فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#با_هم_بخندیم
مشاجره شیرین دو شیرازی بعد از تصادف...😁
https://eitaa.com/Bayynat
#با_هم_بخندیم
ببو داشت با نارنجك بازي ميكرد.
بهش ميگن، نكن ميتركه..
ميگه: بتركه،
بازم دارم!
😂😂😂
______
مورد داشتیم ببو ﺷﺒﻮﻧﻪ ﻣﯿﺮﻓﺖ بهزيستی، ﮐﻮﻟﺮ ﺑﭽﻪ ﯾﺘﯿﻤﺎ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ازش میپرسن، چرا این کارو می.کنی؟
میگه: ﯾﻪ ﻭﻗﺖ ﻓکر ﻧﮑﻨﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺪﺍﺭﻥ!
😂😂😁
______
ببو داشت پولكى ميخورد و مي.خنديد...!
بهش مي.گن: چرا ميخندى؟!
ميگه والا ما هر حرفى بزنيم شما ميگين ما ببوییم،
ولى به خدا اين چيپسا شيرينه...!!!
😂😂😂
______
ببو رفته بود مجلس ختم. بشقابش پر از گوشت بود!
به بغل دستیش گفت:
عباسقلی؛ ختم به این میگن ها،
ای تو روح تو و ختم بابات!!!
😂😂😂
______
دزده میره بانک بزنه،
وارد بانک که میشه داد میزنه:
همه بخوابند رو زمین...
ببو میگه باشه..... فقط منو ساعت سه بیدار کن، قرصامو بخورم...
😂😂😂
______
ببو داشت گريه ميکرد
ميگن چته؟
ميگه پشيمونم کاش به حرفاى پدرم گوش کرده بودم!!!
ميگن مگه چى ميگفت؟
ميگه نميدونم، گوش نميکردم که!
😂😂😂
______
ببو ازشیر آب جلو یک مغازه وضو میگیره،
صاحب مغازه میگه:
من که راضی نیستم،
ببو بلافاصله میگه بیا باطلش کردم، راحت شدی بدبخت گدا...
😂😂😂
______
ببو تو محرم سیگار میکشید و مشروب میخورد،
بهش میگن: نخور گناه داره!
میگه: من عین شما نمیتونم بیخیال باشم ... اعصابم از دست یزید داغونه...
😂😂😂
______
ببو تو كانادا کنار ساحل شلوارشو گم میکنه، از یه کانادایی میپرسه: شلوار منو ندیدی؟ کانادایی میگه: No,No
ببو میگه: نو نو هم نبيد، خشتکش يه كم پاره بيد...
😂😂😂
______
ببو با دوتا از رفیقاش ميرسن ايستگاه قطار، اما قطار حركت كرده بوده، دنبالش ميدوند و بالاخره اون دو تا سوار ميشن،
ببو جا میمونه، ولي از خنده غش ميكنه، ميگن حالا چرا ميخندي؟ميگه اونا كه سوار شدن، اومده بودن بدرقه من!
😂😂😂
______
به ببو میگن: متولد کجایی؟
میگه U.S.A. میگن آمریکا؟
میگه نه، یونجه زارهای سرسبز آنطرفتر!
😂😂😂
______
شب اول قبر به ببو ميگن: امام اولت كيه؟! ميگه: امام خمينى... ميگن: ببريدش جهنم، ببو ميگه: نه امام علی، به قرآن فكر كردم از كميته امداد اومدین!
😂😂😂
ببو رو ميگيرن ميگن: پدر سوخته چرا پشت ماشينت نوشتي پیغمبر با سالاد! ميگه: مگه چيه؟!!!
از شما بهتره که مينويسين خدا با ماست!
😂😂😂
______
°به ببو ميگن سخت ترين كار دنيا چيه؟ ميگه: پر كردن نمكدون، ميگن چرا؟ چون سوراخاش خيلي ريزه!
😂😂😂
______
ببو دستش میشکنه، موقع گچ گرفتن به دکتر میگه: بعداز اینکه دستم خوب شد، میتونم پیانو بزنم؟ دکترمیگه آره، ببو میگه چه جالب... قبلا نمیتونستم!!!
😂😂😂
______
ببو دستشویی بوده، برق قطع میشه، شروع میکنه به جیغ و داد، زنش میگه: نترس برق رفته، ببو میگه: خداروشکر! فکر کردم زور که زدم کور شدم!
😂😂😂
______
کاروان ببوها میرن مکه، تو طواف بهشون میگن بگید "لبیک لبیک لا شریک لک لبیک"...
ببو ها میگن ماشعار خارجی سرمون نمیشه؛ "سقای دشت کربلا ابرفرض ابرفرض..."
😂😂😂
_____
داعش ببو رو میگیره میگه: اسمت چیه؟ میگه یاسین، میگه باید سوره یاسین رو بخونی بدونیم مسلمان واقعی هستی، وگرنه میکشیمت...
ببو میگه: غلط کردم، اسمم قل هو الله احده!
😂😂😂
https://eitaa.com/Bayynat
#با_هم_بخندیم
کرمعلی سی سال قبل ازدواج کرده بود و از زندگیش خیلی خوشحال و از همسرش خیلی خیلی راضی بود
روزی از روزها سگی زنشو گاز گرفت و بر اثر گاز گرفتگی زنش مریض شد و بعداز مدتی فوت کرد
کرمعلی خیلی مغموم و دلشکسته شد و هیچوقت از منزلش خارج نمیشد و کلا در انزوا فرو رفت
بچه های کرمعلی به پدر پیرشان پیشنهاد ازدواج مجدد دادند
اما پیرمرد قبول نکرد و به عشق اولش پایبند بود
از طرف بچه ها اصرار و از طرف کرمعلی انکار
بعد از مدتی اصرار فرزندان نتیجه دادو پیرمرد قبول کرد که ازدواج کند.
