eitaa logo
🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
307 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
214 ویدیو
4 فایل
اینجا گروهی از خبیثان خاورمیانه جمع شدند تا خباثت خونت رو اندازه بگیرند😎 امیدوارم آماده تست های خبیثانه باشی❤️‍🔥 . شروع نشر خباثت: 14\5\02 . قیمت ورود به باشگاه: اندکی خباثت!) بدون رحم🔪 خواندن رمان بدون عضویت ممنوع❌ همسایگی و‌ تبادل: @Misaagh_278
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
پ.ن¹: چقدر خوبه حتی تو این شرایط هم روی لب هاشون خنده است🙂❤️‍🩹 پ.ن²: فرهاد رو پیدا کرد...🥳😂 https:/
خوبه الحمدالله... سلام میرسونه دیگه اونم درگیر بچه و بیمارستان و زندگی شده😔😂 سرش شلوغه بچه ام🤓
🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ❤️‍🩹✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ✨❤️‍🩹 ❤️‍🩹 #رمان_او #پارت_48 با قدم های آرام ا
✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ❤️‍🩹✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ✨❤️‍🩹 ❤️‍🩹 به میز تکیه داد و دستانش را روی سینه قفل کرد: همونطور که همه تون میدونید، این پرونده از جایی جدی شد که پای دانیار رو به این ماجرا باز کردن.... قبل از اینکه بتونیم واکنشی نشون بدیم، متاسفانه ماجرای تصادف پیش اومد و بعد هم بلافاصله فرهاد ناپدید شد... من از اون موقع تا الان طاها رو مامور کرده بودم دنبال فرهاد باشه و پیداش کنه که خوشبختانه تونسته ردش رو بزنه و الان بچه ها روش سوارن.... آوین هم در ظاهر فعلا ماموریت خاصی نداشته ولی مطمئنیم ماموریتی به فرهاد داده که انقدر داره ازش مراقبت میکنه و هنوز اون رو به عنوان یه مهره ی سوخته به بالا دستی هاش معرفی نکرده.... اما نکته ی مهم تر.... که 90 درصد دلیل تشکیل این جلسه است، اتفاقیه که امروز افتاد... امروز راس ساعت یک خانم آزیتا رادفر که تصویرش رو روی برد میبینید، سوار ماشین میشه تا بره و دخترش رو که داخل آسایشگاه کودکان شرافت بستریه ببینه... ولی همون لحظه توسط یه مرد تهدید میشه تا کاری رو براشون انجام بده... الان دختر این خانم از آسایشگاه دزدیده شده و گروگانه تا خانم رادفر اون کار رو انجام بده... سعید: چه کاری آقا محمد؟ فرشید: اصلا این ماجرا چه ربطی به پرونده ی ما داره؟ پیگیری این قضیه به عهده ی ناجاست... محمد: اینکه چه ماموریتی به این خانم محول شده هنوز مشخص نیست ولی از اونجایی که ایشون همکار خانم رضوی، یعنی همسر رسوله، و اون مرد فقط ازش خواسته برای شروع به خانم رضوی نزدیک بشه.... میشه ماموریت و ربطش به ما رو حدس زد... علی اکبر: هویت اون مرد مشخص شده؟ محمد: هنوز نه... ولی رسول داره روش کار میکنه... و اما مورد بعدی که دوباره همین امروز اتفاق افتاده.... همه تون با پروانه نجفی آشنایی کامل دارید... یکی از منابع مهم آوین داخل امور خارجه که قرار بود امروز و فردا دستگیر بشه... ولی گویا ماموریت جدیدی بهش دادن که زمان این دستگیری رو یکم عقب می اندازه... داوود: چه ماموریتی آقا؟ محمد: این خانم با واسطه قرار دادن عطیه، خواستار ملاقات با من شده... ابروی تمام بچه های حاضر در جلسه در هم شد... علی اکبر: یعنی چی آقا؟ یعنی از عطیه خانم خواسته که شما رو ببینه؟ محمد: آره... ولی غیر مستقیم... وانمود کرده لپ تاپش مشکل داره و میخواد حتما با من حرف بزنه... علی سایبری: یعنی در یک روز... هم عطیه خانم... هم همسر رسول... رسول: اونم در صورتی که مطمئنیم هدف اونا نیستن... داوود کمی با خودکار درون دستش ور رفت و بعد با صدایی نسبتا آرام گفت: خب معلومه... اونا بهونه ان... هدف اصلی خودتونید... به‌قلم: ❤️‍🩹 ✨❤️‍🩹 ❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ❤️‍🩹✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹 ✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹✨❤️‍🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ظهر پنجشنبه تون بخیر❤️‍🩹 پارت کمی تا قسمتی آماده است یکم اون ته تهاش مونده ولی چون یه کوچولو درگیرم👈👉 یکم دیر میفرستمش🥲