10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیدشهیدان اهل قلم آوینی:
بار دیگر صدای «هل من ناصر» امام عشق در دل تاریخ بلند است و این بار حضور امت بهراستی شگفتآور است.
📍 ضاحیه - بیروت
♦️به کانال بزرگ بسیج و کانون مداحان.
نیشابور ، بپیوندید .👇
https://eitaa.com/Basijm
عرض سلام خدمت همکاران گرامی
خواهران بزرگوار توجه بفرمایید؛
کلاسِ فردا در قالبِ همایش
از ساعت ۸ تا ۱۱ و در محلِ سازمان تبلیغات اسلامی برگزار خواهد شد
شورای مداحان ، هیئات و روضه های بانوان
♦️به کانال بزرگ 👇👇بسیج و کانون مداحان.
نیشابور ، بپیوندید .
https://eitaa.com/Basijmd
264.5K
زمزمه ونوحه شهادت حضرت زهرا(س)
فاطمه جان ای نگارم
ای همه دار وندارم
تو میان بستری و
من برایت بیقرارم
گل نیلوفرم، ای از جان بهترم
بپا خیز وببین، که من بی یاورم
مرو زهرا مرو، مرو زهرا مرو۲
________________
ای چراغ خانه ی من
گرمی کاشانه ی من
ناله هایت همچو آذر
بر دل ویرانه ی من
تو دانی جانمی، تبسم کن دمی
بنه بر قلب من، دوا و مرحمی
مرو زهرا مرو.....
______________
بعد تو ای دلنوازم
ای همه راز ونیازم
در هجوم اینهمه غم
با صغیرانت چسازم
دراین رنج ومحن، نما رحمی به من
دوچشم خود گشا،بگو با من سخن
مرو زهرا مرو....
شعر:اسماعیل تقوایی
سبک؛ای صفای قلب زارم
239.1K
زمزمه شهادت حضرت زهرا (س)
نگار باوفای من
همدم باصفای من
گل کبود یاسمن
مگو زرفتنت سخن
خزان مکن بهار من
مرو مرو تو فاطمه ٣
___________________
منم زبعد تو غریب
شوم غمین وبی شکیب
تو بوده ای پناه من
شنو فغان وآه من
مکن غروب ماه من
مرو مرو...
____________________
گشا دو دیده جان من
عزیز مهربان ما
کمی نما تو گفتگو
بار دگر علی بگو
ای به سرایم آبرو
مرو مرو..
_______________________
مادر کودکان من
گرمی خانه مان من
فتادنت به پشت در
فتاده بر دلم شرر
شکسته از علی کمر
مرومرو..
شعر :اسماعیل تقوایی
سبک: بیا نگار آشنا
بوی عزای فاطمه
برمشامم میرسد بوی عزای فاطمه
دل سرود غم سراید در رثای فاطمه
مرغ دل پر می زندبا ناله روسوی بقیع
تا خبر گیرد ز قبر در خفای فاطمه
فاطمیه آمد وگردیده دلهای همه
بار دیگر بیقرار ومبتلای فاطمه
باز آمد فاطمیه باز می آید بگوش
بین آن دیوار وآن در ناله های فاطمه
باز آتش می زند قلب محبان علی
کوچه وسیلی واشک مجتبای فاطمه
باز یاد شیعه آید دست حیدر بسته بود
اشک حیدر ریخت آنجا پیش پای فاطمه
مرتضی گریان گذارد برسر زانو سرش
خانه اش گردیده بی لطف وصفای فاطمه
زینبش یاد آورد ذکر دعای مادرش
مرگ خود را او طلب کرد از خدای فاطمه
دردهای فاطمه بعد از پدر شد پرشمار
شدشهادت مرهم درد وشفای فاطمه
فاطمیه آمد وشد وقت عرض نوکری
با امید لطف بانو بر گدای فاطمه
شعر:اسماعیل تقوایی
172.6K
زمزمه وداع حضرت علی(ع) وزهرا(س)
بود امشب آخرین شب که بر تو مهمانم ای علی جانم
بیاور نزد من ای جانا جمله طفلانم ای علی جانم
علی جانم ای علی جانم.. ای علی جانم ای علی جانم۲
___________________________
نمی دانم همسر خوبی بوده ام آیا از برای تو
ولی خوشحالم شود حیدر، جان زهرای تو فدای تو
علی جانم....
