eitaa logo
🇵🇸بسیج مداحان شهرستان نیشابور
716 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
45 فایل
کانال رسمی بسیج و کانون مداحان نیشابور
مشاهده در ایتا
دانلود
عرض سلام خدمت همکاران گرامی خواهران بزرگوار توجه بفرمایید؛ کلاسِ فردا در قالبِ همایش از ساعت ۸ تا ۱۱ و در محلِ سازمان تبلیغات اسلامی برگزار خواهد شد شورای مداحان ، هیئات و روضه های بانوان ♦️به کانال بزرگ 👇👇بسیج و کانون مداحان. نیشابور ، بپیوندید . https://eitaa.com/Basijmd
264.5K
زمزمه ونوحه شهادت حضرت زهرا(س) فاطمه جان ای نگارم ای همه دار وندارم تو میان بستری و من برایت بیقرارم گل نیلوفرم، ای از جان بهترم بپا خیز وببین، که من بی یاورم مرو زهرا مرو، مرو زهرا مرو۲ ________________ ای چراغ خانه ی من گرمی کاشانه ی من ناله هایت همچو آذر بر دل ویرانه ی من تو دانی جانمی، تبسم کن دمی بنه بر قلب من، دوا و مرحمی مرو زهرا مرو..... ______________ بعد تو ای دلنوازم ای همه راز ونیازم در هجوم اینهمه غم با صغیرانت چسازم دراین رنج ومحن، نما رحمی به من دوچشم خود گشا،بگو با من سخن مرو زهرا مرو.... شعر:اسماعیل تقوایی سبک؛ای صفای قلب زارم
239.1K
زمزمه شهادت حضرت زهرا (س) نگار باوفای من همدم باصفای من گل کبود یاسمن مگو زرفتنت سخن خزان مکن بهار من مرو مرو تو فاطمه ٣ ___________________ منم زبعد تو غریب شوم غمین وبی شکیب تو بوده ای پناه من شنو فغان وآه من مکن غروب ماه من مرو مرو... ____________________ گشا دو دیده جان من عزیز مهربان ما کمی نما تو گفتگو بار دگر علی بگو ای به سرایم آبرو مرو مرو.. _______________________ مادر کودکان من گرمی خانه مان من فتادنت به پشت در فتاده بر دلم شرر شکسته از علی کمر مرومرو.. شعر :اسماعیل تقوایی سبک: بیا نگار آشنا
بوی عزای فاطمه برمشامم میرسد بوی عزای فاطمه دل سرود غم سراید در رثای فاطمه مرغ دل پر می زندبا ناله روسوی بقیع تا خبر گیرد ز قبر در خفای فاطمه فاطمیه آمد وگردیده دلهای همه بار دیگر بیقرار ومبتلای فاطمه باز آمد فاطمیه باز می آید بگوش بین آن دیوار وآن در ناله های فاطمه باز آتش می زند قلب محبان علی کوچه وسیلی واشک مجتبای فاطمه باز یاد شیعه آید دست حیدر بسته بود اشک حیدر ریخت آنجا پیش پای فاطمه مرتضی گریان گذارد برسر زانو سرش خانه اش گردیده بی لطف وصفای فاطمه زینبش یاد آورد ذکر دعای مادرش مرگ خود را او طلب کرد از خدای فاطمه دردهای فاطمه بعد از پدر شد پرشمار شدشهادت مرهم درد وشفای فاطمه فاطمیه آمد وشد وقت عرض نوکری با امید لطف بانو بر گدای فاطمه شعر:اسماعیل تقوایی
172.6K
زمزمه وداع حضرت علی(ع) وزهرا(س) بود امشب آخرین شب که بر تو مهمانم ای علی جانم بیاور نزد من ای جانا جمله طفلانم ای علی جانم علی جانم ای علی جانم.. ای علی جانم ای علی جانم۲ ___________________________ نمی دانم همسر خوبی بوده ام آیا از برای تو ولی خوشحالم شود حیدر، جان زهرای تو فدای تو علی جانم.... ________________________ شبانه دفنم کن ای حیدر، دور از چشم مردم گمراه نمی خواهم از مزار من ای علی جانم کس شود آگاه علی جانم.... _____________________________ ز بعد من ای عزیز من، جان تو جان این یتیمانم مکن گریه هستی زهرا، می کند این گریه پریشانم علی جانم.... ____________________________ زرفتن حرفی مزن زهرا، میزنی آتش بر دل وجانم دلم را خوش کن به لبخندی،کوثر طاها روح وریحانم مرو زهرا جان مرو زهرا، بعدتو حیدر می شود تنها۲ شعر :اسماعیل تقوایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در چشم مردم رتبه ی حیدر عوض شد بعد از پیمبر شهر پیغمبر عوض شد تاوان فتح قلعه را آخر گرفتند لشکر همان لشکر فقط خیبر عوض شد هجمه که آمد یا علی میگفت اما با سقط بچه ناله ی مادر عوض شد وقتی صدا زد فضه را زینب به خود گفت چی شد که جای خادم و دختر عوض شد در