eitaa logo
بیّنات
1.4هزار دنبال‌کننده
64.3هزار عکس
49.6هزار ویدیو
437 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار، فقط با ذکر یک صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
(به نقل از مجله بخارا با اندکی تلخیص) کمتر فارسی‌زبانی‌ است‌ که‌ چند بیت‌ شعر فارسی‌، در حافظه‌ داشته‌ باشد و یکی‌ از برجسته‌ترین‌ محفوظاتِ او، این‌ بیت‌ شیخِ اَجَلّ، سعدیِ شیرازی‌ نباشد: بگذار تا بگریم‌ چون‌ ابر در بهاران‌ کز سنگ‌ ناله‌ خیزد روز وداع‌ یاران‌ این‌ بیت‌ به‌ همین‌ صورتی‌ که‌ نقل‌ کردم‌ بر سرِ زبان‌هاست‌، یعنی‌ کز سنگ‌ ناله‌ خیزد، و از عجایب‌ اینکه‌ در هیچ‌ یک‌ از نسخه‌های‌ اصیل‌ و قدیم‌ دیوانِ او به‌ این‌ صورت‌ دیده‌ نمی‌شود. در تمام‌ نسخه‌های‌ کهن‌ و اصیل‌ «کز سنگ‌ گریه‌ آید» است. این‌ تصرّفِ هنرمندانة ذوقِ جامعه‌ بوده‌ است‌ که‌ صورت‌ «کز سنگ‌ ناله‌ خیزد» را جانشین‌ سخن‌ سعدی‌ کرده‌ است‌. ذوقِ جامعه‌ گاه‌ از این‌ تصرّف‌ها در شعر بسیاری‌ از بزرگان‌ دیگر نظیر فردوسی‌ و نظامی‌ و مولوی‌ و حافظ‌ نیز دارد که‌ باید مورد بحث‌ جداگانه‌ قرار گیرد. در بیت‌ مورد بحث‌، تصویری‌ که‌ سعدی‌ آفریده‌ است‌ دو مشکل‌ اساسی‌ داشته‌ است‌ که‌ ذوق‌ جامعه‌ آن‌ را حل‌ کرده‌ است‌: 1) تلفّظ‌ «کز سنگ‌ گریه‌»، که‌ در آن‌ دو [گ]‌ پشتِ سر هم‌ قرار می‌گیرد، مانع‌ از روانیِ شعر است‌. اما وقتی‌ بخوانیم‌ «کز سنگ‌ ناله‌» [گ‌] و [ن‌] در کنار هم‌ تلفّظ‌ بسیار روان‌ و دلپذیری‌ دارد و موسیقی‌ شعر به‌ کمال‌ می‌رسد. ۲) به‌ لحاظ‌ معنایی‌ هم‌ شکاف‌ برداشتن‌ سنگ‌ در همه‌ احوال‌ ملازم‌ با جاری‌ شدن‌ آب‌ ـ و مجازاً گریه‌ ـ نیست‌. درست‌ است‌ که‌ در بعضی‌ آیات‌ قرآن‌ کریم‌ و در داستان‌ موسی‌ از شکافتن‌ سنگ‌ آب‌ برمی‌جوشد، اما در همه‌ جا و همه‌ وقت‌ چنین‌ نیست‌. وقتی‌ می‌گوییم‌ کز سنگ‌ ناله‌ خیزد، از امری‌ جهانی‌ و عامّ سخن‌ گفته‌ایم‌ و هر سنگی‌ که‌ بشکند، ناله‌اش‌ قابلِ شنیدن‌ است‌. تصوّر می‌کنم‌، سعدی‌، در سرودن‌ این‌ بیت‌ نظر به‌ همان‌ مصادیقی‌ داشته‌ است‌ که‌ در آنها از شکستن‌ و شکاف‌ سنگ‌، آب‌ بیرون‌ می‌جوشیده‌ است‌؛ اما جامعه‌ در تجربه‌ تاریخی‌ و هنری‌ خود چشم‌اندازِ دیگری‌ داشته‌ است‌ که‌ بر معیارِ آن‌، شعر سعدی‌ را مورد تصرّف‌ هنرمندانه‌ خود قرار داده‌ است‌. گویا نخستین‌ تجربه‌ای‌ که‌ ذهن‌ جامعه‌ در مورد «فریاد از جدایی‌» داشته‌ است‌ در ضرب‌المثلی‌ بسیار کهن‌ ـ شاید از عهد ساسانی‌ ـ خود را نشان‌ داده‌ بوده‌ است‌ که‌ وقتی‌ کرباسی‌ را پاره‌ می‌کنیم‌، این‌ جدایی‌ همراه‌ با فریاد و ناله‌ است‌. در کتاب‌ تاج‌ القصص‌ ـ که‌ یکی‌ از کهن‌ترین‌ متون‌ زبان‌ فارسی‌ است‌ و در حدود ۴۷۰ هجری‌ تدوین‌ شده‌ است‌ ـ می‌خوانیم‌: «کرباسی‌ را به‌ وقت‌ بریدن‌ بانگ‌ بود» و همین‌ مؤلف‌، پس‌ از نقل‌ این‌ مثل‌ کهن‌ دو بیت‌، در همان‌ مضمون‌ آورده‌ است‌ که‌ باید سروده‌ شاعری‌ از شاعران‌ قرن‌ چهارم‌ یا نیمه‌ اول‌ قرن‌ پنجم‌ باشد: کرباس‌ که‌ می ‌پاره‌ کنی‌ تار از تار بانگی‌ بکند در آن‌ میان‌ زارازار آن‌ بانگ‌ چه‌ چیز است‌ بگو ای‌ هشیار یعنی‌ که‌ جدا مکن‌ مرا یار از یار در بعضی‌ از نسخه‌های‌ همین‌ متن‌، در اینجا دو بیت‌ دیگر آمده‌ است‌ که‌ چشم‌اندازِ هنری‌تر و دلپذیرتری‌ از آن‌ مثل‌ کهن‌ و آن‌ رباعیِ پیشین‌ دارد. و هم‌ درین‌ معنی‌ گفته‌اند: هیچ‌ دانی‌ که‌ در شکستن‌ چوب‌ از وجودش‌ چرا طراق‌ کند هست‌ این‌ نزدِ عاقلان‌ روشن‌ کان‌ طراق‌ از پی‌ فراق‌ کند ما نمی‌دانیم‌ که‌ این‌ قطعه‌ که‌ در بعضی‌ از نسخه‌ها آمده‌ است‌ آیا از گفتارِ اصل‌ مؤلف‌ است‌ و متعلق‌ به‌ روزگار تألیف‌، یا در دوره‌های‌ بعد آن‌ را واردِ متن‌ کرده‌اند؛ اما در شعر سنایی‌ به‌ صورت‌: چوب‌ را بشکنی‌ طراق‌ کند این‌ طراق‌ از سر فراق‌ کند ما به‌ یک‌ مرحله‌ دلپذیرتری‌ از تکامل‌ این‌ تصویر رسیده‌ایم‌ که‌ اگر در همین‌ حد از تکامل‌ باقی‌ مانده‌ بود می‌توانست‌ بیتی‌ ممتاز و صورت‌ دلپذیر این‌ اندیشه‌ باشد اما تکامل‌ تاریخی‌ و هنری‌ این‌ تصویر به‌ همین‌ جا متوقف‌ نشده‌ و در شعر مولانا، که‌ بی‌گمان‌ متأثر از سخن‌ سنایی‌ است‌، به‌ این‌ شکل‌ درآمده‌ است‌: تو ناز کنی‌ و یارِ تو ناز چون‌ ناز دو شد طلاق‌ خیزد یار است‌ نه‌ چوب‌ مشکن‌ او را چون‌ برشکنی‌ طراق‌ خیزد این‌ بانگِ طراق‌ چوب‌ ما را دانیم‌ که‌ از فراق‌ خیزد و از حق‌ نباید گذشت‌ که‌ سعدی‌ زیباترین‌ صورتِ تکاملی‌ این‌ تصویر را آفریده‌ است‌ و باید پذیرفت‌ که‌ حد همین‌ است‌ سخن‌دانی‌ و زیبایی‌ را. با اینهمه‌ تصرّف‌ هنری‌ جامعه‌ در کلامِ سعدی‌، نشان‌ داده‌ است‌ که‌ وقتی‌ فرهنگ‌ و تمدنی‌ استمرار تاریخی‌ و زنده‌ خود را حفظ‌ کند و گرفتارِ انحطاط‌ و درجا زدن‌ نشود، باز هم‌ از حدِّ سخنِ سعدی‌ می‌توان‌ فراتر رفت‌ و تصویر را به‌ صورتی‌ درآورد که‌ جامعه‌ درآورده‌ است‌ و گفته‌ است‌ «کز سنگ‌ ناله‌ خیزد روز وداعِ یاران‌». 📗شعر، فرهنگ و ادبیات https://eitaa.com/Bayynat