بچه ها هم گشتند و یه دختر بیست ساله و خوشگل برای پدرشان انتخاب کردند
جشن مفصلی هم گرفتند و عروس خانوم رو به خونه پیرمرد قصه ما بردند
عروس خانوم از، همه لحاظ خیلی به کرمعلی میرسید و تلاش میکرد پیرمرد را خوشحال کند
چند روز که گذشت پیرمرد خوشحال و سرمست از ازدواجش بچه هاشو صدا زد و گفت به شکرانه ازدواجش پنج گوسفند را قربانی کنند و دو گوسفند را بین فقرا... یک گوسفند را بین خواهر و برادراش و یک گوسفند را برای شام خودش و همسرجوانش بیاورند
بچه ها گفتند پدرجان گوسفند پنجم را چیکار کنیم
کرمعلی گفت گوسفند پنجم را برای سگی که مادرتان را گاز گرفته ببرید
خدا خیرش بدهد انگار اون مصلحت منو بهتر از خودم میدونست...
😂😂😂
https://eitaa.com/Bayynat
#با_هم_بخندیم
♦️رفتم ﭘﻴﺶ ﻓﺎﻟﮕﯿﺮ، ﻣﻴﮕم آﻳﺎ ﻛﺴﻰ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ میکنه؟
ﻓﺎﻟﮕﯿﺮ: نه
گفتم: ﺗﻮ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻛﻒ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﻧﺪﻳﺪﻯ!
گفت: ﻗﻴﺎﻓﺘﻮ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻡ😂
♦️رفتم کله پزی به یارو میگم: زبون دارید؟
یه نگا بهم کرد گفت: نه فقط تو داری، ما با دماغمون حرف میزنیم!
نیس با گوسفندا معاشرت دارن، اعصابشون خرد شده...
🤣😂🤣
♦️وقتی ظرف ته دیگ رو میدن تو سفره دست به دست کنیم،
اون دو سه نفر اول خیلی بیشعورن!
😂🤣😂
♦️فقط یه ایرانی میتونه هر چی افتاده زمین با فوت ضدعفونی کنه،
لامصب فوٺ نیس ڪه، بتادینہ...
🤣😂🤣
♦️اگه دیدی تو یخچال چندتا چیز کنار هم مرتب شدن، مطمئن باش یه چیز خوشمزه پشتشون قایم شده،
دیدم که میگم!
😂🤣😂
♦️خانمه زنگ زده رادیو میگه:
50 ساله با شوهرم ازدواج کردم خیلی بدبینه چیکار کنم؟
مشاور:
یه کمی دیگه تحمل کن...
بالاخره یکیتون میمیرید دیگه!
🤣😂😁
♦️بعد ٣ روز كوه نوردي، رسيديم به قله،
به سرپرست گفتم: خب حالا بايد چيكار كنيم؟
گفت: بايد برگرديم...
همونجا بود كه فهميدم كوهنوردي
ورزش روانياس!
🤣😂🤣
♦️زن وشوهره باهم دعواشون میشه، زنه میگه من فقط به خاطر پولت زنت شدم...
مرده میگه: باز تو یه دلیلی داشتی،
من بدبخت چی؟!!!
😂🤣😂
♦️به حیف نون میگن:
با مجید جمله بساز
میگه: من و سعید و حسین رفتیم سفر خیلے کیف کردیم
میگن: پس کو مجیدش؟
میگه: هر چے اصرار کردیم نیومد😂😂😂
♦️تخمه ژاپنی تو آجیل کار سرعتگیر رو میکنه...
هر یه دونه تخمه ژاپنی که توسط مهمان شکسته میشه، باعث نجات ۳ تا پسته و ۲ تا بادوم هندی میشه...
😁😂😁
♦️باپرایدم تو جاده موندم بی بنزین!
یه ۲۰۶ که رانندش خنگول بود نگه داشت،
گفت: چی شده بگو کمکت کنم؟
گفتم: سوختم تمام شده، میشه از ماشینت بنزین بکشم؟
گفت: مگه بنزین ۲۰۶ به پراید میخوره؟!!!
الان دارم پیاده میرم کربلا
😂😂😂
♦️يكي از همسایهها دو هفته پیش گوسفند قربونی داشتند، صد گرم گوشت هم به ما دادن،
حالا هر وقت دم در منو ميبينه، ميگه ماشاءالله نسبت به دو هفته پیش چقدر چاق شدی!
🤣🤣🤣
♦️ديروز رفته بودم امامزاده داوود...
تو مسير يک پيرمرده پياده ميرفت سوار ماشينش کردم، برگشت گفت: دست شما درد نکنه، ما قديما اين مسير رو با خر ميرفتيم،
الان داريم با شما ميريم...
نفهميدم تشکر کرد! خاطره بود! يا قصد تخريب مارو داشت!!!
😂😂😂
⬅️ زندگی تفسیر سه کلمه است:
خندیدن، بخشیدن، فراموش کردن
پس تا میتوانی
بخند، ببخش، فراموش کن...
«اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم»
https://eitaa.com/Bayynat