رو به داخل باز میشد قبلا اما پا خورد و پا خورد و جهت آخر عوض شد تا میخ شد همدست با دود و فرو رفت شکل تنفس کردنش دیگر عوض شد از خانه دنبال علی تا کوچه ها رفت میدان عوض شد لاجرم سنگر عوض شد هی قنفذ آمد هی مغیره این زد آن زد دائم فقط جای بد و بدتر عوض شد یک بار دست و سینه و پهلو شکستند صدبار رنگ صورت حیدر عوض شد شمشیر چون بالا سر مولا گرفتند روضه به سمت حنجر و خنجر عوض شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمِ در راه مانده‌ام مادر! اشک را بی اراده می‌داند غُصه‌ی ما ز داغِ مرگت را مادر از دست‌داده می‌داند مادر از دست داده یعنی ما -ما که قربان نام یار رَویم- مثل هر داغدیده‌ای، یارب! "کاش" می‌شد سرِ مزار رویم...! کاش می‌شد سر مزارِ بتول با هیاهو می‌آمدیم، خدا...! کاش چون کودکانِ بی‌مادر به سر و سینه می‌زدیم، خدا...! اینَک اما تفاوتی نکند! بسته‌ایم عهد عشق با زهرا از همین راه دور، می‌خوانیم: «السلام علیکِ یا زهرا» السلامُ علیکِ یا اُمّاه ازچه پاسخ نمی‌دهی؟ مادر! گله دارم -به اذن تو- با «میخ» شِکوِه دارم -به اذن تو- با «در» آه... ای میخِ در! بتول است این...! از چه این قدر شعله‌ور شده‌ای!؟ آه... ای در! به این فشارِ عجیب، قاتل مادر و پسر شده‌ای !! آه... ای در! چگونه رویت شد!؟ چه کسی گفته خون به پای تو نیست!؟ میخِ در! شرم کن ز اطفالش... "سینه‌ی حوریه" که جای تو نیست! سینه‌ی حوریه‌ست جای حسن سینه‌ی حوریه‌ست جای «حسین» ... نامِ «ارباب» آمده! برویم، از همین جا به «کربلای حسین» دست نامرد پای مرکب‌ها نعل نو تا که بست، یازهرا زیرِ پایِ ستور... در گودال... استخوان‌ها...شکست... یازهرا... ✍
حضرت زهرا(س)-مقتل-فاطمه(س) از بکائون خمسه بکائون خمسه در کلام امام صادق(ع) شیخ صدوق رحمه اللَّه در کتاب خصال، به سندش از امام صادق علیه السّلام روایت کرده: افرادی که فوق العاده گریه کردند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و علی بن الحسین علیهم السّلام. حضرت آدم از فراق بهشت به قدری گریه کرد که اثر اشک در دو گونه مبارکش نظیر جوی باقی ماند. حضرت یعقوب به قدری از فراق یوسف گریه نمود که چشمان خود را از دست داد و بدو گفتند: به خداوند سوگند یوسف را از خاطر نخواهی برد تا آنکه افسرده یا نابود گردی. حضرت یوسف به قدری برای پدرش یعقوب گریست که اهل زندان ناراحت شدند و به وی گفتند: یا باید شب گریان و روز ساکت شوی و یا اینکه روز گریان و شب ساکت باشی. یوسف با یکی از پیشنهادهای ایشان موافقت نمود. حضرت فاطمه (س) در فراق پیغمبر به قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده به او گفتند: تو به واسطه کثرت گریه‏ات ما را اذیّت می‏کنی. لذا حضرت زهرا(س) از مدینه خارج و به سوی قبر شهدا می‏رفت، وقتی ناراحتی های قلبی خود را با گریستن خالی می‏کرد به سوی مدینه باز می‏گشت. حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت حسین گریست. هیچ غذایی در مقابل آن حضرت نمی‏گذاشتند مگر اینکه گریان می‏شد. کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: ای پسر رسول خدا! فدای تو شوم، من می‏ترسم تو خود را (به واسطه کثرت گریه) هلاک نمایی! فرمود: چاره‏ای نیست جز اینکه از غم و اندوه خود به خداوند شکایت کنم. من چیزهایی را می‏دانم که شما نمی‏دانید. من یادآور قتلگاه فرزندان فاطمه علیها السّلام نمی‏شوم مگر اینکه گریه راه گلویم را مسدود می‏کند. متن عربی حدیث: ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُهَیْلٍ الْبَحْرَانِیِّ یَرْفَعُهُ إِلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ الْبَکَّاءُونَ خَمْسَهٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع فَاَمَّا آدَمُ فَبَکَی عَلَی الْجَنَّهِ حَتَّی صَارَ فِی خَدَّیْهِ اَمْثَالُ الْاَوْدِیَهِ وَ اَمَّا یَعْقُوبُ فَبَکَی