🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
پ.ن: دوستان نظر🤓👇 https://harfeto.timefriend.net/17366894214922 https://daigo.ir/secret/8888680135
1_ واقعا قول نمیدم ولی انشاءالله
پیش پیش تولدت موبارک🥲❤️🩹
2_ بسی ممنون
3_ محمد هیچ وقت موزاحم نیست😔😂
4_ نوموخوام🦦
5_ چشه مگه؟😂
#مدیرعامل
🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
پ.ن: دوستان نظر🤓👇 https://harfeto.timefriend.net/17366894214922 https://daigo.ir/secret/8888680135
1_ میخواست ظرف چرک نکنه خو🦥
2_ آورین
3_ ممنونم که اعلام کردی
4_ کوزت و خوب اومدی😂
#مدیرعامل
🇮🇷باشگاه خباثت🇵🇸
✨❤️🩹✨❤️🩹✨❤️🩹 ❤️🩹✨❤️🩹✨❤️🩹 ✨❤️🩹✨❤️🩹 ❤️🩹✨❤️🩹 ✨❤️🩹 ❤️🩹 #رمان_او #پارت_155 نگاهی به داخل ات
✨❤️🩹✨❤️🩹✨❤️🩹
❤️🩹✨❤️🩹✨❤️🩹
✨❤️🩹✨❤️🩹
❤️🩹✨❤️🩹
✨❤️🩹
❤️🩹
#رمان_او
#پارت_156
تماس را قطع کرد و با نگاهی به ساعت دستش را روی شماره ی دیگری گذاشت:
سلام خانمم خوبی؟...
عطیه: سلام محمد جان... ما خوبیم شما چه خبر؟...
محمد: سلامتی... خوش میگذره اونجا؟... زینب خوبه؟...
عطیه: زینبم خوبه... اینجا خیلی حالش بهتره... حسابی با مرغ و خروس های بی بی سرگرم شده...
محمد: خب خداروشکر... خودت خوبی؟...
عطیه: منم وقتی میبینم زینب خوبه و میخنده حالم خوب میشه... کاش زود به زود بیای بهمون سر بزنی محمد... اینجا حس غریبی دارم...
محمد: چشم... تا جایی که بتونم میام بهتون سر میزنم... زینبم هست باهاش صحبت کنم؟...
عطیه: آره... صبر کن الان صداش میزنم...
بعداز شنیدن صدای شیرین دخترکش و کمی حرف زدن، تلفنش را قطع کرد و نگاهی به فضای سایت انداخت...
**
تمام برگه های در دستش را روی میز انداخت و با لبخندی پیروزمند به صندلی تکیه داد:
بازم باختی...
سوزان خنده ی بلندی کرد و جام شرابش را برداشت:
هنوزم رقیب قدری هستی...
شهرام ابروهایش را بالا انداخت و گفت:
و البته شکست ناپذیر...
سوزان: بر منکرش لعنت...
شهرام: شرطمون رو که فراموش نکردی؟...
سوزان جامش را روی میز گذاشت و دستانش را در هم قفل کرد:
اینو هیچ وقت فراموش نکن... سوزان یا شرطی نمیبنده، یا تا آخر پاش می ایسته...
شهرام هم انگشت هایش را در هم چفت کرد و روی میز خم شد:
خوبه... حریفِ اینجوری رو دوست دارم...
سوزان ایستاد و میز را دور زد:
از شرطِ قدیمی مون چه خبر؟...
شهرام پوزخندی زد و جواب داد:
خوبه... در به در داره دنبالم میگرده... به خیال خودش میتونه پیدام کنه... خانواده اش رو هم فرستاده روستا که مثلا از پرونده دورشون کنه...
سوزان: پس هنوز داریش...
شهرام: یه درصد فکر کن رهاش کرده باشم... شهرام تو هیچ شرط بندی ای نمیبازه... اینو هیچ وقت فراموش نکن سوزان...
سوزان: تو که انقدر تو کارت حرفه ای عمل میکنی و حواست جمعِ، پس چرا دفعه قبل از دست دادیش؟...
شهرام: دفعه ی قبل از بی عرضگی متیو بود که تونستن جامون رو پیدا کنن... وگرنه من تا تهش میرفتم و حتی جنازه اش رو هم تحویلشون نمیدادم...
سوزان: یعنی عاشق این خشن بازیاتم...
شهرام: خشن نبودم که اسمم شهرام نبود... یه جوری برات کادو پیچش کنم که عشق کنی...
بهقلم:
#مدیرعامل
❤️🩹
✨❤️🩹
❤️🩹✨❤️🩹
✨❤️🩹✨❤️🩹
❤️🩹✨❤️🩹✨❤️🩹
✨❤️🩹✨❤️🩹✨❤️🩹
با عرض شرمندگی امروز پارت نداریم
ولی قول میدم پارت یکشنبه پر و پیمون باشه🥲❤️🩹
#مدیرعامل
30.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_تو آدم نمیشی، لااقل اداشو دربیار!🤦🏻♂
پیشنمایشِ فصلِ دومِ مجموعهٔ «فراری»❤️🔥
بزودی از شبکه یک سیما..
#خبر #فراری۲❤️
#پیش_نمایش🎞
@Puyanamaii_ir | پویانـ🇮🇷ـماطوری