eitaa logo
بسیج خواهران الزهرا(س)
227 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
6.4هزار ویدیو
179 فایل
امام خامنه‌ای: اگر از فضای مجازی غافل شویم، اگر نیروهای مؤمن و انقلابی میدان را خالی کنند مطمئنا ضربه خواهیم خورد. هرکس به اندازه وسع و توان و هنر خود باید در این میدان حضور یابد. 📍اصفهان، طالخونچه، خیابان شهید چمران 📱راه ارتباطی: @Bsj_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 شهید غلامعلی کاظمی. ایشان در سخت‌ترین شرایط نماز اول وقت ونماز جمعه شون ترک نمی شد...در کودکی. سایه پر مهر پدر را از دست داده بود... علاقه خاصی به مادر داشت برای او هم احترا زیادی قائل بود... عاشق همسرش بود... به طوری که دعا کرده بود. برای. ازدواج با این دختر.. که قسمت او باشد... شوخ طبع بود به طوری که وقتی در جمعی حضور پیدا می کرد.. دیگران از او دل نمی کندند... او رابسیار دوست می داشتند 🌹لازم به ذکر است.. ایشان در عملیات ایذایی بیت‌المقدس فتح خرمشهراز ناحیه پهلو مجروج می شوند.. آور ا انتقال به بیمارستان اهواز از آنجا به بیمارستان شهید مدرس می دهند بعد از عمل جراحی... 24ساعت حال ایشان مساعد بوده ولی بعد به. طور ناگهانی به درجه شهادت نائل می شوند.. چه اتفاقی افتاده خدا عالم هست. او را بین شهدای گمنام در قطعه 26 بهشت زهرا به خاک می سپارند.. که داستان آن طولانیه... بعد از 18 سال از طریق خواب همسرش مقبره این شهید را پیدا می کند......... "شهید غلامعلی فاطمی" http://eitaa.com/Yarabazahra
🌹🕊🌹🕊🌹 مادرش میگوید: یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت... پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت: یکی از دوستانم بود. پرسیدم: چکار داشت؟! گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را دردانشگاه داد! گفتم: چی؟؟ گفت: می گوید رتبه اول کنکور راکسب کرده ای من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم : رتبه اول؟؟ پس چراخوشحال نیستی؟؟!! احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم! .در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد !!!.... یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟! می گفت : می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند! می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!... " شهید احمدرضا احدی " http://eitaa.com/Yarabazahra
🌹 پدرش می‌گفت: آخرین باری که آمده بود مرخصی خیلی حال عجیبی داشت. نیمه شب با صدای ناله اش از خواب پریدم. رفتم پشت در اتاقش.... سر گذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه می‌کرد. 🌹می‌گفت: خدایا! اگر شهادت را نصیبم کردی، می‌خواهم مثل مولایم امام حسین (ع) سر نداشته باشم .مثل حضرت عباس (ع) بی دست شهید شوم ... دعایش مستجاب شد و یک‌جا سر و دستش را داد... راوی: پدر سردار بی سر "شهید ماشاءالله رشیدی" http://eitaa.com/Yarabazahra
🌹یادم می‌آید مادرم به سختی و در بیمارستان بستری بود. به اصرار تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم. او هر روز برای به بیمارستان می‌آمد. 🌹مادرم به مصطفی می‌گفت: را به خانه ببر. ولی او و می‌گفت: باید پیش شما بماند و از شما پرستاری کند. 🌹بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، مصطفی دست‌های مرا گرفت و بوسید و گریه کرد و گفت: از تو بسیار ممنون هستم که از مراقبت کردی. با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود نه مادر شما… چرا تشکر می‌کنی؟! 🌹او در جواب گفت: این دست‌ها که به مادر خدمت می‌کنند برای من است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد، برای هیچ کس و به دستور خداوند است. راوی : همسر شهید "شهید مصطفی چمران" http://eitaa.com/Yarabazahra
🕊🌹🕊🌹🕊 🌹ده، یازده سالش بود. یک شب دست و پای من و پدرش را بوسید. شب خواب دید لباس خادمی حضرت زهرا سلام الله علیها را بهش داده اند. از آن روز به بعد، ده برابر احترام من و پدرش را داشت. می گفت: به من لباس خادمی بی بی را داده اند. می خوام تا همیشه نگهش دارم. "شهید محسن حججی" ✍ کتاب حجت خدا http://Eitaa.com/samenfanos110
