eitaa logo
بارقه ها...
2.4هزار دنبال‌کننده
306 عکس
581 ویدیو
5 فایل
🔸 استاد حوزه و دانشگاه 🔹 مدیر موسسه مهدی‌یاران تهران « @mahdi_yaran_ir | @mahdiyya313» 🔸 اخلاق/ سبک زندگی/ تربیت فرزند/ همسرداری/مسائل اجتماعی/ اسلام شناسی/ ورزشی و... اینجا قراره زندگی رو به جلو داشته باشیم؛ ارتباط با بنده 👇🏻 @Moh1318
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜دوقطبی و شکافی گریزناپذیر⚜ تقسیم افراد جامعه به سه گروه سپیدها ، سیاه ها و خاکستری ها ، تقسیمی معقول و نزدیک به واقع به نظر می رسد. همواره خوب های ناب در اقلیت و بدهای نامراد هم اقلیتی دیگر از جامعه هستند و اکثریت مردم افرادی هستند که هم از نور بهره دارند و هم از تاریکی و ترکیب سپیدی و سیاهیِ وجودشان ، آنها را خاکستری رنگ کرده است. اما قبل... از ابتدای تاریخ و آغاز خلقت اَوادم(آدم ها) این ترکیب، امکان شکل یابی داشته و اگر هابیل و قابیل ، نفر سومی مثلا بنام خابیل داشتند او رنگش خاکستری می شد. بزرگترین جنگ های سپید ها با اُناسِ(جماعت) تاریکی ، برای تصرف سرزمین های آنها نبوده است.بل برای تصرف قلوب خاکستری های تحت حکومت و استضعافِ سیاه ها بوده است. فلسفه جهاد ابتدایی هم این است.اگر ما به جهاد ابتدایی قائل هستیم نه از باب اینکه به زور و زر، اراده ی هدایت مردمان را داشته باشیم.بلکه به دنبال رهایی اَناسیّ(انسانهای) اسیر در قفسِ مرزهای کفر و تکفیریم. اما بعد... اینکه جامعه به سمت دوقطبیِ عمیقی در حرکت است ، امری گریزناپذیر است. عاقل آن است که به جای صَرف زمان برای هدایتِ هدایت ناپذیرهای سیاه، خود را در نبردِ تصرفِ قلب های خاکستری پیروز کند. نگران فرار هوش های سیاه نباشید.به فکر تصرف ذهن های خاکستری باشید و آغاز این راه نه از کف خیابان است نه داخل وَنِ گشت ارشاد و نه صحن آمفی تئاتر دانشگاهها. بجای این امکنه ی (مکان های) پرهیاهو باید به حیاطِ خلوتِ مدرسه ها رفت تا حیات شلوغ نوجوانان را برای حضور صاحب خانه فارغ نمود. سرّ نورگفته ی صادق ترینِ انسانها به آن هادیِ ناامید از هدایت اهل بصره این بود ، که فرمود : عَلَيكَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ. وقتی ناامیدانه به امام عرض کرد که مردم هدایت ناپذیر شده اند ، حضرت در مقابل بن بستِ چشم های او، بزرگراهی از نور گشود و فرمود : سراغ نوجوان ها برو که آنها به سوی هر خیری شتابانند. هر صبح که چراغ های بزرگراه های طهران خاموش می شود و چراغ روشنی بخشِ صبح از کوههای لواسانات بالا می آید و تا انتهای شهر را روشن می کند ، به مثل بازی های کودکی مان، شیطان کناری می ایستد و یارگیری می کند. کار شیطان تبدیل خاکستری ها به سیاهی است و کار رحمان خروج از ظلمت به سوی نور. بخواهیم یا نخواهیم ، روزی آخرین نسلِ پیش روی ما ، جامعه ی سه رنگ را ، دو رنگ خواهد کرد و سپیدها در مقابل سیاه ها