عَلَی یُوسُفَ حَتَّی ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ حَتَّی قِیلَ لَهُ تَاللَّهِ تَفْتَوُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً اَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ وَ اَمَّا یُوسُفُ فَبَکَی عَلَی یَعْقُوبَ حَتَّی تَاَذَّی بِهِ اَهْلُ السِّجْنِ فَقَالُوا لَهُ إِمَّا اَنْ تَبْکِیَ بِاللَّیْلِ وَ تَسْکُتَ بِالنَّهَارِ وَ إِمَّا اَنْ تَبْکِیَ بِالنَّهَارِ وَ تَسْکُتَ بِاللَّیْلِ فَصَالَحَهُمْ عَلَی وَاحِدَهٍ مِنْهُمَا وَ اَمَّا فَاطِمَهُ فَبَکَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّی تَاَذَّی بِهِ اَهْلُ الْمَدِینَهِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَیْتِینَا بِکَثْرَهِ بُکَائِکِ فَکَانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی حَتَّی تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ وَ اَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ ع عِشْرِینَ سَنَهً اَوْ اَرْبَعِینَ سَنَهً -تردید از راوی است- مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی حَتَّی قَالَ لَهُ مَوْلًی لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی اَخَافُ عَلَیْکَ اَنْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ‏الَ إِنَّما اَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ اَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَهَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَهٌ.(1) پی نوشت ها: 1. کتاب خصال، ج 1 ص 272 و 273 شماره 15.
سبب شهادت حضرت زهرا(س) از زبان امام صادق(ع) امام صادق(ع) فرمود: فاطمه(س) در سوم ماه جمادی الثانی سال 11 هجری در روز سه شنبه به شهادت رسید! سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند) پس آن دو نفر از اصحاب پیامبر(ص)-ابوبکر و عمر- از امیرالمومنین(ع) خواستند که نزد فاطمه برایشان وساطت نماید. پس امیرالمومنین(ع) از زهرا(س) درخواست کرد تا ایشان را بپذیرد. –و زهرا(س) پذیرفت- پس زمانی که به خدمت فاطمه(س) رسیدند به حضرت عرض کردند: حالت چطور است ای دختر رسول خدا(ص)؟ فرمود: حالم خوب است به حمد خدا. سپس فاطمه(س) فرمود: از پیامبر(ص) نشنیدید که فرمود فاطمه(س) پاره تن من است پس هر کس که وی را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازرد همانا خداوند را آزرده است؟ هر دو گفتند: بله شنیده ایم. حضرت فرمود: پس قسم به خدا شما دو نفر مرا آزردید. پس آن دو نفر از نزد فاطمه(س) رفتند در حالی که حضرت از دستشان غضبناک بود متن عربی: عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُبِضَتْ فَاطِمَهُ ع فِی جُمَادَی الْآخِرَهِ یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ سَنَهَ إِحْدَی عَشْرَهَ مِنَ الْهِجْرَهِ وَ کَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا اَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِکَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ اَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا وَ کَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ اَصْحَابِ النَّبِیِّ ص سَاَلَا اَمِیرَ الْمُوْمِنِینَ ص اَنْ یَشْفَعَ لَهُمَا إِلَیْهَا فَسَاَلَهَا اَمِیرُ الْمُوْمِنِینَ ع فَلَمَّا دَخَلَا عَلَیْهَا قَالَا لَهَا کَیْفَ اَنْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَیْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِیَ‏ یَقُولُ فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ قَالَا بَلَی قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا ع وَ هِیَ سَاخِطَهٌ عَلَیْهِمَا. بحارالانوار ج : 43 ص : 171
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا