.حاج آقای قرائتی فرمود:
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ،
من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ،
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ،
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم
همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،
همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده
و یک حسینی حسینی راستین بوده است .....
اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره
با ذکر صلوات هدیه به فاطمه زهرا سلام علیها
@Banovane1
🆔 @haghshenas_ashura
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
📚 رأی سفید
💠 سؤال: رأی سفید و بی نام دادن، چه حکمی دارد؟ اگر به دلیل اینکه شناخت و تحقیقی برای انتخاب اصلح انجام نداده یا تحقیقِ کافی صورت گرفته ولی نتیجه ای نداشته است، دچار سردرگمی شود؛ چطور؟
✅ جواب: شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی برای افراد واجد شرایط، یک وظیفه شرعی، اسلامی و الهی بوده و واجب عینی است.
برای تشخیص فرد اصلح نیز می توان از کسانی که به لحاظ تعهد دینی و بصیرت انقلابی مورد اعتمادند، کمک گرفت و اگر شناخت و تحقیقی انجام نشده یا تحقیق، کافی بوده اما نتوانسته اصلح را بشناسد؛ عمل به اصل وظیفه رأی دادن، کفایت می کند.
#احکام_انتخابات #رای_سفید
@Banovane1
🆔 @leader_ahkam
وزیر بهداشت: کاشت ناخن و مژه برای پزشکان و تمامی پرسنل بیمارستانی ممنوع است و با متخلفان برخورد میشود
🔷تاکنون چندین پویش در فارس من برای این موضوع ثبت شده است. در متن یکی از این پویشها آمده: خواهشمندیم وزارت بهداشت از حقوق بیماران صیانت کرده و اجازه کاشت ناخن و آلودهکردن محیط درمانی به انواع بیماریها و میکروبهای قابل انتشار از طرق کاشت ناخن را به برخی کارکنان خود ندهد.
@Banovane1
@Farsna - Link
🖼 #عکس ؛ #استوری
❓ زندان مطامیر چیست؟
🏴 ویژهٔ شهادت #امام_کاظم
@Banovane1
رسانه اهلبیتمدیا
@AhleBeytMedia
#تلنگر
🔹 زنها وقتی باردارند، با احتیاط می نشینند و می ایستند.
مؤمن هم باردار است و جنین او #ایمان اوست.
💢 زن حامله اگر از بلندی بیفتد، بچه اش سقط میشود؛ مؤمن هم گاهی یک حرف ناملایم میزند و ایمانش سقط میشود.
👈 زنی که پشت سر هم به این طرف و آن طرف میپرد، باور کن که حامله نیست. اگر حامله بود اینطور بی پروا نبود.
کسی هم که لابلای حرفهایش خیلی شلنگ تخته میاندازد و در قضاوتش درباره این و آن، هرچه خواست میگوید، باور کن که حامل «ایمان» نیست.
🔰🔰 آیت الله حائری شیرازی(ره)
@Banovane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😵💫😍بهش ایمان داشته باش اینجوری
پنج اصل را در زندگیت به خاطر بسپار
غرور،مانع يادگيری
خودبزرگ بینی،مانع محبوبیت
کم رويي،مانع پيشرفت
خودشیفتگی ، مانع معاشرت
عادت کردن،مانع تغيير است
@Banovane1
.
گاهی برای خودت پزشک باش 👩⚕
کمی قرص خنده تجویز کن
هر شش ساعت یکبار
حتما که نباید مدرک و مطب داشته باشی !
خودت نسخهای بنویس با خط خوش
روحت را درمان کن و بخند ...
بی بهانه ....
فقط بخند .....☺️
#حال_خوب
@Banovane1
https://eitaa.com/joinchat/2206794193C61e9b1ecd8
شهرداری زبالهگردها را با حقوق ۱۵ میلیون استخدام میکند
🔹مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند تهران: ما همه زبالهگردها را استخدام میکنیم. برای پیمانکار هم الزام گذاشتهایم که باید از نیروی ایرانی استفاده کرده و حقوق بین ۱۲.۵ تا ۱۵ میلیون تومان با ۸ ساعت کار به این افراد حقوق پرداخت کند.
سه شنبه ، 17 بهمن ۱۴۰۲.
@Banovane1
@peykeamol_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 اجازه دهیم بچهها اسباب بازیشان را خراب کنند!
" استاد حافظی نژاد"
@Banovane1
@Taam_e_Zendegi
🍂 جایی خوندم نوشته بود ؛
امام موسی ابن جعفر ۱۴ سال گوشه ی زندان استخوانش له شد ولی شکایت نکرد ، اونوقت ما حجاب برامون سخته ، گذاشتن ساق دست برامون سخته ...🌱
# شهادت امام موسی ابن جعفر _ باب الحوائج _ تسلیت ...
@Banovane1
💟@sedighearj
🔰درست انتخاب کنیم
💢 جامعه ای صالح می شود که افراد صالح بر آن حاکم شود.«شهید حاج قاسم سلیمانی»
@Banovane1
🆔 @ershadf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شهید سیدمرتضی آوینی به نقل از امام کاظم علیه السلام در برنامه روایت فتح آورده است:
مردی از قم قیام میکند و مردم را به سوی حق فرا میخواند، بر گِرد او قومی همچون پارههای آهن اجتماع میکنند، تندباد حوادث آنان را متزلزل نمیسازد، ازجنگ خسته نمیشوند و نمیترسند، بر خداست که توکل میکنند و عاقبت از آن متقین است.
@Banovane1
https://eitaa.com/women92
حمیدی که به خواستگاری من آمده بود، همان پسر عمه ی شلوغ کاری بود که موهایش را از ته میزد و فوق العاده مهربان و شلوغ، که از بچگی هوایم را داشت،
نمیگذاشت با پسرها قاطی بشوم. دعوا که میشد طرف من را میگرفت، مکبر مسجد بود و با پدرش همیشه به پایگاه بسیج محل میرفت. این چیزهایی بود که از حمید میدانستم.
هنوز شروع به صحبت نکرده بودیم که مادرم خواست در را ببندد تا راحت صحبت کنیم. جلوی در را گرفتم و گفتم: ما حرف خاصی نداریم. دو تا نامحرم که داخل اتاقن، در رو نمیبندند!
تازه از ماموریت برگشته بود، برای همین محاسنش بلند بود، و چشمانی که نجابت از آنها میبارید.😢
حمید اولین سوال را پرسید؛ معیار شما برای ازدواج چیه؟
قبلا به این سوال زیاد فکر کرده بودم؛
دوست دارم همسرم مقید باشه و نسبت به دین حساسیت نشون بده.ما نون شب نداشته باشیم بهتر از اینه که خمس و زکاتمون بمونه.
گفت؛ این که خیلی خوبه؛
پرسید؛ شما با شغل من مشکلی نداری؟
جواب دادم با شغل شما هیچ مشکلی ندارم خودم بچه پاسدارم.
گفت حتما از حقوقم خبر دارین از حقوق ما چیز زیادی در نمیاد.
گفتم برای ما این چیزها مهم نیست من با همین حقوق بزرگ شدم.
ادامه داد: بعضی شبها هیئت میرم، امکان داره دیر بیام.
گفتم اشکال نداره، هیئت رو میتونین برین، ولی شب هر جا هستین برگردین خونه؛ حتی شده نصف شب!!
❤️❤️❤️❤️
سراغ خودم رفتم به حمید گفتم من آدم عصبی هستم، بداخلاقم، صبرم کمه.
امکان داره شما اذیت بشی،
گفت شما هر چقدر هم عصبانی بشی من آرومم، خیلی هم صبورم، بعید میدونم با این چیزها جوش بیارم.
🌸🌸🌸
حال خودم عجیب بود. بیشترین چیزی که من را درگیر خودش کرده بود، حیای چشم های حمید بود😢😢😢
ادامه دارد...
#یادت_باشد
@Banovane1
https://eitaa.com/joinchat/723190026C3eb72c0347
مطالبه اثر دارد.
بسمه تعالی
خدمت مردم انقلابی و متدیّنین شهرستان آمل:
با پیگیری های امام جمعه شجاع و انقلابی دابو و دشت سر حجت الاسلام و المسلمین محمدی و حکم دادستانی محترم آقای طالبی و ورود میدانی فرماندهی محترم بسیج اصناف جناب سرهنگ قربانی واحد صنفی مذکور، امروز تعطیل بوده و به آقای بوقی هم گفته شده برنامه ای در این شهر نخواهد داشت.
إن شاء الله خداوند متعال به همه حافظان و مدافعین دین و شریعت توفیق عنایت بفرماید🤲
(خلیلی)
ازدواج یعنی:
شریک شدن یک زندگی باهم!
گریـــــــــ😢ــــــــه کردن باهم...
خنـــــــــــ😅ـــــــــــدیدن باهم...
#همسرانه
@Banovane1
💗@Clad_girls
حــــــ🌸ـــــــیـا
را که نفهمی!😒
چـــ✨ـــــادر سیاه تو را محجبه نخواهد کرد...¡
#ریحانه💗
@Banovane1
🆔 @Clad_girls
*من حدیث زیاد دیدم از امام کاظم...امااااااا یه نقلی هست از ایشون که دقیقش فراموشم شده.*
*هر وقت بهش فکر میکنم، جگررررم میسوزه.*
*امام کاظم، از ائمه ای بودن که زندانی شون میکردن هر چند وقتی یکبار...*
*ولی اواخر عمرشون، به مدت ۵تا ۷سال مدااااوما اسیر بودن.*
*یه باز زندان، یه زندان معمولیه، خب آدم خیلی دلش نمیگیره...*
*اون هفته استاد رفیعی تو حرم امام رضا میگفت مدل زندانی که امام داخلش بودن، مطامیر بوده.*
*مطامیر جائیه که غله نگه میداشتن*
*ظلمات محض بوده...*
*خب...حالا هم سطح زمین؟*
*نه*😭😭😭
*مثلا ۳۰متر زیر زمین...یه گودال پر از پله بوده که تا ۲۰متریش، پله*
*بوده...ده متر اخرش پله نبوده*
*نردبون میذاشتن زندونی رو منتقل*
*میکردن داخل سیاه چال، بعد نردبون رو بر میداشتن که نتونه بیاد بالا*😭😭😭
*فقط همین؟*
*نه*😭😭😭
*ته این سیاه چال، اون مطامیر بوده...که مثل یه خمره بوده که تهش فراخ بوده و بالاش تنگ*
*نه میتونستن بخوابن، نه وایسن*😭😭😭
*۷ساااااال...*
*همین؟؟؟*
*نه*😭😭😭😭
*امام رو، ته اون سیاه چال زندونی کردن در حالیکه غل و زنجیرِ جامعه به دست و پاشون بوده*😭😭😭
*دستور داده بودن که این غل و زنجیر رو، جوش بدن که باز نشه*😭😭😭
*ای خداااااااااااااااااااااااااا*😭😭😭😭
*عجب صبری داری که با بهترین و محبوب ترین بندگانت اینجوری رفتار میکردن*😭😭
*کاظمین هوا گرمه*😭😭😭
*طی ۷سال، این غل و زنجیر، به بدن امام....*😭😭😭😭
*السلامُ علی مُعَذّب فی قَعرِ السُّجون...*
*سلام خدا بر اون کسی که در ته زندااااان ها، عذابش میکردن...*
*ادامه ی سلام اومده ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ*
*مرضوض، توی عربی، به استخون له شده و خورده شده میگن*😭😭😭
*استخون شکسته نه...له شده...*😭😭😭
*این واژه یِ رَض، توی مقتل ۳تا از ۱۴معصوم وارد شده...*
*یکیش حضرت زهرا*😭😭😭
*یکیش امام کاظم*😭😭😭
*یکیشم، امام حسین*😭😭😭
*صلی الله علیک یا اباعبدالله*
*همه اینا رو گفتم برسم به این روایت از امام...*
*یه روز که امام داخل زندون بودن، به مسیب، میگن: من دیگه عمری نمیکنم...*
*دلم برا رضام تنگ شده*😭
*میرم مدینه!!!*
*مسیب میگه آقااااااااااااا...شما با این غل و زنجیر...کجا میخواید برید؟ اگه مامور زندان بفهمه، بیشتر اذیتتون میکنه*😔
*میبینه امام با دستای مبارکشون باز میکنن غل و زنجیر رو...دیوار شکافته میشه...*
*میرن و بعد یه مدت، بر میگردن و تو این زمان، مسیب مداااام به این فکر میکرده که اگه مامور زندان بیاد، چی میشه؟!!*
*امام برمیگردن و شکاف دیوار بسته میشه*
*بعد مسیب میگه آقا...شما که میتونید ازینجا برید بیرون، خب چراااا اینجا موندین؟*
*دقیقِ عبارت رو یادم نیست...*
*شنیدم که امام میگن من، از طرف خدا، بینِ تحمل این زندانِ مطامیر و سختی هاش وووووووو کم شدن رنجِ شیعیانم مختار شدم!!!*
*یعنی یه چیزی تو این مایه ها که خدا گفته زندون رو تحمل میکنید یا رنجِ شیعیانتون رو؟*
*و امام گفتن زندون رو*😭😭😭😭
*و بواسطه ی تحملِ زندان، خدا یه بخشی از رنج و عذاب شیعیان رو برداشتن ازشون...*
*اینجاست که تو زیارت جامعه کبیره خطاب به همه ی ائمه اومده:*
*عااااااادتکم الاحسان...و سجیتکم الکرم...*
*اصلا خوبی کردن و بزرگوااااری تو خووووووووووونِ این خاااااندانه...*
✅ *أین الرجبیون*👇👇
✅ *نشر این پیام صدقه جاریه است"*
التماس دعا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
به کانال نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام، بپیوندید
@Banovane1