eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°🦋 • . ↺متن دعای عهد↯❦.• . «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» . °↵❀اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. . °↵❀اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. . °↵❀اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ . °↵❀حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان {♡ @Banoyi_dameshgh ♡}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
↻🎻🍊••|| ⚠️ دو جمله معروف👇🏻👇🏻 1. عیسی به دین خود، موسی به دین خود❗ 2. هر کسی رو توی قبر خودش میگذارن❗ از کجا اومده؟؟؟🤔 🚫کتاب مستر همفر، کتاب خاطرات فردی انگلیسی هست که به عنوان جاسوس در قالب یک فرد مذهبی و مومن در بین مومنان نفوذ پیدا کرده بود...😏 به حدی که به عنوان دوست صمیمی و یار غار دوستان مومنش شده بود😱 🚫خود این مستر همفر در خاطرات خود میگوید یکی از ماموریت های من در ایران این بود که این دو جمله را در بین مردم ایران رواج دهم❗ و چقدر قشنگ توانسته ماموریت خود را اجرا کند که سالهای سال هنوز این دو جمله در بین مردم رواج دارد...😒☝️🏻 🍊⃟🎻¦⇢ ✌️🏻 🍊⃟🎻¦⇢ ↠ @Banoyi_dameshgh
~حیدࢪیون🍃
[• 💌•] - ـ✍🏽امام علے «علیھ‌السلـام» فرمودند: دوست هرگز دوست واقعے نخواهد بود، مگر آن کھ برادر خود را در سہ حالت حفظ کند: در دوران تنگدستی و گرفتاری، در زمان و پس از وفاتش🤚🏽🌿. - - بحارالأنوار.ج⁷¹ص¹⁶³📚..:) - -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- -- --
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
🌱 #رایحہ_ے_محراب #قسمت_یازدهم #عطر_مریم #بخش_سوم . خودش گفتہ بود حق ندارم از جلوے چشم هایش جُم بخورم
. لب بہ دندان گرفتم و سر بہ زیر انداختم،چرا بہ یڪ بارہ همہ چیز تغییر ڪردہ بود؟! چرا محرابِ این روزها برایم تازگے داشت؟! در دل استغفراللهے گفتم و خودم را سرزنش ڪردم. نمے شد این حال را پاے بلوغ و دوران نوجوانے گذشت. هجدہ سالگے دیگر سن و سال شیطنت هاے نوجوانے نبود! تجربہ ے عشقِ آب دوغ خیارے را هم سیزدہ چهاردہ سالگے از سر گذارندہ بودم! آن هم نہ نسبت بہ محراب،نسبت بہ یڪے از پسران چیتان پیتان دبیرستان البرز! آن روزها محراب تازہ واردہ دانشگاہ شدہ و قد من از نیم وجب بہ چند وجب رسیدہ بود. گونہ هایم روے پوست سفیدم گل انداختہ بودند و چالہ گونہ ام روے آن گونہ ها شدہ بود مثل قاچ هنداونہ اے شیرین و هوس انگیز در ظهر تابستان! موهاے بافتہ شدہ ام را از زیر دستمال سرم بیرون مے انداختم تا چشم و قلب پسرڪ چیتان پیتان را بہ آتش بڪشند! آخر هم اسم پسرڪ را نفهمیدم،یعنے محراب نگذاشت! نمیدانم از آسمان چندم برایش وحے شد ڪہ دختر حاج خلیل در راہ مدرسہ اش براے خودش یڪ عشق آب دوغ خیارے پیدا ڪردہ! هر روز با ناز ڪیف روے دوش مے اندازد و طنازانہ از آن حوالے رفت و آمد مے ڪند. چشمان عشق آب دوغ خیارے اش هم برق مے زنند و لبخند! حتے یڪ بار هم پسرڪ با تنے لرزان و سرے پایین افتادہ دنبال دختر حاج خلیل تا منیریہ آمدہ و غنچہ ے گل سرخے جلوے پایش انداختہ بود! تا آخر آن سال بہ بهانہ ے ریحانہ ڪہ زیاد پیادہ روے نڪند،اڪثر اوقات ما را از خانہ تا مدرسہ و از مدرسہ تا خانہ با ماشین عمو باقر