صف آرایی خواهند کرد و رنگی بنام خاکستری در عرصه ی اجتماعی باقی نخواهد ماند. آن روز اگر ما نوجوانانِ خاکستریِ شهرِ طاهران یعنی طهران را سپید کرده باشیم به نصاب لازم برای ظهور خواهیم رسید و در ایام حیاتمان، نور آن خورشید را در صبحی رویایی خواهیم دید و اگر ابلیسِ پیروزِ مست سورِ عزایِ ما را بر سفره نشسته باشد و این نوجوانان را به تسخیر سیاهیِ خود درآورده باشد "هرگز" خورشیدِ هدایت، طلوع نخواهد کرد و شبِ هزار و صد و هشتاد و هشت ساله ی غیبت ، به صبحِ ظهور نخواهد رسید... پس علینا و علیکم بالاحداث فانهم اسرع الی کل خیر. 💠 برشی کوتاه از کتابِ "منفیِ هجده"🔞 🔞 @Hashamdar313
202030_720173237.mp3
46.69M
🎤 سلسله مباحث حیات طیبه 📖فصل اول 📌 جلسه هفتم 📚 با موضوع: چگونه توبه را حفظ کنیم @Hashamdar313
اواخر عمر نابیناشده بود.به او گفتند بد هم نشد.دیگر نگاهتان به نامحرم نمی افتد و از این جهت برایتان خیر است. فرمود تا به حال در تمام عمر نگاهم به نامحرم نیافتاده است. @Hashamdar313
202030_2043833122.mp3
10.42M
🎤 سلسله مباحث حیات طیبه 📖فصل اول 📌 جلسه هشتم 📚 با موضوع: تثبیت توبه @Hashamdar313
202030_481687807.mp3
24.69M
🎤 سلسله مباحث حیات طیبه 📖فصل اول 📌 جلسه نهم 📚 با موضوع: محاسبه و اهمیت استغفار @Hashamdar313
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عصبانی ترین حالت یک پدر نسبت به فرزندش چه حالتیه... ⁉️ اصلا دیگه نمیخوام تو بچه‌ی من باشی...❕ @Hashamdar313
حیات_طیبه10.mp3
13.37M
🎤 سلسله مباحث حیات طیبه 📖فصل اول 📌 جلسه دهم 📚 با موضوع: استاد راه @Hashamdar313
حیات طیبه11.mp3
23.37M
🎤 سلسله مباحث حیات طیبه 📖فصل اول 📌 جلسه یازدهم 📚 با موضوع: نقش استاد در انجام برنامه @Hashamdar313
حیات طیبه12.mp3
14.87M
🎤 سلسله مباحث حیات طیبه 📖فصل اول 📌 جلسه دوازدهم 📚 با موضوع: رفیق راه @Hashamdar313
حیات طیبه13.mp3
15.16M
🎤 سلسله مباحث حیات طیبه 📖فصل اول 📌 جلسه سیزدهم 📚 با موضوع: رفاقت در راه خدا @Hashamdar313
حیات طیبه14.mp3
13.11M
🎤 سلسله مباحث حیات طیبه 📖فصل اول 📌 جلسه چهاردهم 📚 با موضوع: تاثیر رفیق در سلوک الی الله @Hashamdar313
🔺داستان یک شب در آشوب🔻 با ادبیات عامیانه مینویسم که قشنگ حال و هوا دستتون بیاد😃 شب جمعه بعد از جلسه تفسیر سوره حجرات که منتهی به فضائل امیرالمومنین شد، با یه حال خوش معنوی با عبا و عمامه سوار موتور شدیمو رفتیم به سمت خیابان شاپور برای عیادت یکی از دانش آموزای موسسه. همون جنت آباد از کوچه که خارج شدیم با ۲۰ تا خانم کماندو رودررو شدیم که سطل آشغال رو آتیش زده بودن و داشتن شعار میدادن. باسرعت از کنارشون رد شدیم.وقتی وسط آتیش دوتا آخوندموتور سوار رو دیدن که مثل برق و باد رفتن، طوری غافلگیرشدن که دیدنی بود😄 افتادیم توی اتوبان.ملت از شادی (یا هرچی😜)بوق میزدن و ما هم دست تکون میدادیم.