باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_صد_و_دوازدهم ✍ مــیگفت ســعی کــنید از ته دل بــرای اون حسهای
#دلنوشته
#صبرانه_ای_از_عشق
#قسمت_صد_و_سیزدهم
✍ میگفت : هرکسی که محبت و شوقِ
به گناه رو تویِ دل داره ، رنگ و بوی
شهادت رو نمیچشه .. چون به جای
اینکه گناه رو قربانی امامزمان کنه،
امام زمان رو قربانیِ گناهِ خودش
میکنه .. 🌧🌑 |شیخِترنّمات|
#امام_زمان 💚
با تمام وجودم احساس می کردم که دنياچرخيده وروي سرم خراب شده!این هجم از بدگمانی خیلی سنگین بود ودیگر لبریز شده بودم!دوساعت بعد سیاوش ومامان راضیه و باربد آمدند و باربد با لحن بدی مرا خطاب کرد و خواست مرامقصرجلوه بدهد و اشاره ای به پسرصاحبخانه قبلی کردو جوری وانمود کرد که سیاوش به خودش اجازه داد بگويد:اين خانه از بنیان سست و خراب است!وسري چرخاند!مامان راضیه سکوت کرده بود و داشت کلافه ميشد!اوخوب میدانست این وصله ها به من نمی چسبد اما سیاوش حق نداشت مراقضاوت کند وقتش بود خانومي را کنار بگذارم واز خود تنهای دردمندم دفاع کنم! دیگر سکوت کافی بود!رو کردم به سياوش:اقاسياوش!شما به چه حقی به خودتون اجازه می دین درمورد من قضاوت کنید و تهمت بزنید! همین آقا دوساعت پیش به من گفت توی اتاق با سیاوش چه غلطی ميکردين؟چراسياوش در رو بست وتو با اون توی اتاق تنها موندي!؟حالا شما خودتون رو تبرئه کنین!توی اتاق چه ميکردين؟ چیه اقاسياوش؟بهتون برخورد!؟اما به من نباید بربخوره؟تاکي مامان راضیه؟تاکی پسرتون ميخاد منو خراب کنه ؟مگه من چه کوتاهی کردن؟جز این بوده که صبوری کردم آبروداری؟ دیگه بااین قضیه نمی تونم کنار بیام!هرچی ميخوادبشه،بشه!من مطمئن هستم این اقا(باربد)پشت فرمون نبوده و دوستش تصادف کرده!شوهرمن راننده ی نابلدی نیست ومن نمیتونم باور کنم که کار این آقا ست،دیگه نميخام کسی بهم افترا بزنه ،کافیه تمومش کنيد!❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
سیاوش رو به مامان راضیه کردوگفت:من خونه روميفروشم هرکاری هم ميخواين بکنید...
مامان راضیه چپ چپ نگاهم میکرد،وباز عذاب وجدان داشتم اما سبک شده بودم!هرسه راهی شدند تا ماشین مچاله شده را باجرثقیل ببرندپارکينگ تا وسایل ماشین به سرقت نرود! پول پارکینگ را دوست نادان باربد قرض داده بود!چه لطف بزرگی کرده بود!دارایی باربد ماشین بود که آن هم باهنرمندی رفیقش،ازبین رفت! حال بد من راخدافقط می فهمید ولاغير!باربد بیشتر میرفت وحالابيشتر لج کرده بود!به خودم گفتم،این همه چیز را تحمل کردی،بر این هم صبوری کن تا خدا کفايتت کند!یاد شهيد گمنام افتادم وقسمش دادم کاری کند!گفتم که اگر نمیتوانم بیایم پيشتان،خودتان خوب میدانید که نمیتوانم اما دست شما باز است!
لطفا کمکم کنيد!💔
ادامه دارد...
❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