همراهے ڪرد. حتے چندبار،بہ چشمان غمگینِ عشق آب دوغ خیارے دختر حاج خلیل،نگاہ تند و تیز انداخت! نگاهے ڪہ پسرڪ را دنبال درس و مشقش انداخت و چندماہ بعد هوایش را از سر رایحہ! آن روزها ڪہ من من ڪنان ڪمے با خان جون و مامان فهیم در لفافہ بہ بهانہ ے عشق و دوست پسرهاے هم ڪلاسے هایم از عشق و عاشقے آب دوغ خیارے ام درد و دل ڪردم،خان جون گفت:اینا دوز و ڪلڪ شیطونہ! میخواد دوتا نامحرمو بندازہ بہ جون هم ڪہ آتیش بسوزونہ! بالام! مبادا مثل دوستات بہ حرف شیطونِ خیرہ سر گوش بدے و بذارے سوارت بشہ. البت تو سن و سال شما یہ درد دیگہ ام تو جون آدم ریشہ میزنہ،برا همین ما ڪہ بہ قاعدہ ے شما بودیم خونہ شوور بودیم ڪہ مرد و زن بہ گناہ نیوفتیم! استغفراللہ بگو و شیطونو لعن ڪن! مامان فهیم در سڪوت فقط ریز خندید و چشمڪے تحویلم داد. حالا براے دلم استغفراللہ مے گفتم ڪہ بعد از هجدہ سال یادِ محراب افتادہ بود! یاد محرابے ڪہ بہ خونم تشنہ بود و من نیز هم! با صداے محراب از فڪر و خیال بیرون آمدم،سر بلند ڪردم. تہ ریش گذاشتہ بود و صورتش خستہ بہ نظر مے آمد‌. پیراهن آبے تیرہ با چهارخانہ هاے سیاہ بہ تن داشت و شلوارے سیاہ. همہ جوابش را بلند و صمیمانہ دادند،من هم لب زدم:سلام! اول بہ سمت حاج بابا و عمو باقر رفت و با هر دو مردانہ دست داد. سپس گونہ ے خالہ ماہ گل را بوسید و پر چادر رنگے مامان فهیم را! دوباره ریحانہ ڪنارم نشست،محراب هم رو بہ رویم. نگاهم را بہ استڪان ڪمر باریڪ چایم دوختم و غنچہ ے گل محمدے اے رویش گذاشتم. ریحانہ با خندہ گفت:خوش گذش خان داداش؟! محراب سر حال جواب داد:شما رو نبینم معلومہ ڪہ خوش میگذرہ! ریحانہ مشتش را نزدیڪ دهانش برد و گفت:اِ! اِ! داشتیم؟! سپس رو بہ خالہ ماہ گل ادامہ داد:خالہ! از وقتے گفتے میخواے این داداش ما رو زن بدے خیلے سر زبون دار شدہ! محراب اخم ڪم رنگے میان ابروهایش انداخت و با لحنے طنز گفت:حیام خوب چیزیہ دختر! تو ڪار بزرگترا دخالت نڪن! ریحانہ قصد ڪرد جوابش را بدهد ڪہ صداے خوش اذان پیچید. عمو باقر با خندہ گفت:حالا روزہ تونو باز ڪنین وقت براے بحث زیادہ. بسم اللہ الرحمن الرحیمے گفتم و خرمایے در دهانم گذاشتم. جرعہ اے از چاے داغ نوشیدم و بہ زور سرم را راست نگہ داشتم. سنگینے نگاہ محراب را ڪہ احساس ڪردم چشم هایم را بہ سمتش سوق دادم‌. تا چشم هایم را دید سرش را پایین انداخت و جدے بہ استڪان چایش خیرہ شد،مثل چند لحظہ قبل من! ✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے 🖤⃝⃡🖇️• ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎ @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•᪥--❥︎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
🍃میدونیدآدماچرا ریا میکنن؟'🔍'..͜ چون‌ازمتن لذت نَبُردن‌میخوان‌ ازحاشیه ها لذت‌بِبَرن'🕳'..͜ 🍂ازخودِقرآن‌📖خواندن‌لذت‌ببرید نه‍‌ازتشویق‌مردم‌که‍‌'📡'..͜ داری‌خوب‌قرآن‌میخونی‍'📓'..͜ ☘ازخودِنمازخوندن‌ لذت‌ببرید'🔭'..͜ نه ‍‌ازتعریف‌دیگران!'🎥'..͜ 🌙
امدم‌اے‌شاھ‌پناهم‌بده😢
یه چریک قبل از اینکه ... عاشق مبارزه با اسرائیل باشد باید عاشق مبارزه با نفسش باشید 😉
چادرم تاج 👑 بهشت است که بر سر دارم ✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