هیچ وقت انقد عکس العمل ندیده بودم از این مردم شریف😁 خلاصه با همین وضع رسیدیم به خیابون شاپور که دیدیم ۲۰تا موتورسوار بسیجی❤️دارن میرن داخل خیابون مختاری.یه کوچولو پایین تر از آگاهی شاپور. یکیشون بهمون گفت اینور رو بستن نیاید. ما هم زدیم رو نشان که راه بهتری رو بهمون نشون بده.غافل از اینکه نشان داداش کوچیکه ی ویز هست و قراره ما رو ببره وسط آتیش. خلاصه هرجا که نشان گفت رفتیم تا اینکه گفت به چپ بپیچید و وارد کوچه فلان شوید. داخل کوچه شدیم دیدم ۲۰تا جوون ماسک زده دارن شعارمیدن. اشتباهی رفته بودیم وسطشون.بیشتر موتورسوار بودن و چندتایی هم داشتن سطل آشغال رو آتیش میزدن. مثل آدمی که یه دفعه زیرپاش گربه میبینه و هم گربه فرار میکنه و هم آدم،ما هم سریع پیچیدیم و اونا هم که فک نمیکردن یه آخوند با موتور بیاد وسطشون و اصلا احتمال نمیدادن که دست خالی هم باشه شروع کردن فرار کردن.دست رو بردم داخل جیب لباده که یعنی ما هم اسلحه داریم😂 خلاصه اونا اونوری فرار میکردن و ما هم اینوری. برگشتیم توی خیابون اصلی از اونور خیابون دو تا موتور سوار سنگ های بزرگ پرت کردن سمت ما که قسمت این بود به ما نخورد و خورد در و دیوار. ازطرفی کوچه پر بود از این نامردا و ازطرفی هم نمیشد نریم.دانش آموزمون که مریض بود منتظرمون بودم بریم عیادتش. گفتیم از کوچه خطرناکه از خیابون اصلی بریم که تا راه افتادیم صدای خوردن ساچمه به اطرافمون اومد و گاز دادیم و رسیدیم سرکوچه بعدی. چه کنیم خدایا؟ خلاصه با اصرار یکی از رفقا تصمیم گرفتیم لباس آخوندی رو دربیاریم و بریم توی کوچه.هم حساسیت اون نامردا کمتر میشد هم اگر درگیر میشدیم دست و بالمون باز بود برا زدن. عبا و عمامه رو داشتم درمیاوردم دیدم یه گولاخ از موتور پیاده شد اومد سمت ما. منتظر بودم تیزی رو بکشه بیرون و درگیر بشیم که یه دفعه گفت حاجی جوون جدت لباس درنیارید.این بی شرفا فک میکنن ترسیدید.من خودم بچه هیاتی ام و رفیق آخوند دارم. در گوشم گفت....( کلمات رکیک گفت که منظورش این بود هیچ غلطی نمیتونن کنن😂)و بعد گفت تهش اینه شهید میشید.اون وقت ما بچه هیاتیا...(دوباره از کلمات رکیک استفاده کرد 😂که منظورش این بود پدر اغتشاشگران را در می آوریم) خلاصه ما با امداد غیبی رسیدیم در خونه ای که باید میرفتیم و موقع برگشت دیگه لباس آخوندی رو درنیاوردم. گفتم تهش اینه شهید میشیم ولی همونطور که زمان رضاخان یه عده آخوند با دل و جیگر پای این لباس موندن و پرچم رو بالا نگه داشتن ما هم بمونیم. حتی پیرمرد عارف آشیخ محمدتقی بافقی همون ایام از خود رضاخان کتک خورد ولی کوتاه نیومد. خلاصه الان پوشیدن چادر و لباس آخوندی خودش یه نوع جهاده. کاش سلبریتی های مذهبی و مسئولین نترسن و برن وسط دانشجوها. تهش اینه که کشته میشن و شهید خواهندشد. خون ماها از خون پدر ومادر و برادر آرتین رنگی تر نیست. @Hashamdar313