________________________
شبانه دفنم کن ای حیدر، دور از چشم مردم گمراه
نمی خواهم از مزار من ای علی جانم کس شود آگاه
علی جانم....
_____________________________
ز بعد من ای عزیز من، جان تو جان این یتیمانم
مکن گریه هستی زهرا، می کند این گریه پریشانم
علی جانم....
____________________________
زرفتن حرفی مزن زهرا، میزنی آتش بر دل وجانم
دلم را خوش کن به لبخندی،کوثر طاها روح وریحانم
مرو زهرا جان مرو زهرا، بعدتو حیدر می شود تنها۲
شعر :اسماعیل تقوایی
در چشم مردم رتبه ی حیدر عوض شد
بعد از پیمبر شهر پیغمبر عوض شد
تاوان فتح قلعه را آخر گرفتند
لشکر همان لشکر فقط خیبر عوض شد
هجمه که آمد یا علی میگفت اما
با سقط بچه ناله ی مادر عوض شد
وقتی صدا زد فضه را زینب به خود گفت
چی شد که جای خادم و دختر عوض شد
در رو به داخل باز میشد قبلا اما
پا خورد و پا خورد و جهت آخر عوض شد
تا میخ شد همدست با دود و فرو رفت
شکل تنفس کردنش دیگر عوض شد
از خانه دنبال علی تا کوچه ها رفت
میدان عوض شد لاجرم سنگر عوض شد
هی قنفذ آمد هی مغیره این زد آن زد
دائم فقط جای بد و بدتر عوض شد
یک بار دست و سینه و پهلو شکستند
صدبار رنگ صورت حیدر عوض شد
شمشیر چون بالا سر مولا گرفتند
روضه به سمت حنجر و خنجر عوض شد
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#حاج_منصور_ارضی
#حضرت_زهرا_س_شهادت
چشمِ در راه ماندهام مادر!
اشک را بی اراده میداند
غُصهی ما ز داغِ مرگت را
مادر از دستداده میداند
مادر از دست داده یعنی ما
-ما که قربان نام یار رَویم-
مثل هر داغدیدهای، یارب!
"کاش" میشد سرِ مزار رویم...!
کاش میشد سر مزارِ بتول
با هیاهو میآمدیم، خدا...!
کاش چون کودکانِ بیمادر
به سر و سینه میزدیم، خدا...!
اینَک اما تفاوتی نکند!
بستهایم عهد عشق با زهرا
از همین راه دور، میخوانیم:
«السلام علیکِ یا زهرا»
السلامُ علیکِ یا اُمّاه
ازچه پاسخ نمیدهی؟ مادر!
گله دارم -به اذن تو- با «میخ»
شِکوِه دارم -به اذن تو- با «در»
آه... ای میخِ در! بتول است این...!
از چه این قدر شعلهور شدهای!؟
آه... ای در! به این فشارِ عجیب،
قاتل مادر و پسر شدهای !!
آه... ای در! چگونه رویت شد!؟
چه کسی گفته خون به پای تو نیست!؟
میخِ در! شرم کن ز اطفالش...
"سینهی حوریه" که جای تو نیست!
سینهی حوریهست جای حسن
سینهی حوریهست جای «حسین»
... نامِ «ارباب» آمده! برویم،
از همین جا به «کربلای حسین»
دست نامرد پای مرکبها
نعل نو تا که بست، یازهرا
زیرِ پایِ ستور... در گودال...
استخوانها...شکست... یازهرا...
