مطمئن شده بود که جوابم مثبت است تیر خلاص را زد
صدایش را پایین تر آورد و گفت:
دوتا نامه نوشتم براتون یکی توی حرم امام رضا علیه السلام، یکی هم کنار شهدای بهشت زهرا..
برگه ها را گذاشت جلوی رویم کاغذ کوچکی هم گذاشت روی آنها درشت نوشته بود
از همان جا خواندم زبانم قفل شد☺️
تو مرجانی، تو در جانی، تو مروارید غلتانی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی...💞
شهید محمد حسین محمدخانی✨
#قصه_دلبری
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
💛||•#رمان °• 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_بیست_و_چهارم حالا در این هیر و ویر پیله کرده بود
💛||•#رمان °•
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_بیست_و_پنجم
مدام زیر لب می گفت :« شکر که جور شد ، شکر که همونی که میخواستم شد ، شکر که همه چیز طبق میلم جلو می ره ، شکر ..»❤️
موقع امضای سند ازدواج دستم می لرزید، مگر تمامی داشت
شنیده بودم باید خیلی امضا بزنی ، ولی باورم نمی شد تا این حد
امضاها مثل هم در نمی آمد . زیر زیرکی می خندید :« چرا دستت می لرزه؟!
نگاه کن! همه امضاها کج و کوله شده !»😂
بعد از مراسم عقد رفتیم آرایشگاه ، قرار شد خودش بیاید دنبالم .
دهان خانواده اش باز مانده بود که چطور زیر بار رفته بیاید آتلیه اصلأ خوشش نمی آمد ، وقتی دید من دوست دارم ، کوتاه آمد 😁
ولی وقتی آمد آنجا ، قصه عوض شد .
سه چهار ساعت بیشتر نبود باهم محرم شده بودیم .
یخم باز نشده بود ، راحت نبودم ...
خانم عکاس برایش جالب بود که یک آدم مذهبی با آن ظاهر ، این قدر مسخره بازی در می آورد که در عکس ها بخندم 😂
همان شب رفتیم زیارت شهدای گمنام دانشگاه آزاد ..
پشت فرمان بلند بلند می خواند :« دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم / خیلی حسین زحمت مارا کشیده است!» 😍
کنار قبور شهدا شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا و دعای توسل .
یاد روز هایی افتادم که با بچه ها می آمدیم اینجا و او همیشه خدا اینجا پلاس بود .
بودنش بساط شوخی را فراهم می کرد که« این بار اومده سراغ ارث پدرش!»😂
سفره خاطراتش را باز کرد که به این شهدا متوسل شده یکی را پیدا کنند که پای کارش باشد ..
حتی آمده و از آنها خواسته بود که بتوانند مرا راضی کنند به ازدواج 😕
می گفت قبل از اینکه قضیه ازدواج مطرح شود ، خیلی از دوستانش می آمدند و درباره من از او مشورت می خواستند
حتی به او گفته بود برایشان از من خواستگاری کند،
و غش غش میخندید که :«اگر میگفتم دختر مناسبی نیست بعدا به خودم میگفتند پس چرا خودت گرفتیش؟!😂
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
💛||•#رمان °• 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_بیست_و_پنجم مدام زیر لب می گفت :« شکر که جور شد
💛||•#رمان °•
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_بیست_و_ششم
اگه هم می گفتم برای خودم می خوام که معلوم نبود تو بلهبگی!» 😂
حتی گفت :«اگه اسلام دست و پامو رو نبسته بود ، دلم می خواست شمارو یه کتک مفصل بزنم !»😅
آن کل کل های قبل ازدواج ، تبدیل شدند به شوخی و بذله گویی
آن شب ، هر چی شهید گمنام در شهر بود ، زیارت کردیم 😍
فردای عقد رفتیم خانه خاله مادرش
آنجا هم یک سر ماجرا وصل می شد به شهادت.
همسر شهید بود ، شهید موحدین
روز بعد از عقد نرفتم امتحان بدهم .
محمد حسین هم ظهرش امتحان داشت . با اعتماد به نفس ، درس نخوانده رفت سرجلسه 😐
قبل از امتحان نشسته بود پای یکی از رفقایش که کل درس را در ده دقیقه برایش بگوید...
جالب اینکه آن درس را پاس کرد
قبل از امتحان زنگ زد که «دارم میام ببینمت!»
گفتم :«برو امتحان بده که خراب نشه!»
پشت گوشی خندید که «اتفاقا میام که امتحانم خراب نشه!»😁
آمد
گوشه حیاط ایستاد ، چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم .
دوباره این جمله را تکرار کرد : «تو همونی که دلم خواست ، کاش منم همونی بشم که تو دلت می خواد!» 🙃
رفت بعداز امتحان ، زود برگشت.
تولدش روز بعد از عقدمان بود💞
هدیه خریده بودم : پیراهن ، کمربند ، ادکلن . نمی دانم چقدر شد ، ولی به خاطر دارم چون می خواستم خیلی مایه بگذارم ، همه را مارک دار خریدم و جیبم خالی شد ...
بعد از ناهار ، یک دفعه با کیک و چند تا شمع رفتم داخل اتاق . شوکه شد خندید :«تولدمنه؟ تولد توئه ؟ اصلا کی به کیه؟😂
وقتی کادو را بهش دادم گفت :«چرا سه تا؟!»
خندیدم که «دوست داشتم!»
نگاهی به مارک پیراهن انداخت، طوری که توی ذوقم نزده باشد ، به شوخی گفت :«اگه ساده ترم میخریدی به جایی برنمی خورد !»😊
یکی پیس از ادکلن را زد کف دستش ، معلوم بود خیلی از بویش خوشش آمده:«لازم نکرده فرانسوی باشه .. مهم اینه که خوشبو باشه!»
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
مظهر انوار ربانی حسین بن علی
آنکهخاکآستانش،دردمندانراشفاست:)
#السلامعلیکیااباعبدالله♥️
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
- از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد
- دل جدا باخته و عقل جدا باخته ام !💔
#آقاجانم حسین ♥️
1_3990924238.mp3
5.87M
🍃حرمت نوکریمو به زیر پا گذاشتم
🍃انگار نه انگار با تو قول و قراری داشتم
😭💔
🎙حاج #مهدی_رسولی
رزق حسینی شب ششم ماه رمضان
التماس دعا
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
✨🕊🌙🌼🌹🌼🌙🕊✨
#مهدے_جان 💚
🌷 با این دل بیقرار خیلی سخت است
💐 جا ماندنمان زیار خیلی سخت است
🌿 تو درد فراق دیده ای، می دانی
🥀 برگرد که انتظار خیلی سخت است
#اللهم_عجـل_لولیک_الفـرج 🌤
❣ #سلام_امام_زمانم❣
جانم فدای نام تو يا صاحب الزمان
قـربان آن مقام تو يا صاحب الزمان
جان ميدهم بخاطر يکلحظهديدنت
دلعاشقِ سلامِ تو يا صاحب الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج☘
#امام_زمان (عج)
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
اول صبــح به سمت حرمت رو کردم
دست بر سینه سلامی به تو دادم ارباب
سر صبحی شده و باز دلـم دلتنگ است
السلام ای سبب سینه تنگم ارباب...
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
صبحتون حسینی💚🌤
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #پیشنهاد_دانلود
🪴 دعای روز ششم ماه مبارک رمضان در
یادمان شهدای عملیات والفجر۸🪴
التماس دعا🤲
#ماه_رمضان
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
Tahdir joze6.mp3
3.98M
📖 تندخوانی کلام الله مجید
📢 قاری : استاد معتز آقائی
🔵 جزء ششم
#ماه_رمضان
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای آنچه اعتقاد دارید ایستادگی کنید ، حتی اگر هزینه اش فقط ایستادن باشد....🍂
🎙شهید احمد متوسلیان
#امام_زمان(عج)
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
ابراهیـممۍگفـت:
مطمئـنبـٰاشهیـچچیزۍمثـلبرخوردِ
خـوبروۍآدمتأثیـرنـدارھ..✨
˼
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
‹📻🕊›
وشھادت:
نصیبڪسانۍمیشود،
کہدررهِعشق:بۍترس
باجانخودباز؎ڪنند......💛
˼
#امام_زمان (عج)
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
یکیازشرایطموفقیتانسان..؛
درککردنقیمتوارزشوقتاست!💟.
#شهیدمطهری🕊 !
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
#تلنگرانه
🔸🔸 مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو ساختن بود که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد..
🔸🔸 مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اتمام وضوی آخوند آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
🔸🔸 به هنگام خروج، مرحوم کاشی پرسید:
چه کار می کردی؟
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
🔸🔸 آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم نماز می خواندی...!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
🔸🔸 این جمله در مرحوم آخوند خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می گفت:
✅ من یاغی نیستم
🔸🔸 خدایا خودمان هم می دانیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!...
فقط آمدیم در این ماه مبارک رمضان بگویبم :
🌹🌹خدایا ما یاغی نیستیم....
بنده ایم...
التماس دعا
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید 👌👌
💠استاد عزیزی درمورد انرژی منفی که از خانم های بی حجاب ارسال میشه و انرژی های منفی که دریافت می کنند که موجب افسردگی و حال بد درونی میشه صحبت می کنند...
✅کاملا علمی مسائل حجاب رو بررسی میکند.
نشر حداکثری
#بی_تفاوت_نباشیم
#حجاب
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈دختر خانم:
تو باید بوی حجب و حیا و پاکی بدی.
نه بوی زباله و کثافت....
🪰و الّا مگسها همیشه دنبالت می افتن.
#نه_به_کشف_حجاب
#بی_تفاوت_نباشیم
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz