داستانی زیبا و اثرگذار از #مولوی در #مثنوی_معنوی
🔹شخصی ۳۰ سال مشغول تجارت بود و ثروت عظیمی به دست آورد و زمین بسیار بزرگی خریداری کرد و ۳۰ سال دیگر کار کرد و باز هم ثروت کلانی به دست آورد و با آن ثروت، کاخ بسیار مجللی ساخت.
زمانی که میخواست به آن کاخ نقل مکان کند، ماموران حکومتی گفتند که زمین شما آن طرفتر بود و زمین را عوضی گرفتهای و
کاخت را بر روی زمین دیگری ساختهای و زمین خودت بایر مانده است!
جناب مولوی میگوید:
ما هم همینطوریم، یک زمین داریم به نام بدن،
و یک زمین هم داریم به نام روح.
ما فکر میکنیم، بدن ما، زمین ماست و هرچه داریم خرج این بدن می کنیم و وقتی که میخواهیم بمیریم به ما میگویند:
زمین شما، روحتان بوده، ولی شما روح را رها کرده اید و فقط بدن را آباد کرده اید!
در زمین مردمان، خانه مکن
کار خود کن ، کار بیگانه مکن
کیست بیگانه تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی
جوهر خود را نبینی ، فربهی
گر میان مشک تن را جا شود
روز مردن گند او پیدا شود
مُشک را بر تن مزن بر دل بمال
مشک چه بود نام پاک ذوالجلال
https://eitaa.com/Bayynat