eitaa logo
بیّنات
1.5هزار دنبال‌کننده
72.4هزار عکس
56.4هزار ویدیو
467 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار مطالب، "با لینک یا بدون لینک" با ذکر صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️عبرتی شگفت انگیز از گردش روزگار ♦️ در زمان به قدرت رسیدن در عراق، از جمله احزاب مخالف صدام حزب سوسیالیست بود که صدام دستور قلع و قمع اعضای آن را به برادر ناتنی خود برزان تکریتی سپرده بود. ♦️یکی از دستگیر شدگان این حزب، زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند که هر دو به اعدام محکوم شدند. نُه ماهه باردار بود و روزهای آخر بارداری خود را طی می‌نمود که قبل از اعدام نامه‌ای برای برزان تکریتی می‌نویسد و از او درخواست می‌کند که اعدامش را تا زمان تولد بچه به تأخیر بیاندازند. قبول نکرد و در جواب نامه‌ نوشت: جنین داخل شکمت هم باید بمیرد و با تو دفن گردد ... که روزهای آخر بارداری را طی می‌کرد، در روز موعود به پای چوبه‌ دار رفت و التماس‌های او تاثیری در تاخیر حکم برزان نداشت. در حین اعدام، بالای دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پایین افتاد. زنِ زندانبان، با اشاره رییس زندان، طفل را در لباس‌های مادرش پیچیده و به گوشه‌ای منتقل کرد! پس از اجرای حکم اعدام از رئیس زندان، حال و روز و جنین‌ش را جویا شد و گزارش خواست. رئیس زندان نیز در گزارش نوشت: جنین با مادر در چوبه‌ دار ماند تا مُرد... رئیس و پزشک زندان و رضیه زنِ زندانبان، با هم، هم‌قسم شدند که همدیگر را به برزان تکریتی نفروشند و توافق کردند که رضیه نوزاد را به خانه‌اش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد ... از آن‌ پس نوزاد را ولید می‌خواندند... ⭕️ سال‌ها گذشت و ولید بزرگ شد. برادر (دایی واقعی ولید) در آلمان زندگی می‌کرد و سال‌ها پیش‌تر، خبرهایی درباره خواهرزاده‌اش از رضیه دریافت کرده بود. او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعثی صدام به عراق برگشت تا یادگار خواهرش را پیدا و با خود به آلمان ببرد و از روی آدرس و نشانی‌هایی که رضیه داده بود، او را یافت‌... قبول نکرد که به آلمان مهاجرت کند و گفت: مثل مادرم هست، او جان مرا نجات داده و زحمت بسیاری برای من‌ کشیده، هرگز تنهایش نمی‌گذارم ... این اتفاق زمانی بود که رضیه بازنشسته شده بود. رضیه با خواهش از مسوولین، را به جای خود، به عنوان زندانبان و مأمور زندان استخدام می‌کند. ملت عراق، افراد حزب بعث را یکی پس از دیگری دستگیر می‌کردند، از جمله دستگیر شدگان برزان تکریتی، برادر ناتنی صدام بود. از قضای الهی، پسر ، مسئول مستقیم سلول برزان تکریتی شد و هم آن‌جا بود که قصه‌ مادر و فرزند درون شکمش را به برزان گفت. پس از صدور و تأیید حکم اعدامِ ، به عنوان زندانبان، مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود را بر گردن انداخت. بدین‌سان دست حق، ستمگر بی‌رحم را از جایی که گمان نمی‌کرد، به سزای اعمالش رساند ... ♦️یقیناً روزگار به گردن‌کشان و ظالمان مهلت می‌دهد، تا شاید برگردند، ولی فراموشی در کار روزگار و در جزاء و کیفر أعمال ستمگران وجود نخواهد داشت... ♦️چه آشناست وعده‌های خداوند در جزای ظالمانی مانند که به دست نوزادی محکوم به مرگ و رها شده در آب مجازات شدند... https://eitaa.com/Bayynat