🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
1_366473609.mp3
1.78M
♡••
دعای عهد🕊
🎤 استاد فرهمند
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
ای روشنـــــــایی سحر
ای آفتــــــــــــــــــاب پاک
ای مرز جــــــــــــــــــاودانۀ نیکی
من باامیدِ وصل تو شب راشکستهام
من در هوای عشق تو از شب گذشتهام...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
قَسمـبہنرگسِمردمـفریبِعشوهفروشت
ڪہآنچہازتـُــــوخریدمـبہعالمۍنفروشمـ...
#محتشمکاشانی
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
از اولش خـُــــــــدا بوده
ازینجا بھ بعدهم خدا هست...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
Reza_Malekzadeh___Delbare_Bi_Neshan_(320).mp3
9.54M
♡••
#رضاملکزاده
دلبربینشان...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡••
#حجتاشرفزاده
خزانشدونیامدی...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
هرگز
نَمیـرد
آنکھ
دلـش
زندھ
شُـــد
بہعشق..♡
#حافظ
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
بارانِ عشق
♡•• 🔻کتابصوتینمایشی#منزندهام🔻 خاطرات دوران اسارت معصومه آباد قسمت دهم📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part11_"نمایش "من زنده ام.mp3
6.77M
♡••
🔻کتابصوتینمایشی#منزندهام🔻
خاطرات دوران اسارت معصومه آباد
قسمت یازدهم📚
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
هیچ وقت
بۍخداحافظۍ
ڪسۍ را ترڪ نڪن
نمۍدانۍ چہ درد بدے است
پیر شدن در خمـِ ڪوچہ هاے انتظار!
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
بارانِ عشق
#قسمت_23 #عشق_اجباری بهروز که رفت ،بهار هنوز جهت نگاهش به طرف در بسته بود پوزخندی زدم و با تمسخر
#قسمت_24
#عشق_اجباری
بعد از حرفهام با بهار ،من رو با کلی احساس
تنها گذاشت و رفت.
امروز برام بهترین روز و پر هیجان ترین خاطرات بود .
نسبت به تمام روزهای قبل بهار ملایمت بیشتری داشت و این نشون میداد که کم و بیش تو رام کردنش موفق شدم،
امروزبا تمام وجود فهمیدم بهار بزرگترین آرامش زندگیمه.
بالاخره امروز باهاش حرف زدم ، پیشنهاد معقولانه م رو بهش گفتم و ازش خواستم تا یک هفته ی تمام در موردش فکر کنه و جواب قطعیش رو بهم بده ... خب من زیادی عجول بودم ... بهترین جایگزین تنهاییم ، روان پریشونم و اون کمبودهای زندگیم بهار بود اصلاً تمام زندگیم تو مشت خودش بود و من میخواستم تمام و کمال این زندگی برای خودم باشه.
و حاضر بودم برای داشتنش هر شرط و شروطی رو قبول کنم ، اون فقط قدم اول رو تو زندگیم برداره قسم میخورم تو این یک ماه کاری کنم که برای همیشه هم توی زندگیش و هم توی قلبش موندگار بشم.
از حموم بیرون اومدم و داشتم با سشوار موهام رو خشک میکردم که بهروز وارد اتاقم شد ، روی حالت دادن به موهام خیلی حساس بودم و همیشه وقت زیادی رو صرف این کار میکردم.
گوشی موبایلم تو دست بهروز بود که اون رو مقابلم گرفت و گفت :
- کیان ... کیان ... گوشیتو بگیر جواب بده .
موهام رو به بالا حالت دادم و میون اون کار وقت گیر و وسواس گونه م غر زدم :
- باشه بذارش رو میز، هر کی هست خودم بعد بهش زنگ میزنم.
بهروز : هوی ... میگم گوشی رو جواب بده زود باش ... با تواَم خره ... اون سشوار و بذار کنار بیا جواب گوشیتو بده ...
پیچیدم بطرفش و دکمه آف سشوار رو زدم :
- چه مرگته بهروز، خب هر کی میخواد باشه خودم بعد بهش زنگ میزنم مگه نمیبینی دارم موهامو درست میکنم ، بجای این شیرین کاریات برو ببین مش رضا داره ویکی رو حموم میکنه چیزی لازم نداره !
بهروز با تعجب ابرویی بالا داد و گفت :
- عه ... که هر کی میخواد باشه آره ... الان که دلت سوخت بعد کنترل زبونتو تو دستت میگیری، یه ناهار هول هولکی بهم دادی کوفت کنم حالا هم که داری میگی برم پیِ اون سگت که تو هم فِس و فِس به خودت برسی.
با خنده و ریشخند چشمکی بهش زدم :
- امروز کلاً بدعنق شدیا ... معلوم نیست کی حالتو گرفته که گند دماغیات واسه من نازل شده ، برو کنار دیوونه خدا هر چی خل و چله انداخته رو کول من .
به طرف آینه پیچیدم و تا خواستم سشوار رو روشن کنم بهروز گوشی رو کنار گوشش برد و با لبخند خبیث و مضحکانه ش آروم گفت :
- شنیدی که بهار خانوم آقا سرش خیلی شلوغه وقت واسه جواب دادن به امورات مهمش نداره ... میخوای حالا شما قطع کن هر وقت کاراش تموم شد میگم بهت زنگ بزنه.
سریع سشوار رو روی میز گذاشتم و گوشی رو از دست بهروز قاپیدم :
- بده به من ببینم چرا گوشیمو جواب میدی!
گوشی رو که از بهروز گرفتم بهش اشاره کردم از اتاق بیرون بره و با لب زدن آرومی که میدونستم از حرص دیوونه بازیاش اخم هم روی چهره م نشسته آهسته گفتم :
- بیرون ... بدو ... بدو گم شو فقط نبینمت.
با خنده سرش رو تکون داد و موذیانه لیوان آب روی پاتختی رو برداشت و با واکنش سریعی رو موهام ریخت .
وای که من از این حرکت به اندازه بد قلقی های بهار متنفر بودم که ناخود آگاه داد زدم :
- بهروزززز ... بیرون تا دهنتو سرویس نکردم...
خنده ی بلندی کرد و با زبون در آوردن و اداهای دلقک وارونه ش که بدتر حرصم رو تشدید میکرد، از اتاق بیرون رفت.
به حدی حالم گرفته شد که لبهام از حرص کش آوردن ،ولی با یاد بهار که پشت خط منتظر جواب دادن منه
بیخیال آینه و موهام شدم.
گوشی رو بالا گرفتم و خونسرد و آروم لب زدم :
- جانم بهار ...؟
نفسی کشید و بدون اشاره به حرفهایی که از من و بهروز شنیده بود،آروم گفت :
- باید باهات حرف بزنم...
روی تخت نشستم ، آرنج دستم رو روی زانوم جک زدم و چنگم رو توی موهای خیسم فرو بردم، بعد از دو هفته ناامیدی بالاخره امروز تماسش روی گوشیم نقش بست و حالا میخواست در مورد تصمیمی که من بیصبرانه برای جوابش لحظه شماری میکردم باهام حرف بزنه.
- بگو عزیزم گوش میدم.
سریع گفت :
- اینجوری نه باید حضوری ببینمت ... کی وقتت آزاده ؟
نگاهی به ساعت مچیم کردم الان ساعت سه بعد از ظهر بود که منو بهروز باید برای بستن یه قرارداد مهم به شرکت رقیب میرفتیم.
- آآآ ... الان که کار دارم بهار ولی شب ...
نذاشت ادامه ی حرفم رو کامل کنم که خیلی غیر منتظره من رو دعوت کرد.
- خب شب بیا اینجا ... باید حرف بزنیم ... در مورد همون پیشنهادی که داده بودی ...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡••
حالہدلمـباتــوخوشہ
بغضتصدامومۍڪُشہ...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
و برای خـــــــودم
تُــــو را آرزو میکنم... :)
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
Reza_Bahram_-_Gole_Eshgh.mp3
3.17M
♡••
#رضابهرام
گلِ عشق...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
دلتنگۍ مثل نشتۍ گازه
نه صدایۍ داره نه بویۍ
و نہ هیچ رنــــــــگۍ
اما آرومـ آرومـ میڪشتت :)
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
ڪاشفالشبیلداےهمہاینبشود
یوســـــــــــــف گمگشته
باز آیدبه کنــــــــــــــعان
غم مـــــــــــــــــــــــــخور...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
بِنَفْسی اَنْتَ مِنْ مُغَیِّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنّٰا...
بہ جانم قسم ڪہ تـــــــــــو آن
حقیقت پنهانۍڪہدورازما نیستۍ..
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
ماييم و خيــــــــالِ يار
واين گوشــــــــــــہے دل...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
تو همانۍ ڪہ شبۍ پر هیجان مۍ آیۍ
تا فرارے دهۍ از پنجــــــره ها سرما را...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
4_5909185407936890281.mp3
9.32M
♡••
#علیزندوکیلی
قلبشکسته...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡••
بہ ڪوتاهۍ آن
لحظہشادے ڪہ گذشت
غصـــــــہ همـ میگذرد،
آنچنانۍ ڪہ فقط
خاطرهاےخواهد ماند...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
زندگیجیره مختصریست
مثل یک فنجان "چای"
و کنارش عشق است؛
مثل یک "حبه قند"
زندگی را با عشق
نوش جان باید کرد..
#سهرابسپهری
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
بارانِ عشق
♡•• 🔻کتابصوتینمایشی#منزندهام🔻 خاطرات دوران اسارت معصومه آباد قسمت یازدهم📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا