eitaa logo
بصیرت اردکان
111 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
56 فایل
🔷 شبکه تحلیلی بصیرتی 🔹ارتباط با ادمین : @AlefHaJim 🔹کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/chavosh
مشاهده در ایتا
دانلود
احمد شروع و پایانش با (ع) بود. در چهار ماهگی مریض شد به حدی که پزشک ها از شفایش قطع امید کردند. خیلی ناراحت بودم. شب در عالم رؤیا سه مرد نورانی را زیارت کردم. به من الهام شد که آنها امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و امام رضا (ع) هستند. فرصت را غنیمت شمرده و شفای احمد را از آنها خواستم. موقع رفتن امام رضا (ع) در چارچوب در ایستاد و فرمود: «احمدت را من می کنم». وقتی بیدار شدم حال احمد خوب شده بود در سایه ضمانت امام رضا (ع). یک هفته قبل از شهادتش هم امام رضا (ع) را در خواب دیدم. بلند شدم خواستم از ایشان بابت شفای احمد در کودکی تشکر کنم. دیدم پرونده ای در دست دارد. فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر او در دنیا تمام شد. او ۲۷ سال دارد». از آقا خواستم ضمانت دیگری بکند. حضرت فرمود: «نگران نباش یک هفته دیگر هم تمدید کردم». فردای آن روز که احمد سر زده به آمد و خواب را برایش تعریف کردم، گویا یقین به شهادت کرده بود. قبل از رفتن با همه عکس یادگاری گرفت. موقع رفتن هم به پدرش گفت: «بابا! این دیدار آخر ماست. بابت همه کوتاهی ها حلالم کن». پدرش دست به کمر گرفت و گفت: «پسرم! کمرم را شکستی». احمد تا حال نامساعد پدرش را دید، گفت: «شوخی کردم». اما آن آخرین دیدار ما بود. (ع) (ع) (دهه کرامت) راوی: فاطمه سیلا خوری؛ مادر شهید ؛ خاطرات شهید احمد کشوری، نوشته ایرج فلاح و مسعود آب آذری، نشر یا زهرا (س)، چاپ اول-۱۳۹۰؛ صفحات ۱۲ و ۱۳۵-۱۳۶. 🔸به کانال شمسا بپیوندید: 🆔 @shamsa_yazd