بصیـــــــــرت
💐🍃🌺 🍃🌺 🌺 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_هفتاد_و_ششم ✍ آرزوی مرگ برایِ جوانی که به غارِ مخفوفِ قلبم رس
💐🍃🌙
🍃🌙
🌙
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_هفتاد_و_هفتم
✍ پروین آمد و دانیال تک تک سوالهایم را از او پرسید و من تکرار کردم...
آیه به آیه،
سجده به سجده،
قنوت به قنوت،
شیعگی را...💖
آن شب تا اذان صبح، شیعه وار نماز خواندم و عاشقی کردم.
اشک ریختم و خنجر به قلب، در اولین مکالمه ی رسمی ام با خدا، شهادت طلب کردم برایِ مردی که حالا به جرأت میدانستم ، دچارش شده ام.
صدای الله اکبر که از گلدسته ی مسجد، نرم به پنجره ی اتاقم انگشت کوبید، دانیال با گامهایی تند وارد شد و گوشی به دست کنارِ سجاده ام نشست.
رنگِ پریده اش، درد و تهوع را ناجوانمردانه سیل کرد در تارو پودِ وجودم...
بی وزن شدم و خیره، گوش سپردم به خبری از #شهادت و یا… #اسارات
و دانیال نفسش را با صدا بیرون داد...
- پیدا شد... دیوونه ی بی عقل پیدا شد.
پس شهادت،نجاتش داد.
تبسم،صورتِ برادرم را درگیر کرد:
- سالمه...و جز چند تا زخم سطحی، گرسنگی و تشنگی، هیچ مشکلی نداره
گیج و حیران، زبان به کام چسبیده جملاتش را چند بار از دروازه ی شنواییم گذراندم.
درست شنیده بودم؟؟
حسام زنده بود؟؟
بصیـــــــــرت
💐🍃🌙 🍃🌙 🌙 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_هفتاد_و_هفتم ✍ پروین آمد و دانیال تک تک سوالهایم را از او پرس
خدا بیشتر از انتظار در حقم خدایی کرده بود.
دانیال گفت که در تماس تلفنی با یکی از دوستان، برایش توضیح داده اند که حسام دو روز قبل برایِ انجام ماموریت وارد منطقه ای میشود که با پیشروی #داعش تحت محاصره ی آنها قرار می گیرد.
و او وقتی از شرایطش آگاه میشود، خود را به امید نجات در خرابه ها مخفی میکند که خوشبختانه، نیروهایِ خودی دوباره منطقه را پس میگیرند و حسام نجات پیدا میکند،
و فعلا به دلیل ضعف بستریست...
من اشک دواندم در کاسه ی چشمانم از فرطِ ذوق...😭
پس میتوانستم رویِ دوباره دیدنش حساب باز کنم...
سر به سجده در اوج شرم زدگی، خدا را شکر کردم...
این مرد تمامِ ناهنجاریِ زندگیم را تبدیل به هنجار کرد...
و من تجربه کردم همه ی اولین هایِ دنیایِ اسلامی ام را با او..
قرانی که صدایش بود..
حجابی که به احترامش بود..
نمازی که نذر شهادت بود..
او مرد تمامِ نا تمامی هایم بود..
و #عاشقی جز این هم هست..؟؟
⏪ #ادامہ_دارد...
🌹فرازی از #وصیتنامه ی #شهید_عبدالرزاق_فرجاد🌹
🌷تولد: یکم مهرماه 1340 | اراک
🌷شهادت: نوزدهم اردیبهشتماه
عملیات بیتالمقدس، آزادسازی خرمشهر
@khamenei_shohada
داشتم فکر میکردم...
🍁پاییز هم فصل قشنگی است
برایِ آمدنت!
چقــدر مِـهرش به مـهربانیِ تو میآید،
و بارانش به اشکهایِ من
وقتی یاد تو میافتم . . .
#مولانامهدے 🍂
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#جمعه
ــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
🔺️نامه سردار شهید مهدی باکری به فرماندهان و مسئولین لشکر ۳۱ عاشورا :
🔹️بعد از همه نیروها غذا بگیرید، کمتر و دقیقا هم نوع آنها باشد
🔹️در داشتن وسایل چادر و پتو و .... فرقی با بقیه نداشته باشید.
🔺️چقدر جای خالی چنین انسان هایی در شرایط فعلی کشورمون حس میشه
@khamenei_shohada
شهید حسن بهمنی خطاب به محسن رضایی:
ما نیامده ایم شما رو از پست تون برداریم و جای شما رو بگیریم. ما با شیوه جنگیدن شما مشکل داریم. به شیوه جنگ گوشت و تانک اعتراض داریم. ما می خوایم راهی پیدا کنیم که جلوی تلفات رو بگیریم. ما می گیم چرا توی کار خیلی حساب و کتاب نیست. چرا هر وقت آمدیم حرف بزنیم و نظر بدیم، گفتید حرف نزن. ما سر ملک پدری مان با کسی دعوا نداریم. حرف های ما، عصاره چهار سال جنگه.
@khamenei_shohada
2.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـــــــــــــــــــــــــــــــ🖤ــــــــــــــــــــــــــــــــ
امام حسینع
دل من تنگه برا امام حسنع...✋🏻😭
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
#استورے
@abovesale
ـــــــــــــــــــــــــــــــ🖤ـــــــــــــــــــــــــــــــ
#احترام_سادات
🌷آمدم چادر فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود. طبق معمول به احترام سادات بلند شد. گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم مرخصی و تا عصر برمیگردم. بی مقدمه گفت: نه! نمیشه! گفتم: رفیقم منتظر منه. دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود.
🌷عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم: شکایت شما رو به مادرم میکنم. هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با پای برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: این چی بود گفتی؟ به صورتش نگاه کردم. خیس اشک بود....
🌷بعد ادامه داد: این برگه مرخصی، سفید امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر. گفتم: به خدا شوخی کردم، اصلاً منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ی او، خودم هم بغضم گرفت.
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
راوی: رزمنده دلاور سید احمد نواب
📚کتاب "یا زهرا" اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
@khamenei_shohada
29.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻ما هنوزم بعد ۳۰ سال وسط ابوقریب ایم ...
🎥موزيك ويدئوی #تنگه_ابوقریب
🗓 بهمناسبت هفته #دفاع_مقدس
با صداي امير_عباس_گلاب
و ترانه روزبه_بماني
و كارگرداني وحيداميني
حضرت آقا (مقام معظم رهبری) به گنبد آمده بودند و آقا روحالله محافظ ایشان بودند.
ظهر بود و سفره ناهار پهن شد.
آقا روحالله آنقدر محو ابهت حضرت آقا شدند، طوری که ایشان به آقا روحالله اشاره کردند و گفتند: «جوان به این رعنایی چرا غذا نمیخوری؟»
بعد گفتند که «بیا و کنار من بنشین».
آقا روحالله رفت و کنار حضرت آقا نشست و ایشان از آقا روحالله پرسید «بچه کجایی؟»
آقا روحالله گفت: «من آملی هستم و از مازندران».
حضرت آقا هم گفتند «دانه بلند مازندران».
وقتی به خانه برگشت آنقدر که محو جمال حضرت آقا بود که میگفت: «خدا قسمتت کند یکبار حضرت آقا را ببینی».
خیلی دوست دارم یکبار از نزدیک به دیدار آقا بروم و بچههایم او را ببیند.
#شھید #روح_الله_سلطانی
#شهید_مدافع_وطن
#خاطره
ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مکالمه بیسیم حاج قاسم سلیمانی و محسن رضایی در آغاز عملیات کربلای ۵
#دفاع_مقدس