🍁🍁🍁
#part_54
رمان #معشوقه_مجازی
تمام قدرتم را درون دست هایم جمع کردم و سر فرهاد را از خودم جدا کردم. ولی فرهاد مثل گرگی حریصانه به جان من افتاده بود و لحظه ایی من را رها نمی کرد. فرهاد لحظه ایی به چشمانم نگاه کرد و می خواست لباس ام را از تن خارج کند ولی من مانع این کارش شدم و گفتم:
-نمی زارم، دست از سرم بر دار. بزار برم. بخدا ازت شکایت می کنم. نمی زارم بهم دست بزنی
فرهاد از کنارم بلند می شود و مشغول خارج کردن لباس زیر خود می شود. برای لحظه ایی تمام نیرو ام را درون پایم متمرکز می کنم و با حالت خوابیده ایی که دارم لگد محکمی به پهلوی فرهاد می زنم. فرهاد از درد پهلو آه بلند می گوید و به خود می پیچد. من هم زمان را از دست نمی دهم و مانتو و شال و موبایلم را از اتاق خارج می کنم و قفل در را باز می کنم و باسرعت از اتاق خارج می شوم. صدای فرهاد که من را صدا می زد را می شنیدم که می گفت:
-دلارام وایسا لعنتی! کجا میری؟
شال ام را سر می کنم مانتویم را به تن می کنم و بدون بستن دکمه هایم کیف و ساک را از روی زمین بلند می کنم فرهاد از اتاق خارج می شود و به سمت من هجوم می اورد ولی من امید ام را از دست نمی دهم و با سرعت از خانه خارج می شوم و به سمت پله ها می روم. نمی دانم در ان تاریکی من چگونه راه خود را پیدا می کنم. ولی برای من سخت بود در کناری مردی پست و بل هوس خوابیدن!
به بیرون از ساختمان می رسم و تاکسی می گیرم و برای همیشه از آن خانه دور می شوم. نفس نفس می زنم و سعی می کنم لحظه ایی آرامش از دست داده ام را بیابم. آینه ای از کیف ام خارج می کنم و چهره ام را نگاه می کنم. شال ام نا مرتب بر روی سرم بود. چهره رنگ پریده ام نشانگر ترس ام بود. جای کبودی روی صورتم به خوبی نمایان می شد. با چهره کبود چگونه به خانه پدری ام بروم. سعی می کردم خودم را آرام کنم. و از اینکه از فرهاد نجات یافته بودم خدا را شکر کنم
به خانه می رسم و از اوضاع و آشفتگی ظاهرم را کمی مرتب می کنم. با شال قسمت های کبود صورتم را می پوشانم. کلید را درون قفل می گذارم و وارد خانه می شوم. حیاط خانه را رد می کنم و در پذیرایی را باز می کنم. پدر و مادر و دلسا مشغول دیدن سریال بودن. با ورودم، نگاهشان به من متمایل می شود. سریع سلامی می کنم و وارد اتاق خود می شوم. در را می بندم و برای دقیقه ایی پشت در می مانم. صدایی مادر از پشت در می آید که می گوید:
-دلارام بیا شام بخور.
صدایم را صاف می کنم. چقدر گلویم می سوزد. با آرامش می گویم:
-اشتها ندارم مامان. سیرم. می خوام بخوابم خیلی خستم.
-وا، چت شده دختر؟ باز رفتی تو اون خونه و حالت بازم بد شد؟
-نه مامان. فقط خیلی خستم.
به طرف تخت می روم. خودم را بر روی تخت رها می کنم. موبایلم را از درون کیف ام خارج می کنم. باید به حسام تماس می گرفتم و در مورد فرهاد و خیانت اش برای حسام می گفتم. شماره حسام را می گیرم. ولی پشیمان می شوم. تماس را قطع می کنم و به فکر فرو می روم. من اکنون برای حسام یک زن هرزه به شمار می آیم. چگونه حرف های من را باور کند؟ مطمنن او فکر دیگری می کند و من را مقصر می داند. من نباید از فرهاد حرفی به کسی می زدم. چون کسی من را باور نداشت . شده بودم زنی که هیچ کس قبولش نداشت. خانواده اش هم از سر ترحم قبول اش داشتند. برای لحظه ایی دلم می شکند و به فکر فرید می افتم. چرا فرید نمی آید؟ چرا زندگی از هم پاشیده ام را رونق نمی دهد؟ من که زن مطلقه ایی شده بودم که به راحتی می توانستم همسر اش بشوم. اشک هایم سرازیر می شود و با فکر عشق ام و زندگی ویران شده ام به سوگ می نشینم. از روی تخت بلند می شوم و عکس های هستی دورن کمد می گزارم. بعد از چیدن لباس ها درون کمد خودم را روی تخت رها می کنم. موبایلم را بر می دارم و پیامی برای فرید می نویسم
-سلام. بلاخره کار تموم شد. از حسام جدا شدم.
#ادامه_دارد...
رفتن به پارت اول👇👇👇
https://eitaa.com/eshghdoni/1136
🍁🍁🍁🍁
Babak Mafi - Fereshteh.mp3
8.87M
💢 آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی از بابک مافی
🎵 فرشته
༻♥️ @eShghdoni ♥️༺
┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
دل گرفته ی من کی چو
غنچه باز شود
مگر صبا برساند به من
هوای تو را
صبح بخیر......
༻♥️ @eShghdoni ♥️༺
┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
صبح بخیر 😍❤️
༻♥️ @eShghdoni ♥️༺
┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
4_6039652882163172809.mp3
7.71M
༻♥️ @eShghdoni ♥️༺
┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه طوفـان ها، زندگیتو از هم گسیخته نمیکنن، بعضی ها میان که راهتو بـــاز کنن.
صبح چهارشنبه بخیر
༻♥️ @eShghdoni ♥️༺
┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
گفتی: مرو
گفتم: چرا؟
گفتی: که میخواهم تورا .. !😍😍
#مولانا
༻♥️ @eShghdoni ♥️༺
┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
4_6017355885863503495.mp3
8.03M
بهترین آهنگها در کانال 👇🌸
༻♥️ @eShghdoni ♥️༺
┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش کنید
وتقدیم کنید ب مخاطب خاصتون
༻♥️ @eShghdoni ♥️༺
┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگار در عطری باز شده باشد
فکر به تو
لو می دهد مرا …
#گیف #قلب
༻♥️ @eShghdoni ♥️༺
┄┅┄┅┄ ❥❥❥ ┄┅┄┅┄