eitaa logo
بنده امین من
3هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
61 فایل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔹ان شاالله در این کانال، مفاهیم تربیتی هفت سال دوم، یعنی دوران بندگی را تقدیم خواهیم کرد. 🔹اجرای جدول فعالیتی جهت نهادینه کردن رفتار صحیح در فرزند و ... ✔️کانال اصلی👇 @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀احکام| 📲 اگه عکسهای با حجاب خودمون رو با قصد خیر و هدف ترویج حجاب اسلامی و چادر در فضای مجازی بذاریم اشکال داره⁉️ لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2083🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت‌الله در جمع نوجوانان♥️🌱 لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2084🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنده امین من
استیکر از فاطمه نائینی خداقوت دختر گلم👏👏👏🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساخت آویز ستاره و ماه لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2085🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱ بعضیا خیلی دوست دارن که شاخ باشن. برای همین دنبال باد گرفتن یه کار ویژه می‌رن... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2086🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
52.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 (پوریای ولی: قسمت شصت چهارم : استاد زینال) لینک کانال ۸تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚 2087🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌺بسم‌ الله الرحمن الرحیم🍃 .
سلام علیکم دوستان ارجمندم😊 صبحتون بخیر😊 امروزتان زیبا و روزهای زندگیتون شیرین❣ قلبتون روشن از مهربانی خانه امیدتون فقط خدا و نگاه حق همیشه همراهتان باشه😊 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 (شهر ظهور)🌿 ..•••ا•••.. 👈قسمت اول ..•••ا•••.. از همان روزی که بابای کاوه برای او دوچرخه 🚲خرید، تقریباً همه‌ی وقتش را در کوچه‌های محله به دوچرخه سواری🚴‍♂ می‌گذراند و خستگی در او اثر نداشت علاقه‌ی💖 کاوه به دوچرخه‌اش آن‌قدر زیاد بود که حتی یک لحظه از آن جدا نمی‌شد. با آن به جاهای مختلفی می رفت و گاهی هم دور از چشم دیگران با دوچرخه‌اش صحبت می‌کرد و با او از آرزوهایی که مثل راز در دلش نگه داشته بود،💭 می‌گفت. تنها دوچرخه می‌دانست که رؤیای کاوه🧑، پرواز به آسمان و رفتن به محله‌ی جدیدی است که خیلی زیباتر از شهر و محل خودش باشد. آرزویی که گرچه غیرممکن به نظر می‌آمد؛ اما برای او بسیار شیرین ودوست داشتنی بود. آن روز نزدیکِ غروب بود که خسته و گرسنه به خانه آمد😴. دوچرخه اش 🚲را در حیاط به روش خاص خودش پارک کرد و به خانه رفت. مادر 👩‍🍳مشغول سرخ کردن سیب زمینی بود و کاوه که بدجور گرسنه بود و آب دهانش راه افتاده بود، مقداری سیب زمینی با اجازه از مادرش گرفت و با یک تشکر بلند از آشپزخانه بیرون رفت. صدای اذان بلند شد با اینکه خسته بود اما می‌دانست اگر بخواهد بعدا بخواند ممکن است یادش برود بلند شد و سریع وضویی گرفت و بدون معطلی نمازش را خواند بعدش هم همان جا دراز کشیدو خیلی زود خوابش برد. مادر تازه وضو گرفته بود و می‌آمد تا به کاوه هم بگوید وقت نماز است اما دید که کاوه خوابیده و در خواب لبخند می‌زند با خودش گفت؛ حتما خواب خوبی میبیند بگذار ادامه اش را هم ببیند بعدا برای نماز بیدارش میکنم 🧕مادر درست حدس زده بود ، کاوه در خواب داشت پرواز🕊 می کرد و به سرزمین رویاهایش می رفت. همان‌جایی که همیشه آرزویش را داشت در خواب یک دفعه سر و کله دوچرخه پیدا شد دوچرخه شروع کرد به حرف زدن با کاوه و بعد از یک چاق سلامتی درست و حسابی، اشاره ای به دسته اش کرد و رو به کاوه گفت: « زود باش تا سرما نخوردی، کلید کلاه⛑ را بزن. پسرک به دوچرخه اش که انگار خیلی تغییر کرده بود، نگاه کرد و یک عالمه دکمه های عجیب و غریب روی دسته اش دید. دیگر از بوق 🔊شیبوری خبری نبود که صدایش تا سر کوچه می رفت و بیشتر وقت ها داد و بیداد همه را درمی آورد . نگاهی به کلیدها انداخت و یکی را که عکس کلاه داشت فشار داد. در یک چشم به هم زدن کلاهی از سبد دوچرخه بیرون آمد و کاوه با پوشیدنش گرم شد. کاوه سوار بر دوچرخه 🚲 از بین ابرها ☁️💨رد می‌شد. وقتی زیر پایش را نگاه کرد، دیدهرلحظه، محله با کل کوچه ها و خیابان هایش🌆 کوچک و کوچکتر می شود. آنقدر که می توانست از بین انگشتانش همه آن را یکجا ببیند. کاوه که کمی ترسیده 😣بود از دوچرخه پرسید: کجا داریم میریم ؟» دوچرخه گفت: «نگران نباش؛ یادته آرزو داشتی به جایی بری که خیلی زیباتر از شهر خودتون باشه؟» کاوه که مراقب بود از روی زین دوچرخه نیوفتد دسته اش را محکم تر چسبید و گفت: مگه تو همچین جایی سراغ داری؟ ... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2088🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با کسی که رای نمی‌دهد چطور مواجه شویم؟! لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2089🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 (قسمت بیست و هفتم) لینک کانال ۱۲تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry12_14 ═══••••••○○✿ 🔚2090🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ برای شاخ شدن، از مغزتون هم یاری بگیرید... لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry8_14 ═══••••••○○✿ 🔚2091🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا