🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت354 –زشته، یه وقت این کار رو نکنیا، اونوقت دیگه تو
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت355
میز ناهار خوری، وسط سالن گذاشته شده بود و رویش یک کیک دو طبقه بود. دور کیک از گلهای رنگارنگ میخک و رُز پُر بود. باشمع های وارمر حروف اول اسم من بین گلها نوشته شده بود.
انواع تنقلات و خوراکیها به طور زیبایی گوشه ایی از میز چیده شده بود.
لبه های میز و سقف بالای سر میز هم بادکنکهای قرمز به شکل قلب چسبانده شده بود.
اهل خانه تا ما را دیدند تولدت مبارک گفتند و همگی با هم کف زدند.
با این حرف بیشتر تعجب کردم چون دو روز تا روز تولدم باقی مانده بود.
باتعجب و ذوقی که نمی دانستم چطوربایدکنترلش کنم به کمیل نگاه کردم.
باخنده گفت:
–اگه زودتر نمی گرفتیم که غافلگیرنمیشدی.
–وای کمیل تو چیکارکردی؟ واقعا غافلگیرم کردی اصلا فکرش روهم نمی کردم. پس تلفن یواشکیها واسه این بود؟
خندید.
–من که بهت گفتم بریم خونه متوجه میشی.
از خوشحالی و ذوق و غافلگیری زیاد همانجا ماتم برده بود، بخصوص که خاله و دایی و زن دایی و سعیده هم کنار مادر و اسرا ایستاده بودند و لبخند میزدند. و این خوشحالیام را دوچندان می کرد.
مادر و پدر کمیل با آن جثه ی نحیفشان جلو آمدند و صورتم را بوسیدند و تبریک گفتند.
مادر کمیل گفت:
–مبارک باشه عروس گلم، بیا بشین مادر، بعد دستم راگرفت و به طرف میز بُرد.
ریحانه به طرفم دوید. خم شدم و بغلش کردم و بوسیدمش.
مادر و بقیه هم امدند و تبریک گفتند. از همه چند باره تشکر می کردم ولی هنوز هم حیران بودم از این که کمیل چطورتوانسته همه ی این ها را هماهنگ کند و چیزی به من بروز ندهد.
روی طبقه بالای کیک باکاکائو نوشته شده بود، "بعضی روزها خاصاند مثل روز تولد تو، همسرم تولدت مبارک"
روی طبقه ی پایینی کیک
چیزهایی شعر گونه نوشته بود که به خاطر پایه های کیک و ریز بودن نوشته ها نتوانستم بخوانم.
مادر کنار گوشم گفت:
–راحیل جان لباسات تو اتاقه نمی خوای عوضشون کنی؟
باخوشحالی از پیشنهادش استقبال کردم و از این که برایم لباس آورده بود تشکرکردم.
نگاهی به کمیل که در حال جاسازی شمع ها روی کیک بود انداختم وگفتم:
–من میرم تو اتاق لباس عوض کنم.
با لبخند نگاهم کرد و سرش را تکان داد.
لباسم را که عوض کردم در حال مرتب کردن چادررنگی ام روی سرم بودم که کمیل واردشد و گفت:
–چادر برای چی؟ نامحرم نیست.
باتردید گفتم:
–شوهر زهرا نمیاد؟
–نه، اون سر شام میاد.
بعداز نایلونی که دستش بود یک گیرهی سفید رنگ که گل پارچه ایی بزرگ قشنگی داشت درآورد و گفت:
–زهرا گفت اینو بهت بدم، گفت برای تو خریده. خوشت میاد؟ میخوای بزنی روی موهات؟
من که دیگر از این همه مهربانی خانواده کمیل خجالت زده بودم گفتم:
–دستش درد نکنه، اتفاقا احتیاج داشتم.
خودش گیرهی روسریام را بازکرد و طبق عادتش دستش را داخل موهایم بُرد و به همشان ریخت.
–همینجوری بهم ریخته قشنگه، من که اینجوری دوست دارم.
بی مقدمه دستهایم را دور کمرش حلقه کردم وسرم راروی سینه اش گذاشتم وگفتم:
–ممنونم کمیل. ببخشید امروز به خاطر اون تلفن ها اذیتت کردم. می دونم برای این مهمونی خیلی به زحمت افتادی.
سرم را بادستهایش گرفت و صورتم را بالا گرفت و نگاهش رابه چشم هایم چسباند وگفت:
–من بایدبه خاطر این که کنارمی از تو ممنون باشم حوری من. بابتش اگر تا آخر عمر هم ازت تشکرکنم کمه. این جشن هم برای تولدته، هم برای این که تو برای همیشه به این خونه برگشتی. واسه همین دوطبقه کیکه.
بعد دوباره بامزه تر از قبل لبش را گاز گرفت .
–الانم فاصله رورعایت کن خانم. اگه یکی بیاد داخل اتاق تکلیف چیه؟
دستهایم را از دور کمرش شل کردم. فوری هر دو دستم راگرفت و گذاشت روی چشم هایش و بوسیدشان.
–همیشه روی چشم هام نگهت می دارم عزیزم.
بعد از اتاق بیرون رفت.
من ماندم و این همه عشقی که به پایم ریخته بود. انگار حرفهایش برای دلم مرهم بود، دلی که روزگاری جراحت عمیقی پیدا کرده بود. کمیل خوب طبیبی برای دل مجروحم بود.
تقهایی به در خورد. سعیده سرش را داخل آورد و گفت:
–بیام داخل؟
–بیا عزیزم.
وارد شد و در را بست. سر به زیر گفت:
–راحیل میگم خانواده شوهرت ناراحت نشن من اینجام.
دستش را گرفتم.
–مگه خودشون دعوتت نکردن؟
–چرا زهرا خانم خودش دعوت کرد.
روی زمین نشستم و او را هم کنارم نشاندم.
–خب پس مشکلی نیست، نگران نباش.
سر به زیر شد و پرسید:
–من بیشتر نگران توام.
نگاهش کردم.
–چرا؟
–راحیل تو واقعا راضی هستی؟ یعنی گذشتت رو تونستی فراموش کنی؟ راستش درسته واسه فراموش کردنش خیلی کارا انجام دادی. خاله هم خب خیلی همه جوره حواسش بهت بود، ولی بازم...
حرفش را بریدم.
–ببین سعیده باید واقع بین بود. من مثل تو به قضیه نگاه نمیکنم. من همهی این اتفاقات رو یه بازی میدونم. بازی که خدا طراحیش کرده و از اون بالا نگاهم میکنه ببینه چیکار میکنم. میتونم از مراحل این بازی رد بشم یا نه.
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت355 میز ناهار خوری، وسط سالن گذاشته شده بود و رویش ی
سلام دوستان ظهرتون بخیر اینم چندتا پارت خـدمت شماها
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت107 سعیده متفکر به حرف هایم گوش می کردو گاهی آهی از
دوستان که بقیه رمان میخـوان بفرمایید ☝🏻
آرامش بی انتها کربلا 1.mp3
9.34M
حسیــنمن
دورۍازصَحنِشماسَختدَهدآزارم
جزدعـٰانیستدِگرراهمـَرا؛انجام
بِہتنـمدردفِراقِحَرمَتافتـٰاده
هَوسگَرمۍآغوشِضَریحَتدارم
هَمِہۍِزِندِگیمتصَدُقِسَرِتحُـسِین♥️˼
🎙#کربلایی_حسین_طاهری
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
یه وقتایی به خودتون مرخصی بدین..
دست خودتونو بگیرین ببرین گردش..
یه روزایی خودتونو بیشتر از هر چیزی
تو دنیا دوست داشته باشین...🌸
🎶
#زن_عفت_افتخار
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
#تلنگرانه
شمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود...
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور.....
یادمان باشد،
#زیارت_عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به « وَلَعنَ الله...»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله...» شامل حال ما هم بشود؟؟؟!!!!!
مایی که گاه خودمان را
"ارزانتر" از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم......