لحظہ لحظہ به خدا؛ جاے شهیدان خالے است! حِیف؛ جا مانده از آن قافله ی یٰار شدیم...💔 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅┄┅<❤️>┅┄┅┅┄ ⇶ @Banoyi_dameshgh ┄┅┅┄┅<☝️🏻>┅┄┅┅┄
به وقت معرفی شهید😍❤️
نام و نام خانوادگي:علي صالحي نام پدر:محمدحسين نام مادر:سيده زهره استان:درمان استان مازندران مدرک تحصيلي: ديپلم وضعيت تأهل:متاهل تاريخ و محل تولد: قائم شهر 1321 نام عمليات و محل شهادت: محل دفن: قائمشهر روستاي ابجر تاريخ شهادت:21/02/1361 شغل و آخرين مسئوليت در سازمان:متصدي پذيرش وضعيت استخدامي:رسمي تاريخ و محل استخدام: بيمارستان وليعصر قائمشهر 1354 ميزان سابقه کار: 7سال نحوه شهادت / فوت:ترکش خمپاره محل و تاريخ اعزام به جبهه:بسيج قائمشهر زندگي نامه: شهيد علي صالحي فرزند محمدحسين متولد سال 1321 دريکي از روستاهاي قائمشهر به نام ابجر به دنيا آمد پس از طي مراحل تحصيلي در سال 1345 در کارخانه اي مشغول به کار شد در کنار کار ، شبها براي پاسداري از دستاوردهاي انقلاب نگهباني مي داد و عضو فعال بسيج مستضعفان بود و در ارديبهشت ماه سال 1360از طريق بسيج قائمشهر در چالوس دوره آموزش اوليه را گذرانده و راهي جبهه شد و در عمليات بيت المقدس در جبهه خونين شهر در تاريخ 21/02/1361 براثر اصابت ترکش خمپاره به فيض شهادت نائل گرديد. قسمتي از وصيت نامه: مي گفت : بنده فقط کار را براي رضاي خدا انجام مي دهم و همانقدر مي کوشم تا خدا از من راضي شود مرا ببرد (منظور شهادت را نصيبم کند). خدايا اينبار ديگر مرا نااميد نکن و شهادت را نصيبم ساز. اينجانب راه جهاد و شهادت را انتخاب نمودم تا دين خودرا به اسلام و مسلمين و انقلاب اسلامي ايران و مستضعفان تحت ستم اداکرده باشم ؛ فرزندان خوب من ان شاء ا… که مرا مي بخشيد ، براي بهتر شدن و داشتن فرزند نيک براي اسلام قاطعيت زياد به کار مي برم که ان شاء ا… ثمرش را خودتان خواهيد ديد ، درضمن به افراد ضد انقلاب بگوييد فرزندان زيادي در اين جبهه براي حفظ ناموس شما و ازبين بردن کفر در اينجا هستند ، اينقدر بدگوئي از دولت و مردم و حزب ا… و فرزندان خوب اين مرزوبوم نکنند و خون شهيدان را ناديده نگيرند که خون شهيد در همين دنياي فاني آنان را سرگردان و سرکوب خواهد کرد.
شهید علی صالحی💞✨💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~حیدࢪیون🍃
#رایحہ_ے_محراب #قسمت_یازدهم #عطر_مریم #بخش_چهارم . لب بہ دندان گرفتم و سر بہ زیر انداختم،چرا بہ یڪ ب
حاج بابا پرسید:چہ خبرا محراب؟ رو بہ راهے؟! سر بلند ڪرد و چشم بہ حاج بابا دوخت:سلامتے عمو جون! همہ چے خوبہ. قرارہ نماز عید فطرو با بچہ ها بریم تپہ هاے قیطریہ. عمو باقر ڪنجڪاو پرسید:بہ امامت ڪے؟! محراب جواب داد:آیت اللہ مفتح. ریحانہ با شوق گفت:مام با شما میایم. حاج بابا سریع گفت:بہ صلاح نیس! ابرو بالا انداختم:چرا حاج بابا؟! جرعہ اے از چایش نوشید و محڪم گفت:تو ڪہ با این پا از خونہ نمیتونے براے نماز جماعت برے بیرون. ریحانہ میمونہ پیش تو. فهیمہ خانمم لطف میڪنہ با ماہ گل خانم میرہ مسجد محل. محراب خرمایے در دهانش گذاشت:بلہ اینطورے بهترہ! لبم را با زبان تر ڪردم:قرارہ بعد نماز شلوغ بشہ؟! حاج بابا چپ چپ نگاهم ڪرد و محراب سنگین! خالہ ماہ گل همانطور ڪہ لقمہ مے گرفت گفت:خیلے حواستون باشہ. ما ڪہ حریف ڪلہ شق بازیاے شما نیستیم! سپس لقمہ را بہ دست محراب داد. محراب لبخند محبت آمیزے بدرقہ ے چشمان خالہ ماہ گل ڪرد. _عزیزِ من! خودت یادم دادے هیهات منا الذلہ! خالہ ماہ گل پیشانے بالا داد:حرف حساب جواب ندارہ! جرعہ ے دیگرے از چایم نوشیدم،تپش قلبم بیشتر شدہ و سرایت ڪردہ بود بہ مردمڪ چشم هایم! مدام چشم هایم را تشویق مے ڪرد ڪہ محراب را نشانہ بگیرند! محراب بدون توجہ،با ذوق شروع بہ تعریف اخبارِ روزهاے اخیر ڪہ ڪم و بیش از آن ها مطلع بودیم ڪرد. _از وقتے دڪتر آموزگار استعفا دادہ و آقاے شریف امامے اومدہ سرڪار،ڪلے وعدہ وعید بہ مردم دادن. عمو باقر لقمہ اش را قورت داد و میان حرف هاے محراب پرید:حالا دارن بہ وعدہ وعیداشون عمل میڪنن یا نہ؟! شریف امامے گفتہ بود انقد بہ مخالفا امتیاز میدیم ڪہ همہ ے خواستہ هاشون برطرف بشہ و چیزے براے خواستن نداشتہ باشن! محراب سر تڪان داد و پورخند زد:همون روز اول دستور داد ڪابارہ ها و ڪازینوها رو ببندن،تاریخ شاهنشاهے رو هم دوبارہ بہ شمسے برگردوندن‌. حاج بابا هم پوزخند زد:اصل خواستہ ے مردم این نیس! محراب جرعہ اے از چایش نوشید:فعلا ڪہ میخوان با این چیزا دهن مردم یا بہ قول خودشون مخالفا رو ببندن. بہ خیال خودشون با این چیزاے فرعے متعصباے مذهبے و روحانیا ڪوتاہ میان! نمیخوان بفهمن اصل خواستہ ے ما یہ چیز دیگہ س! امام تو بیانہ ش خوب جوابشونو داد! بے ارادہ از سر ڪنجڪاوے و شاید هم تسلایے براے دل خودم از شر اعتماد،پرسیدم:امام چے گفتہ بودن؟! محراب لحظہ اے متعجب نگاهم ڪرد و سپس مردمڪ هاے قهوہ اے اش را بہ گرہ ے روسرے قرمزم دوخت! _گفتہ بودن ڪہ تو محیطے دولت میخواد با ملت آشتے ڪہ تو شهرستانا توپا و مسلسلا دارن مردمے ڪہ حق و حقوقشون و اجراے احڪام اسلامو میخوان،بہ رگبار مے بندن. بستن قمارخونہ ها فقط یہ حقہ براے فریب جناح روحانیونہ وگرنہ مابقے مراڪز فحشا سر جاے خودشون هستن. جناحاے سیاسے و نهضتا نمیتونن و نمیخوان آشتے ڪنن ڪہ آشتے بہ اسارت ڪشیدن مردم و از دست دادن مصالح ڪشورہ. بعدشم ڪہ مردم آتیش مشروب فروشیا و سینماها رو آتیش زدن! بے اختیار لبخند زدم،لبخندے از سر تعجب و امید! تعجب از این ڪہ تا همین یڪے دو ماہ قبل،حق نداشتیم در خانہ جملہ اے راجع بہ این چیزها صحبت ڪنیم چہ برسد بہ این ڪہ بہ راحتے بنشینیم و دستہ جمعے گفتگو راہ بیاندازیم. شاید این ها نشانہ ے تغییر اوضاع بود! و امید براے رو بہ راہ شدن شرایط و ڪمتر شدن قدرت ساواڪ و اعتماد! مردمڪ هاے درشت و براقش دل از گرہ روسرے ام ڪندند و بہ سمت حاج بابا و عمو باقر راهے شدند. _شنیدم از اون شب احیا بہ بعد مردم بہ میدون ژالہ میگن میدون شهدا! شمام اون شب اونجا بودین؟! عمو باقر بہ نشانہ ے منفے سر تڪان داد:ما ڪہ نہ ولے چندتا از بازاریا مجلس علامہ نورے بودن. یہ عدہ از مردم بعد از مجلس داشتن شعار میدادن ڪہ ماموراے مسلح بہ سمتشون تیراندازے میڪنن. دہ نفر شهید شدن،یہ عدہ ام زخمے. محراب با افسوس سرش را تڪان داد:این چند روز ڪہ نبودم چقدر تهران شلوغ شدہ! ✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے 🖤⃝⃡🖇️• ❥︎--᪥•༻🖤༺• @Banoyi_dameshgh ❥︎--᪥•༻🖤༺•
~حیدࢪیون🍃
#هر_روز_یک_آیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا