#سیره_شهدا
◽️یکی از بچه ها آمد پیش حبیب الله و برای اینکه خود شیرینی کند گفت: حبیب الله فلانی داشت پشت سر تو حرف می زد. یک مشت حرف پشت سرهم ردیف کرد که آن نفر درباره حبیب الله زده بود.
◽️علی القائده باید حبیب الله خیلی ناراحت می شد و از آن نفر تشکر می کرد که در جریان قرار داده اش.
✅اما حبیب الله اخم کرد و گفت: فلانی اگه پشت سر من این حرف را زده تو چرا خبرچینی می کنی و اسم اون طرف را میاری و میگی چی گفته. می خوای رابطه ما دو تا را بیشتر بهم بزنی؟ عوض اینا سعی کن کاری کنی که رابطه ی دو نفر رو به هم جوش بزنی نه با سخن چینی رابطه ها رو بیشتر خراب کنی.
#شهید_حبیب_الله_جوانمردی🌹
📚کتاب حبیب خدا، صفحه 126.
#از_شهدا_بیاموزیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطراتشــــهدا📜 رفیقمـ گفت چیہ پدر جان؟چرا اینقدر ناراحتے؟
پیرمرد گفٺ این تدارکاٺ گردانمون مگه می ذاره آدم راحت باشه.
رفیقم گفت:چطور؟
پیرمرد گفت:4 قلم جنس خواستم،ڪارم ضروریه،گفتن الا و بلا باید بری از خود کاوه دست خط بیاری
رفیقم پیشانے مرد را بوسید و گفٺ:بیا بریم پدر جان تا خودم مشڪلت رو حل کنم.
پیرمرد نرفت و گفت:من باید برم پیش خود ڪاوه.
رفیقم با خنده پیرمرد را دنبال خودش ڪشاند.گفت:ڪاوه سرش خیلـے شلوغہ،بیا بریم خودم درستش مےڪنم.
رفتند.رفیقم وقتے برگشت،ازش پرسیدم:چے شــد؟
گفت:مشڪلش حل شد.
پیرمرد رفت سراغ رفیقم، گرفتش توی بغل.غرق بوسہ اش ڪرد.با صدای لرزش دار گفت:چرا بہ من نگفتے خودتـ محمود ڪاوه اے؟! #شـــهید #محمود_کاوه
#شهدا_را_با_ذکر_صلواٺ_یاد_کنید.
#شهدا🥀
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
حاج اسماعیل دولابی:
از هر چيز تعريف کردند، بگو مال خداست و کار خداست
نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت يا به ديگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگتر از اين نيست؛
اگر اين نکته را رعايت کني، از وادی امن سر در میآوری!
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#مکتب_سردار_سلیمانی
#مدافعان_حرم
#یاران_سردار
می گفت ،
نمی توانم در کنار همسر و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم کودکان سوریه و عراق ، والدینشان سربریده می شوند .
آموخته های من از اسلام و تحصیل دروس حوزوی چنین اجازه ای به من نمی دهد.
داعش سر کودکان را می برد و پدرانشان را با اره قطعه قطعه می کند ، چگونه بنشینم و نظاره گر این جنایات باشم در حالیکه فرزندان خودم در امنیت کامل در کنارم بازی می کنند؟....
مدافع حرم
#شهیدمحمدمهدی_مالامیری
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
2.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 درسی زیبا از دومینو
#پیشنهاددانلود👉
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ببينيد| شعرخوانی دخترکوچولوی یک جانباز درباره حضرت رقیه در حضور رهبر انقلاب
🗓۱۳۹۴/۶/۲۹
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
درسی فراموش نشده ازسید ازادگان حاج اقا ابوترابی رحمه الله عليه
از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند:در اردوگاه شما را شکنجہتان میکنند یا نہ؟همه بہ آقا سید نگاه کردند
ولے آقا سید چیزی نگفت مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجہ میکنند یا نه؟ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید.
آقا سید باز هم حرفے نزد. پس شما را شکنجہ نمیکنند؟آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت.نوشتند اینجا خبری از شکنجہ نیست.افسر عراقی کہ فرمانده اردوگاه بود، آقاے ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت:تو بیشتر از همہ کتک خوردی، چرا بہ اینها چیزے نگفتی؟
آقای ابوترابی برگشت فرمود:
ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند..دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمیبرند.
✍فرمانده اردوگاه کلاه نظامی کہ سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد
می گفت شما الحق #سربازان_خمینی هستید.
روایت در مورد
#سید_آزادگان_شهید_ابوترابی"
✍سلام برآنهایی کہ از همه چیز گذشتند تامابه هرچہ میخواهیم برسیم
سلام برآنهایی کہ قامت راست کردند تاقامت ماخم نشود..سلام برآنهایی ک بہ نفس افتادندتا ما از نفس نیافتیم،،
نثارروح مطهرهمه شهداصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
مادر شهید شفیعی هنوز کربلا نـرفته ..
شبی در خواب علی آقا بهش می گه:
روی شانه هایم بنشین تا ببرمت کربلا ..
مادر می نشیند و در کربلا از شانه های پسرش پیاده می شود.
علی آقا نخی به دستش می دهد و سر دیگر نخ را به دست خود می گیرد ،قبر امام حسیــن (ع) و امام علـی(ع) و بقیه را به مادر نشان می دهد .
مادر برای زیارت می رود و بر می گردد.
باز بر شانه های دست پرورده شهیدش می نشیند و به خانه باز می گردد.
مادر از خواب می پرد.
بوی عطــری فضای خانه را تا مدتها پر کرده بود.
و هر کس به دیدار ننه سکینه می آمد از این گلاب خوش بو درخواست می کرد و ننه سکینه هم به اجبار می گفت: شیشه گلابی روی فرش شکسته و ریخته که چنین بویی پخش می شود.
🌷شهید #علی_شفیعی🌷
#سلام بر#حسین
،سلام بر#عاشورا
،سلام بر#شهیدان
هدیه به روح پاک شهـدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
در مکتب سالکان راه سعادت
در محضر بزرگان
استاد علیرضا پناهیان 🎤
دوست داشتن آدمهاے بزرگ، انسان را بزرگ مےڪند و دوست داشتن آدمهاے نورانے به انسان نورانیت مےدهد.
اثر وضعے محبوب، آنقدر زیاد است ڪه آدم باید مراقب باشد ، مبادا به افراد بےارزش علاقه پیدا ڪند...
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
[💌]#روایت
در استخبارات بغداد ( اداره ی اطلاعات و امنیت )
بیش از هفتاد نفر از ما را در یک اتاق
تنگ و محقر جا دادند.🚪😣
جا به قدری تنگ بود که نمی توانستیم تکان بخوریم.
بیشتر افراد زخمی بودند و بی مداوا در آن جا قرار داشتند.🕸
هنگام نماز به پشت همدیگر می زدیم و تیمم می کردیم و همان طور و به هر طرف که نشسته بودیم، نماز می خواندیم.
بعد ما را به موصل بردند.🚛
یکی از شب ها برادری که شب زنده دار بود، زودتر از شب های قبل برخاست.
وضو گرفت و دو رکعت اول نافله ی شب را خواند.🦋
در دو رکعت بعدی، نگهبان عراقی آمد پشت پنجره😨
و با صدای بلند گفت:
نوم، نوم! کلهم نائمون و انت تقرء صلوه؟ انت مجنون؟( بخواب، بخواب؟ همه خوابیده اند و تو نماز می خوانی؟ دیوانه ای)
آن بنده خدا نمازش را شکست و رفت دراز کشید تا دیگران از سر و صدای نگهبان عراقی در امان باشند.🌸
او آن قدر زیر چشمی نگاه کرد که نگهبان رد شد.
دوباره بلند شد و شروع کرد به نماز خواندن🌱
بنده خدا تا نماز شبش را تمام کرد،
چندین بار خوابید و بلند شد.
یاد آن اراده ها به خیر
راوی: نایب علی فتاحی
📚قصه ی نماز آزادگان، صفحه:169
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin