eitaa logo
بیّنات
1.5هزار دنبال‌کننده
72.9هزار عکس
56.7هزار ویدیو
469 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار مطالب، "با لینک یا بدون لینک" با ذکر صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله‌های پایین شهر تهران، چون بابا نداشت، خیلی بد‌تربیت شده بود! خودش می‌گفت: گناهی نشد که من انجام ندم! تا این‌که یه نوار روضه زیر و رویش کرد و بلند شد اومد جبهه، یه روز به فرمانده‌ گفت: من از بچگی حرم علیه‌السلام نرفتم، می‌ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم، ۴۸ ساعت به من مرخصی بدین برم حرم علیه‌السلام زیارت کنم و برگردم… اجازه گرفت و رفت مشهد، دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه... در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم علیه‌السلام، توی ماشین خواب رو دیدم، آقا به من فرمودند: حمید! اگر همین‌طور ادامه بدهی خودم میام می‌برمت… …یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود، نیمه شب‌ها تا سحر می‌خوابید داخل قبر، گریه می‌کرد و می‌گفت: یا منتظر وعده‌ام… چشم به راهم نذار… … توی وصیت‌نامه‌اش ساعت و روز و مکان شهادتش رو نوشته بود! می‌گفت: علیه‌السلام به من گفتند کی و کجا شهید می‌شم، حتی مکانی هم که علیه‌السلام فرموده بودند شهید می‌شی، تا حالا ندیده بود… …روز موعود خبر رسید ضد انقلاب توی یه منطقه است و باید بریم سراغشون، فرمانده گفت: چند تا نیرو بیشتر نمی‌خواهیم. همه‌ بچه‌ها شروع کردند التماس کردن که آقا ما رو ببرید، دیدند حمید یه گوشه نشسته و نگاه می‌کنه، ازش سوال کردند: مگه تو دوست نداری بری به این عملیات؟ حمید خندید و گفت: شما برای اومدن التماس‌هاتون رو بکنید، اونی که باید منو ببره خودش می‌بره! خود فرمانده اومد و گفت: حمید تو هم بلند شو بریم … … بچه‌ها میگن وقتی وارد روستایی که ضد انقلاب بودند شدیم، حمید دستاش رو به سمت ما بلند کرد و گفت: خداحافظ... کسی اون لحظه نفهمید حمید چی میگه! اما وقتی شهید شد و وصیت‌نامه‌اش رو باز کردیم، دیدیم دقیقا توی همون‌روز، ساعت و مکانی شهید شده که تو وصیت‌نامه‌اش نوشته بود… خاطره‌ای از زندگی شهید 🥀 https://eitaa.com/Bayynat