✍ #احمد_بابایی
حضرت زهرا(س)-مقتل-فاطمه(س) از بکائون خمسه
بکائون خمسه در کلام امام صادق(ع)
شیخ صدوق رحمه اللَّه در کتاب خصال، به سندش از امام صادق علیه السّلام روایت کرده:
افرادی که فوق العاده گریه کردند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و علی بن الحسین علیهم السّلام.
حضرت آدم از فراق بهشت به قدری گریه کرد که اثر اشک در دو گونه مبارکش نظیر جوی باقی ماند.
حضرت یعقوب به قدری از فراق یوسف گریه نمود که چشمان خود را از دست داد و بدو گفتند: به خداوند سوگند یوسف را از خاطر نخواهی برد تا آنکه افسرده یا نابود گردی.
حضرت یوسف به قدری برای پدرش یعقوب گریست که اهل زندان ناراحت شدند و به وی گفتند: یا باید شب گریان و روز ساکت شوی و یا اینکه روز گریان و شب ساکت باشی.
یوسف با یکی از پیشنهادهای ایشان موافقت نمود.
حضرت فاطمه (س) در فراق پیغمبر به قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده به او گفتند: تو به واسطه کثرت گریهات ما را اذیّت میکنی. لذا حضرت زهرا(س) از مدینه خارج و به سوی قبر شهدا میرفت، وقتی ناراحتی های قلبی خود را با گریستن خالی میکرد به سوی مدینه باز میگشت.
حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت حسین گریست. هیچ غذایی در مقابل آن حضرت نمیگذاشتند مگر اینکه گریان میشد.
کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: ای پسر رسول خدا! فدای تو شوم، من میترسم تو خود را (به واسطه کثرت گریه) هلاک نمایی! فرمود: چارهای نیست جز اینکه از غم و اندوه خود به خداوند شکایت کنم. من چیزهایی را میدانم که شما نمیدانید. من یادآور قتلگاه فرزندان فاطمه علیها السّلام نمیشوم مگر اینکه گریه راه گلویم را مسدود میکند.
متن عربی حدیث:
ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُهَیْلٍ الْبَحْرَانِیِّ یَرْفَعُهُ إِلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ الْبَکَّاءُونَ خَمْسَهٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع فَاَمَّا آدَمُ فَبَکَی عَلَی الْجَنَّهِ حَتَّی صَارَ فِی خَدَّیْهِ اَمْثَالُ الْاَوْدِیَهِ وَ اَمَّا یَعْقُوبُ فَبَکَی عَلَی یُوسُفَ حَتَّی ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ حَتَّی قِیلَ لَهُ تَاللَّهِ تَفْتَوُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً اَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ وَ اَمَّا یُوسُفُ فَبَکَی عَلَی یَعْقُوبَ حَتَّی تَاَذَّی بِهِ اَهْلُ السِّجْنِ فَقَالُوا لَهُ إِمَّا اَنْ تَبْکِیَ بِاللَّیْلِ وَ تَسْکُتَ بِالنَّهَارِ وَ إِمَّا اَنْ تَبْکِیَ بِالنَّهَارِ وَ تَسْکُتَ بِاللَّیْلِ فَصَالَحَهُمْ عَلَی وَاحِدَهٍ مِنْهُمَا وَ اَمَّا فَاطِمَهُ فَبَکَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّی تَاَذَّی بِهِ اَهْلُ الْمَدِینَهِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَیْتِینَا بِکَثْرَهِ بُکَائِکِ فَکَانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی حَتَّی تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ وَ اَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ ع عِشْرِینَ سَنَهً اَوْ اَرْبَعِینَ سَنَهً -تردید از راوی است- مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی حَتَّی قَالَ لَهُ مَوْلًی لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی اَخَافُ عَلَیْکَ اَنْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَالَ إِنَّما اَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ اَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَهَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَهٌ.(1)
پی نوشت ها:
1. کتاب خصال، ج 1 ص 272 و 273 شماره 15.