🌹با رفتارش یادمان داده بود که هر کجا گره ای توی کار افتاد مشکل گشا حضرت زهرا سلام الله علیها است. تا صحنه نبرد سخت می شد. یک توصیه می کرد: به حضرت زهرا سلام الله علیها توسل کنید. 🌹رابطه اش با حضرت نگفتنی بود. اگر فرصت داشت روزی چندبار روضه شأن را گوش می داد و گریه می کرد. همیشه می گفت: بی بی آخر حاجتم رو میده. 🌹عملیات والفجر ۸ بدجوری مجروح شد. دکتر مدت زیادی برایش استراحت نوشت ولی سید آدم توی خونه ماندن نبود. شب عملیات کربلایی ۱ توی خط دیدمش. نمی توانست درست راه برود. هنوز زخم داشت، زخم ترکشی که خورده بود به پهلو و شکمش. همان شب حاجتش را از حضرت زهرا سلام الله علیها گرفت و شهید شد. "شهید سید محمدابراهیم جنابان" ✍کتاب خط عاشقی۲ http://eitaa.com/Yarabazahra
بچه ی تهران بود،متولد ۱۳۷۴ حدود ۴۰روز عاشقانه ازحرم اهل‌بیت(ع) دفاع کرد تا سرانجام عصر روز ۲۱ آبان ماه سال ۹۴ در حالی‌که تنها ۲۰ سال داشت به آرزویش که شهادت بود،رسید. مادر شهید : شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم.  حالت غریبی داشتم، آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است.  صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود.  به بچه‌ها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا(س) من خانه را مرتب کنم،احساس می‌کردم مهمان داریم. . ‌ عصر بود که همسرم، مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا(س)آمدند. صدای زنگ در بلند شد. به همسرم گفتم حاجی قوی‌باش خبر شهادت محمدرضا را آورده‌اند.  وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است.  من می‌دانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است.... " : جمله ی آخر شهید دهقان : " به قول شهید آوینی شهادت بال نمیخواد حال میخواد. این جمله ی آخر منه" "شهید محمدرضا دهقان" http://eitaa.com/Yarabazahra
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌹🕊🌹🕊 سرود بسیار زیبا همراه با تصاویر دلنشین . تامی توانید در گروه ها به اشتراک گذارید , برای کوری چشم دشمنان http://eitaa.com/Yarabazahra
🌹بهش گفتم: توی راه که بر میگردی،یه خورده کاهو و سبزی بخر. گفت: من سرم خیلی شلوغه،می ترسم یادم بره.روی یه تیکه کاغذ هر چی می خواهی بنویس بهم بده. همون موقع داشت جیبش را خالی میکرد. یک دفتر چه یادداشت ویک خودکار در آورد گذاشت زمین؛ برداشتمشان تا چیزهایی که می خواستم،برایش بنویسم. یک دفعه بهم گفت: ننویسی ها! جاخوردم،نگاهش که کردم،به نظرم عصبانی شده بود!گفتم: مگه چی شده؟! 🌹گفت: اون خودکاری که دستته،مال بیت الماله. گفتم: من که نمی خواهم کتاب باهاش بنویسم!دو-سه تا کلمه که بیش تر نیست. گفت: نه!!. "شهید مهدی باکری" http://eitaa.com/Yarabazahra
🌹جانباز قطع نخاعی ناصر توبه‌ایها در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردان های لشکر ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت که در آن زمان حاج قاسم سلیمانی در سمت فرماندهی لشکر خدمت می کرد. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وقتی نزدیک ایام عید می خواست به کرمان و به دیدار والدین خود برود به همسر این جانباز زنگ می زد و می گفت: من دو روز به خانه شما می آیم. لباسی تهیه می کرد و به خانه او می رفت. جانباز را استحمام می داد، تخت او را آماده می کرد و در این دو روز به همسر جانباز می گفت کار آشپزخانه هم به عهده من است؛ دو روز خدمت گذاری این جانباز قطع نخاعی را داشت؛ بعد به سمت کرمان می‌رفت. این جانباز در دی ماه سال ۱۳۹۲ به دیار حق شتافت. http://eitaa.com/Yarabazahra
🌹بعد از ظهر عاشورای امسال پشت ترک موتورش بودم تو اصفهان رسیدیم به یه چهار راه خلوت پشت چراغ قرمز ایستاد بهش گفتم امید چرا نمیری ماشینی که اطرافت نیست بهم گفت رد کردن چراغ خلاف قانونه وامام گفته رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی خلاف شرعه... پس اگر رد بشم گناهه داداش، من شب تو هیئت اشک چشمم کم میشه... شهید امید اکبری http://eitaa.com/Yarabazahra
🌹🕊🌹🕊🌹 اي حسين (ع) ! تو كه در كربلا يكايك شهدا را در آغوش مي كشيدي و مي­ بوسيدي و وداع مي­ كردي، آيا ممكن است هنگامي كه من نيز به خاك و خون مي­ غلطم، تو دست مهربانت را بر قلب من بگذاري و عطش عشق مرا به خود، سيراب كني؟ "شهید جمشید جاودانیان" http://eitaa.com/Yarabazahra