب و بلا..💔
#6_روز تا #اربعین🏴
#اللهم_ارزقنا_زیارٺ_اربعین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
🍃من جا مانده نیستم..
من دلم را خیلی پیش تر از حالا فرستاده ام، خیلی وقت است دلم ساکن بین الحرمین توست..
من روحم سرگردان نجف تا کربلاست و اشکم دارد شستشو می دهد غبار قدم های زوارالحسین را !!😭
من پاهایم تاول زده از بس برایت دویدم..
من جانمانده ام،
من تا ابد به پای تو می مانم ، حسین ..
آرام جانم !
#دلتنگ_اربعین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
مولاجانم
قدمهاواشکهایماننذرظهورت..
به امید آن روز که بنویسد
[ حُبُ المَهْدی یَجمَعُنا ...]
وسرانجام از برکت دعاهایزائرانِ
اربعین ،
غیبتطولانی مولاجانمانمهدی-عج
پایان یافت...!
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
شبتون مهدوی💚
التماس دعای فرج🤲
.
.
سلام امام زمانم💚
🔅 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الدَّوْلَةِ الشَّرِیفَةِ...✋
🌱سلام بر تو و بر امید فرح بخش آمدنت،
آنگاه که حکومت خدا را نشانمان میدهی و خشکسال آرزوهای ما را با باران مهربانی ات سیراب میکنی؛
آنگونه که بعد از آن هیـــچ عطشی، هـرگــز بی تابمان نکند.🍃
صبح سه شنبه تون امام زمانی 💚
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
زلال اشڪ و دعایے سلام اربابم
سُـلالــۂ النـجبـایـے سلام اربابم
سپیده سَرنَزده روبـروے ڪرببلا
بہ گریہ گفٺ گدایـے سلام اربابم🤚
🏴اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْـنِ
🏴وَ عَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْـنِ
🏴وَ عَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْـنِ
🏴وَ عَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْـنِ
صبحتون حسینی ❣
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
✍ يك #تلنگر...
🔻به راستی چرا و برای چه هدفی به این دنیا آمده ایم؟؟
👌ما بعد از پرستش خدا ، هدفی جز نوکری امیرالمومنین علی علیه السلام و اولاد علی (علیهم السلام) تو این دنیا نداریم!
و امروز فرزند مولا علی بین ما ، حی و حاضر یار می طلبد...و تنهای تنهاست...
نکنه خدای ناکرده یک لحظه باخودمون بگیم:
"من کجا و یار #امام_زمان کجا!!"
این وسوسه ی شیطانه!!
👌برای "یار امام بودن" یک آن هم درنگ نکنیم و دست از تلاش برنداریم!
🔹دست از طلب ندارم تا کام من برآید
🔹یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
#سه_شنبه_های_مهدوی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نوای_مهدوی
#امام_زمان عج
دوست دارم صدام کنی و من بگم جآانم❤️
#سه_شنبه_های_مهدوی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
#تشرفات
#حاج_قدرت_الله_لطیفی_نسب
#ماجرای_حفر_چاه_آب_مسجد_جمکران
📜در کتاب راه وصال نوشته مرتضی لطیفی نسب (فرزند حاج قدرت الله ) آمده است که مرحوم حاج قدرت اللّه لطیفی نقل می فرمودند:
🖋 چند ماه پس از مراسم کلنگ زنی مسجد مقدس جمکران به محض احتیاج به آب تصمیم به حفر چاه عمیق گرفتیم.
به شرکتی که واقع در خیابان سعدی تهران بود رفتیم و با مدیر شرکت صحبت و قرار شد که در ازای پرداخت مبلغی حفر چاه صورت بگیرد و ما چک بیعانه را به مدت دو هفته بعد را به ایشان دادیم و بقیه مبلغ که آن زمان چشم گیر بود موقع تکمیل و تحویل چاه به ایشان بدهیم.
شب جمعه بود من در داخل مسجد مشغول عبادت بودم که کسی کنار من آمد و به شانه من زد و برخاستم دیدم مرحوم آیت اللّه حاج سید حسین قاضی است ، پس از احوالپرسی به من گفتند دو نفر از طرف آقا صاحب الزّمان بیرون منتظر شما هستند و فرمانی از حضرت برای شما آورده اند. با ایشان بیرون آمدم و با آن بزرگواران ملاقات کردم و فرمودند:
آقا فرمودند: این محل که برای حفر چاه انتخاب شده مناسب نیست و در ضمن در آینده به داخل مسجد می افتد . عرض کردم پس کجا؟فرمودند:مکان و محل جدیدی را نشان داده و رفتند.
وقتی مهندسین حفاری روز شنبه آمدند تا مشغول به کار شوند به ایشان گفتم که در فلان محل چاه احداث کنید با مخالفت آن ها مواجه شدیم چرا که گفتند آن مکان مناسب نیست. لاجرم تعهد دادیم که اگر به آب نرسیدیم همه هزینه ها به عهده ما می باشد و بدین ترتیب حفر چاه آغاز شد.
زمانی که برای تحویل چاه که حدود5 هفته بعد از شروع بود آمدیم کار حفاری آماده شده بود وآماده بهره برداری بود و موعد رسیدن چک و تحویل باقی مانده پول بود که هیچ پولی هم موجود نبود و من به حضرت متوسل شدم که خودتان عنایت بفرمائید در همین أثنا صاحب شرکت وارد مسجد شد و بعد از من پرسید چه کسی به شما گفته در این مکان چاه بزنید؟
گفتم: صاحب این مسجد مولایم حجه ابن الحسن(علیه السلام) سپس تأملی کرد و به پسرش گفت چک آقا را به ایشان برگردان و بعد گفت این چاه هم هدیه ای از ما به مسجد باشد و این چاه از آن زمان تا کنون بدون کوچکترین خللی آب مسجد را تأمین کرده است.
#امام_زمان_عج
#سه_شنبه_های_جمکرانی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz