ساعت عشق💔
↠00:00
|-‹بہگریههاے
بدونصدادلمتنگاست🚶🏿♂
قسمبہندبہآقا....
بیادلمتنگاست💔:): اللهمعجللولیکالفرج
اول صبح بگویید:
حســــــــــین جان رخصت💚
تا که رزق از طرف سفره ارباب رسد
@Banoyi_dameshgh
مهدی(عجل الله) بر همه ادیان پیروز است ...
#سه_شنبه_های_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اےڪاشمیتونستمالآنبینالحرمین!
زیࢪبارونتباشم🙂💔!
#امام_حسین🌿
#لبیک_یا_خامنه_ای
🔹اگر دو چیز را رعایت بکنی،
خدا #شهادت را نصیبت می کند.
یکی پر تلاش باش و دوم مخلص!
این دو تا را درست انجام بدی
خدا شهادت را هم نصیبت می کند.
#شهید_حسن_باقری
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
میشه از ساده ترین چیز ها
به خدا رسید
و میشه با اشتباهات ڪوچیڪ
فرسنگ ها دور شد...
اصل،میانِ باور ها و عمل هاست !
وعلا ڪسی ذاتا بد نیست
بد رفته
و بد حرڪت ڪرده
مراقب رفتارمون صحبت کردنمون دل شکوندن ناراحت کردنامون باشیم...💔
#Part_112
که همون لحظه صدای زنگ در بلند میشه مامان به سمت در میره و کسری میاد داخل که یهویی به سمتش میرم و میپرم بغلش حرفی نمیزنه و اونم فقط محکم بغلم میکنه، چند دقیقه همینطوری بدون حرکت توی بغلش میمونم که برای اینکه قدش بهم برسه سرش رو خم میکنه و دم گوشم میگه:
- ولمکن خفه شدم، لوس نشو دیگه!
که محکم میزنم توی پاش و ولش میکنم، که این دفعه اون جلو میاد و بوسهی کوتاهی بر پیشونیم میزنه و میگه:
- تولدت مبارک آبجی خوشگلم!
که میزنم زیر خنده و میگم:
- میمردی این و همین اول بگی؟
و از بغلش میام بیرون و نگاهم به مازیار میافته که لبخند ژیکوندی تحویلم میده...
کسری به سمت میز میره و میگه:
- به به چه کیکی، تا من لباسهام رو عوض میکنم ظرف ها رو آماده کنید تا بیام که از گرسنگی دارم غش میرم!
و به سمت اتاقش رفت، اسرا گوشیش رو به سمتم میگیره و میگه:
- چند تا عکس با من و کیک بگیر بعدش برش بزنیم!
و کلی عکس با ژست های مختلف گرفتیم، کسری از اتاق میاد بیرون...
کیک رو برش زدم و بعدش هم بقیه مشغول خوردن کیک شدن منم مشغول باز کردن کادو ها...
اول کادوی مامان بابا که جعبهی کوچیکی بود رو باز میکنم که متوجه سوئیچ ماشین میشم بابا رو به من میکنه و میگه:
- ماشینت توی پارکینگه!
- خیلی ممنون، من برم بینمش.
و از پله ها پایین میرم که 206 آلبالویی رنگی توی پارکینگ چشمک میزنه بهم...