جمله ای سنگین از شهید آوینی:
"کربلا"به رفتن نیست...
به شدن است!..
که اگر به رفتن بود
شمر هم "کربلایی" است.
#ܝߺߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝߊܢߺ߭ܣ
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
در محـضر خُـــدا گنـاه نکنیم 📗🖇
#برای_ترک_گناه_هیچ_وقت_دیر_نیست
#از_همین_الان_شروع_ڪن💥💪
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
تو زندگی های همه پیش میاد...
یه سری مسائل، یه سری مشکلات...
اصلا دلیل زندگی کردن رو کره خاکی اینجا، فقط گرفتاری ِ
فقط امتحان پس دادنِ!...
فقط به خدا قدرت نشون دادنِ
یکی قدرت نداره، کم میاره... میگه من نمیتونم از پسشون بربیام،
اون فرد دیگه باید خیلییی آقا، یا خانوم باشه که!؛...
نشون میده پای هدفش میمونه، هست! و خواهد بود ؛:)
یکی مشکل داره.
یکی گرفتاره...
یکی برا یه سال آیندش یه برنامه هایی داره... :))!
خلاصه، همه اینا بستگی به شرایط اون فرد داره.
[تا خدا نخواد، برگی از درخت نخواهد اوفتاد]. . .
فقط یه لحظه یادمون بیاد، ما تو زمین بازی هستیما! :)
مواظب باشیم گُل نخوریم ، گُل بزنیم:)
گل خوردن، کار آسونیِ، اما گل زدنِ که سخته هااا.
{خدا با توست،اگر صدایش کنی}
#انگیزشی/:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🖤🏴
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام 💚
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک
@Beh_to_az_door_salam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که به اربعین بخواند ، فقرا و اغنیا را
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
«اسمی» برای مهدییاوران.mp3
9.2M
✅ از میان هزار اسم خدا، فقط یک اسم هست که تا در کسی ایجاد نشه؛
امکانِ پیوستنش به مقام سربازی امام مهدی علیهالسلام نیست.
#پادکست_روز
#رهبری | #شهید_باقری
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
اعمال روز اربعین:
1-خواندن زیارت اربعین
2-غسل اربعین وتوبه (قبل از نماز ظهر)
3-بعد از نماز صبح صد مرتبه(لاحول ولاقوة الا بالله علي العظيم)
4-هفتاد مرتبه تسببحات اربعه
5-بعد از نماز ظهر سوره والعصر بعد هفتاد مرتبه استغفار
6-غروب چهل مرتبه لا الة الا الله
7-بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا
🏴#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به آن ها که قدم هایشان، از دل هایشان ، جا ماند ...
#زن_عفت_افتخار
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
امام زمان... یعنی امام این زمان :)
یعنی صاحب این زمان...
ما توی این دوره صاحب داریما!
همیشه یادمون باشه، آقامون، رییس این دوره.
هر روز دعامون میکنن.
فکرمونن.
مراقبمونن
مهم تر از همه، دعاشون همیشه گیراست . . . .
مواظب قلب مهربونشون باشیم :)
اللهم عجل الولیک الفرج.
زمزمه دهانمون. :)!
‹بِٮـــمِاللّٰھالرَّحمٰـنِْالرَّحیـٓم›
#اَلسَـلآمُعَلَیڪَیـٰآحُـسیٖنبنعَـلۍ🖐🏻!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🖤🏴
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام 💚
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک
#بہ_تو_از_دوࢪ_سلام
@Beh_to_az_door_salam
سلام...
روز اربعینِ
هر کی تا اینجا، دلش تنگ بوده...
دلش میخواسته بره، پاشو تو بهشت روی زمین بزاره :))
از همینجا، روز اربعینِ دیگه آقا!؛.
دستشو بزاره رو سینش...
از ته دلش.
از عمق وجودش، یه سلام بده، اونجوری که اشکشم دربیاد..
ان شالله هرچی از خدا میخوایید، زود براورده بشه :))
{السلام علیک سید الشهدا}🌱